نام رغد صدام حسین، بهرغم غیبت طولانی مدت او از صحنه رسانهای، طی چند ساعت گذشته دوباره بر سر زبانها افتاده است.
بازگشت نام رغد به رسانهها پس از آن است که دادگاهی در عراق، یکشنبه ۳۰ مهر، دختر صدام حسین، رئیس جمهوری سابق عراق را به اتهام نشر افکار حزب منحله بعث در عراق، به زندان محکوم کرده است.
در همین راستا، سند صادره از سوی دادگاه کیفری الکرخ در بغداد، پایتخت عراق، فاش کرد: «رغد صدام حسین، بهطور غیابی با استناد به ماده نهم قانون منع حزب بعث، نهادها، احزاب و فعالیتهای نژادپرستانه، تروریستی و تکفیری شماره ۳۲ مصوب سال ۲۰۱۶، به هفت سال زندان موقت محکوم شده است.»
در این سند آمده است که این حکم «به جرم مشارکت در انتشار افکار و عقاید و ترویج فعالیتهای حزب ممنوعه بعث، از طریق حضور در رسانهها و تبلیغ ایدههای آن در کانالها در سال ۲۰۲۱»، صادر شده است.
شایان ذکر است که رغد از زمان سقوط رژیم پدرش صدام حسین در آوریل ۲۰۰۳، در اردن زندگی میکند.
رغد دختر صدام حسین: در نبود حاکمیت حقیقی در بغداد، ایران آشکارا در عراق دخالت میکند
رغد دختر ارشد صدام حسین رئیس جمهوری اسبق عراق دوشنبه ۱۵ فوریه ۲۰۲۱ ضمن تاکید این که دخالتهای ایران در منطقه آشکار است گفت ایرانیها در نبود حاکمیت حقیقی در عراق این کشور را مباح کردند.
دختر رئیس جمهوری اسبق عراق روز دوشنبه در گفتوگوی اختصاصی با شبکه «العربیه» و در قسمت نخست از سلسله برنامه «دیدار ویژه با رغد صدام حسین» ضمن اشاره به دخالتهای آشکار ایران در منطقه، گفت که ایرانیها در نبود حاکمیت حقیقی در عراق، این کشور را مباح کردند.
او در این گفتوگوی اختصاصی عراق را نقطه تعادل منطقه و دروازه شرقی برای دفاع از منطقه عنوان کرد.
رغد همچنین با استناد به دیدگاههای مردمی، دوره حکمرانی پدرش صدام حسین، را دوران افتخار آمیز عراق دانست.
او در پاسخ به سوالی درباره احتمال اینکه او در آیندهای نزدیک پستی سیاسی را در کشورش عهدهدار شود، گفت همه چیز امکان دارد و همه پیشنهادها مطرح است.
دختر صدام حسین به حوادث اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ که به دلیل آن مجبور شد کشورش را ترک و به سوریه و پس از آن به اردن پناهنده شود، اشاره کرد.
شایان ذکر است که سلسله قسمتهای برنامه دیدار ویژه با رغد صدام حسین، دختر رئیس جمهوری اسبق عراق از سوی شبکههای العربیه، الحدث و شاهد vip پخش میشود که عملا اولین قسمت آن از روز دوشنبه ساعت ۱۶:۰۰ به وقت گرینویچ و ۱۹:۰۰ به وقت محلی پادشاهی سعودی پخش شد.
دختر صدام حسین: پدرم در دفاع از عراق شهید شد
دستور مصادره اموال صدام و خانوادهاش صادر شد
دولت عراق دستور مصادره اموال صدام حسین، رئیس جمهور پیشین عراق، تمام اعضای خانواده او و هزاران نفر از مقامهای سابق حزب بعث عراق را صادر کرده است.
فهرست این افراد که از سوی کمیته مسئول ردیابی مقامهای سابق و بستگان آنها در عراق تهیه شده، شامل نام بیش از ۴۲۰۰ مقام پیشین میشود.
نام صدام حسین در صدر این فهرست قرار داد و فرزندان، نوهها و بستگان او هم در این لیست حضور دارند.
حاکمان عراق بعد از سقوط صدام بسیاری از املاک مقامهای سابق حزب بعث، حزب حاکم را مصادره کرده بودند.
حکم جدید در واقع مهری قانونی است بر توقیف و مصادره اموال و املاک صدام و مقامهای سابق عراق.
نام علی حسن المجید، پسر عموی صدام که با نام “علی شیمیایی” شناخته میشد هم در فهرست تازه دیده میشود. او در سال ۲۰۱۰ به جرم صدور فرمان حمله شیمیایی به کردهای عراق در حدود سی سال پیش، اعدام شد.
طارق عزیز، وزیر امور خارجه پیشین که پیش از سقوط حکومت صدام معاون نخستوزیر عراق بود، نیز یکی از افراد این فهرست است. او در سال ۲۰۱۳ به مرگ محکوم شد و دو سال بعد از آن در زندان درگذشت.
زیاد عزیز، پسر او که در اردن زندگی میکند، در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه تهیه فهرست مقامهای سابق را محکوم کرده و آن را “حقهای برای رأی جمع کردن” خوانده است.
صدام رفت، ولی حالا هزار صدام داریم’
- جرمی بوئن
- دبیر بخش خاورمیانه بیبیسی
بیست و چهار ساعت پس از کشتار غیرنظامیان در بغداد توسط گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش)، مردان جوان خشمگین در زیرزمین یکی از مراکز خرید با زیر و رو کردن آوار، در جستجوی اجساد قربانیان بودند.
ولی چند لنگه کفش و تلی از خاکستر سیاه تنها چیزی بود که باقی مانده بود. هوای زیرزمین داغ و آتش هنوز در حال سوختن بود. قطرات آب گرم و تیره رنگی از سقف می چکید.
در محوطه خارج، صدها نفر جمع شده بودند. حضور این جمعیت نشان دهنده سرسختی و ایستادگی آنها بود؛ چون هر خیابان پرجمعیت و تاریک در بغداد، هدف بالقوه برای یک بمبگذار انتحاری است.
شاید شریک شدن در یک غم بزرگ، تحمل آن را آسانتر میکند. بسیاری گریه یا دعا میکردند. من یک کشیش مسیحی را دیدم که در حال روشن کردن شمع و کشیدن علامت صلیب بود. در همین حال جوانانی هم مشاهده میشدند که سرگرم ذکر دعاهایی بودند که شیعیان برای اموات میخوانند.
صرف کشته شدن چنین تعداد زیادی غیرنظامی عراقی، سبب نمیشود برای کسانی که جان سالم به در بردهاند تحمل چنین کشتار بیمنطقی، آسانتر باشد.
در این که عراقیهایی که در زندگی روزمرهشان با رنج و درد مواجهند، به انتشار نتیجه تحقیقات رسمی در باره نقش بریتانیا در اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، توجه زیادی بکنند جای تردید است. انتشار این گزارش با تأخیر زیاد صورت گرفت.
بسیاری از کسانی که با آنها صحبت کردهام، تصمیم خود را در باره نتایج اشغال عراق گرفتهاند. کاظم الجبوری، یکی از این افراد است که به صورت مظهر مخالفت عراقیها با صدام حسین و تنفر از او در آمده بود.
در ۹ آوریل ۲۰۰۳، بود که نیروهای آمریکایی قلب بغداد را هدف حمله قرار دادند. ساعاتی قبل از رسیدن آنها کاظم الجبوری، که قهرمان وزنه برداری بود تصمیم گرفت یک مجسمه بزرگ برنزی صدام حسین را که بر روی پایهای در میدان فردوس قرار گرفته بود پایین بیاورد.
پایان پادکست
کاظم صاحب یک مغازه مشهور فروش و تعمیر موتورسیکلت بود و در مورد موتورسیکلتهای هارلی-دیویدسن، اطلاعات زیادی داشت. مدتی او موتورسیکلتهای متعلق به صدام حسین را تعمیر میکرد ولی پس از آن که رژیم صدام حسین ۱۴ نفر از اعضای خانوادهاش را اعدام کرد، از کارکردن برای او منصرف شد. در واکنش به این سرپیچی کاظم با استناد به اتهامات ساختگی مدت دو سال زندانی شد.
ولی کاظم الجبوری شخص مقاومی است. در زندان او یک باشگاه بدنسازی و وزنه برداری را به راه انداخت و نهایتا مشمول یکی از بخشودگیهای دوره ای صدام حسین قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
در صبح روز ۹ آوریل بود که کاظم در صدد انتقام جویی شخصی برآمد و با تبر خود شکستن ستونی را شروع کرد که مجسمه برنزی صدام حسین بر روی آن قرار داشت.
روزنامه نگاران از هتل فلسطین در میدان فردوس بیرون آمدند و پخش خبر و برداشتن عکس را شروع کردند. کاظم میگوید به دلیل حضور آنها ماموران پلیس مخفی صدام حسین نتوانستند مانع او شوند و با نزدیکتر شدن صدای شلیک توپ های نیروهای آمریکایی، متفرق شدند.
وقتی نیروهای آمریکایی رسیدند، یک سیم آهنی را به دور سر برنزی مجسمه صدام حسین پیچیدند و با جرثقیل به کاظم در سرنگون کردن مجسمه کمک کردند. تمام این اتفاقات را تلویزیون بین المللی زنده پخش میکرد.
مردم سراسر دنیا تصویر عراقیهای خشمگین ولی ذوقزده را که به مجسمه سرنگون شده صدام حسین لگد میزدند تماشا کردند.
کاظم میگوید داستان او در دفتر کاخ سفید به گوش جورج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا هم رسیده بود. ولی اکنون میگوید کاش تبرش را در خانه باقی گذاشته بود.
کاظم مانند بسیاری از عراقیها، اشغالگران را برای این که باعث سلسله اتفاقاتی شدند که کشورش را ویران کرد، ملامت میکند. آرزوی او بازگشت ثبات و اطمینان دوره صدام حسین است
کاظم میگوید ابتدا متوجه شد که عراق نه به سوی آزاد شدن بلکه اشغال حرکت میکند. بعدا فساد، سوء مدیریت و خشونت او را دلزده کرد. بیشتر از همه، او رهبران جدید عراق را دوست ندارد.
“صدام رفته ولی حالا ما یک هزار صدام داریم. زمان صدام حسین اینطور نبود. نظام و سیستمی وجود داشت. او را دوست نداشتیم ولی از آنها (رهبران کنونی عراق) بهتر بود.
“صدام هیچ وقت کسی را بدون دلیل اعدام نمیکرد. او مثل یک دیوار محکم بود. فساد یا غارت و چپاول وجود نداشت، امنیت بود. شما میتوانستید در امنیت زندگی کنید.”
- ” به صورتش تف می اندازم”
بسیاری از عراقیها هم حرف های کاظم را میزنند. رژیم صدام حسین سختگیر بود و می توانست جنایتکار باشد. او کشور را به یک رشته جنگهای ویران کننده کشاند و موجب اعمال تحریمهای شاق و خرد کننده بین المللی علیه کشورش شد.
ولی اکنون که با تجربه سیزده سال گذشته میبینیم قبل از ۹ آوریل ۲۰۰۳، دنیا جای آرامتر و امنتری بود. از زمان سقوط رژیم گذشته عراقیها یک روز آرامش نداشتهاند.
پس از شکست نفرات گروه موسوم به دولت اسلامی توسط ارتش عراق در فلوجه، عدهای امیدوار شدند که وضع بهتر خواهد شد. ولی انفجارهای ویران کننده در بغداد در ساعات اولیه صبح یکشنبه گذشته این امیدواری را از بین برد
از کاظم می پرسم اگر تونی بلر را ببیند چکار خواهد کرد؟
در جواب می گوید: “به صورتش تف میاندازم”
می پرسم به جورج بوش چه خواهد گفت؟
پاسخ میدهد: “خواهم گفت تو هم جنایتکاری. تو کودکان عراقی را کشتی. تو زنان و افراد بیگناه را کشتی. همین حرف ها را به بلر هم خواهم زد. همینطور به ائتلافی که عراق را اشغال کرد. به آنها خواهم گفت شما جنایتکار هستید و باید محاکمه شوید.”
یک رشته پیامدهای ناشی از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، موجب جنگ پایان ناپذیر در این کشور شده.
آمریکائیان و بریتانیا، دیکتاتوری را که مردم از او متنفر بودند برکنار و ارتش و دولت او را منحل کردند؛ ولی هیچ برنامه واقعی برای بازسازی کشوری که متلاشی کرده بودند نداشتند. آنها بدون برنامه عمل کرده و اوضاع را بدتر کردند.
قبل از اشغال عراق نفرات جهادی در این کشور نبودند. غیرنظامیان مسلمان سنی و شیعه که درگیریهای فرقهای آنها در جریان اشغال عراق شروع شد، قبلا همزیستی داشتند.
اشغالگران، فاقد نیروی کافی برای کنترل عراق بودند و نیروهای جهادی از مرزهای بدون حفاظ به این کشور هجوم آوردند. القاعده در آنجا مستقر شد و نهایتا به عنوان دولت اسلامی تجدید حیات یافت.
عراقی ها غالبا خودشان وضعیتشان را بدتر کردهاند ولی این اشتباهات آمریکا و بریتانیا بود که عراق را به طرف جاده ویرانی سوق داد.
ماموری که از صدام بازجویی کرد
- ادم الی و کیتی الستون
- بیبیسی
دسامبر ۲۰۰۳ که صدام حسین دستگیر شد، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) متخصصی لازم داشت که او را شناسایی و بازجویی کند. آن شخص جان نیکسون بود.
جان نیکسون از سال ۱۹۹۸ که به سیا پیوست در مورد صدام حسین تحقیق کرده بود. وظیفهاش این بود که در مورد رهبران مختلف جهان اطلاعات جمع کند. به قول خودش، بفهمد “دنبال چی هستند”.
جان نیکسون از سال ۱۹۹۸ که به سیا پیوست در مورد صدام حسین تحقیق کرده بود. وظیفهاش این بود که در مورد رهبران مختلف جهان اطلاعات جمع کند. به قول خودش، بفهمد “دنبال چی هستند”.
+ ا
او کارش را اینطور توضیح میدهد: “وقتی بحرانی پیش میآید، سیاستمدارها میآیند سراغ ما که این آدمها کی هستند، چه میخواهند، چرا این کار را میکنند.”
وقتی رهبر سابق عراق در گودالی در یک خانه روستایی نزدیک زادگاهش تکریت پیدا شد، جان نیکسون در عراق بود. خبر پیدا شدن صدام که رسید، مقامهای آمریکایی میخواستند مطمئن شوند خودش است – پس دست به دامان نیکسون شدند.
آن زمان شایع بود که صدام حسین بدلهای متعدد دارد. اما نیکسون مطمئن بود فردی را که گرفتهاند بدل نیست.
میگوید: “از همان اولین لحظه که دیدمش تردید نداشتم خودش است. تا حرف زدم نگاهی کرد که درست نگاه عکس روی جلد کتابی بود که سالها روی میزم بود. تجربه غریبی بود.”
نیکسون مسئول بازجویی از صدام شد. او اولین کسی بود که مفصل از او سؤال میکرد – طی چند روز. خودش تعریف میکند که “باید گاهی خودم را نیشگون میگرفتم که دارم کسی را بازجویی میکنم که بیش از هرکسی در دنیا دنبالش هستند. مضحک بود.”
آقای نیکسون بعدها کتابی نوشت با عنوان “تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور: بازجویی از صدام حسین.” در آن کتاب مینویسد که رهبر سابق عراق “توده تناقض” بود و یک “روی انسانی” داشت که با تصویر رسانههای آمریکا زمین تا آسمان فرق میکرد.
میگوید: “یکی از کاریزماتیکترین آدمهایی بود که در عمرم دیدهام. هر وقت میخواست بذلهگو و مؤدب و دلنشین میشد. اما دو سه بار پیش آمد که سؤالهایم بهش برخورد.”
آقای نیکسون تعریف میکند که در این حالت صدام روی تاریکش را نشان میداد: بیادب، ازخودراضی و تند میشد – حتی ترسناک، وقتی که از کوره در میرفت.
پایان پادکست
هنگام بازجویی دست و پایش باز بود. در یک اتاق کوچک روی یک صندلی فلزی تاشو مینشست. جز جان نیکسون، یک مترجم در اتاق بود و یک متصدی دستگاه دروغسنج.
نیکسون میگوید از همان جلسه اول سعی کرد رابطه معقولی با صدام بسازد بلکه در روند بازجویی همکاری کند. آخر جلسه – آنطور که نیکسون میگوید – صدام گفته بود از مکالمه لذت برده. تحلیلش این است که چون خودشیفته بود از همین برخورد هم خوشش آمده بود، به ویژه آنکه “ماهها در خفا بود و با کسی حرف نزده بود.”
شروع امیدوارکنندهای بود. اما صدام به مرور “مشکوک” شد. نیکسون معتقد است پیش از او آدمی این حد به طرف مقابل مشکوک ندیده بوده. میگوید: “هر سوالی که میکردم با سوال جواب میداد.”
مساله دیگر این بود که سیا برگی که برای صدام رو کند و او را به حرف وادار کند نداشت. به قول خودش: “ناچار بودیم به این متوسل شویم که خوب است قدرتهای بزرگ جهانی حرفش را بشنوند، و آیندگان بدانند چه فکر میکرده.”
به جز موضوعات مشخصی که سیا میخواست حتما پرسیده شود، اختیار روال گفتگو با خود نیکسون بود.
میگوید: “میدانستم باید ازش حرف کشید. در سیا یاد میدهند چطور کسی را تخلیه اطلاعاتی کنی و به عنوان عامل بالقوه جذبش کنی. اما باید مراقب باشی که از زاویه غلط به موضوع وارد نشوی که باعث شود نتوانی حداکثر ممکن اطلاعات را دربیاوری.”
طبیعتا مهمترین موضوع سلاحهای کشتارجمعی بود. آمریکا و بریتانیا بیش از هرچیز با استناد به توان کشتار صدام به عراق حمله کرده بودند.
جان نیکسون میگوید: “تنها چیزی که برای کاخ سفید مهم بود همین بود.” اما پس از گفتگو با صدام حسین، مخالفانش، و البته تحقیقی که پس از گفتگو برای راستیآزمایی حرفهای صدام میکرد، به این نتیجه رسید که او سالها پیش برنامه تسلیحاتی هستهای عراق را تعطیل کرده و نیت ازسرگیری هم نداشته است.
همین ارزیابی بود که باعث شد نیکسون و همکارانش را “ناکام” تلقی کنند – طوری که تا پنج سال بعد، یعنی سال ۲۰۰۸ که افبیآی هم جداگانه به همین نتایج در مورد صدام رسید، برای انتقال اطلاعات به جورج دبلیو بوش دعوتش نکردند.
جان نیکسون شدیدا به جورج بوش میتازد. او احتمالا از معدود آدمهایی است که هم با جورج بوش دست داده هم با صدام حسین – و میگوید همصحبتی دومی را ترجیح میدهد.
او معتقد است بوش “از واقعیت پرت بود”. مشاورانش “دورش جمع میشدند و هرچه میگفت سر تکان میدادند.” میگوید: “فکر میکردم حرف ما (یعنی سیا) اهمیت دارد و رئیسجمهور گوش میکند. اما در نهایت حرف ما مهم نیست. سیاست اطلاعات را لگدکوب میکند.”
آقای نیکسون میگوید از آنچه پس از سرنگونی صدام حسین در عراق رخ داد “شرمسار” است. میگوید دولت بوش فکر نکرده بود صدام برود چه میشود. معتقد است – با توجه به برآمدن گروههای افراطی مثل داعش – اگر صدام سر کار مانده بود وضع منطقه بهتر بود.
افسران ارتش صدام، مغز متفکر رهبری داعش
- شهیر شهیدثالث
- روزنامهنگار و تحلیلگر
نشریه آلمانی اشپیگل به اسنادی دست یافته که از نقش برجسته افسران ارتش عراق در دوران حکومت صدام حسین در سازماندهی و اوج گیری گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) حکایت دارد.
سمیر عبد محمد الخلیفاوی اسم اصلی یک عراقی بلند قامت است، با گونه های استخوانی و ریش سفید، در دهه پنجاه عمر خود که بنا بر اسناد منتشر شده توسط اشپیگل نقش کلیدی را در پیشرفت خارق العاده و سریع گروه اسلامگرای افراطی داعش بازی کرده است. اما هیچکس او را به این نام نمی شناخته و حتی تعداد اندکی نام مستعار او “حاجی بَکر” را می دانستند.
حتی شورشیان رقیب داعش که در صبح سرد ژانویه ۲۰۱۴ در یک درگیری سریع در شهر تل رفعت در سوریه وی را به قتل رساندند از هویت وی آگاهی نداشتند. آن ها نمی دانستند که حاجی بکر، سرهنگ سرویس اطلاعاتی صدام را کشته اند که مدت ها نقش محوری در رهبری داعش بازی کرده بود.
به نوشته اشپیگل، معمار گروه دولت اسلامی پس از مرگ خود اسناد دست نوشته ای را از خود بجا گذاشت که در آن ها نمودار های سازمانی، لیست افراد مسئول و وظایف آنان و طرح به تصرف درآوردن تدریجی یک کشور، به دقت ترسیم شده بود. طرح چند لایه ای سازمان و دستور عملیات مختلف با ذکر جزئیات نیز در میان اسناد مذکور بوده است. اشپیگل پس از ماه ها تلاش، و احتمالا صرف هزینه قابل توجه، توانسته به اسناد مذکور دست پیدا کند.
اسناد حاجی بکر از نقش افسران سابق ارتش صدام در سازماندهی گروه دولت اسلامی پرده بر داشته و نشان می دهد که چگونه تصرف مناطق شمالی سوریه در زمستان ۲۰۱۳ و بیرون راندن گروه های رقیب از جمله جبهه نصرت، بطور برنامه ریزی شده، پیش درآمد پیشروی در عراق و تشکیل حکومتی تحت عنوان خلافت اسلامی بوده است.
در واقع بروز اختلاف بین داعش و گروه های ستیزه جوی افراطی دیگر، از جمله جبهه نصرت وابسته به القاعده، بر سر مسائل عقیدتی نبود بلکه موضوع درگیری، تلاش داعش برای در انحصار گرفتن قدرت بود که در رهبری آن پیوندی شگفت انگیز بین دو مکتب، یکی سکولار و عربی و ملی گرایانه و دیگری اسلامی و افراط گرایانه صورت گرفته بود.
طبق طرح بکر، گروه داعش با به خدمت گرفتن گروه عظیمی از خبر چین ها به آنان ماموریت داده بود که در مورد قبایل مختلف و رهبری آنان در سوریه و عراق به جمع آوری اطلاعات بپردازند، در آنان نفوذ کنند و نقاط ضعف و قوت آنان را گزارش کنند. این اطلاعات بعدا در ایجاد اتحاد با قبایل نقش عمده ای بازی کرد.
پایان پادکست
طبق مدارک به دست آمده، بکر، طراح ایجاد سازمان های اطلاعاتی موازی بوده است که در عین حال که برای گروه، به عملیات جاسوسی مشغول بوده اند یکدیگر را نیز کنترل و از حیث وفادار بودن به رهبری گروه تحت نظر داشته اند.
به گزارش اشپیگل، بخشی از موفقیت داعش و تسلط آن بر شمال سوریه و غرب عراق، مدیون کارهای بکر است. وی حکومتی با مشخصه های مشت آهنین، هوشیاری اطلاعاتی بالا و خشونت بی حد و مرز در برابر هر نوع مخالفت را از حکومت صدام الگوبرداری کرد که کنعان مکیه، نویسنده عراقی از آن با عنوان “جمهوری وحشت” یاد کرده است.
یکی دیگر از آثار وجود افسران با تجربه در فرماندهی داعش، سازمان دادن “حملات گسترده به مناطق استراتژیک” با در اختیار گرفتن دو عنصر “سرعت و غافلگیری” است. طراحی این نوع عملیات، که یادآور عملیات آلمان ها در ابتدای جنگ دوم جهانی است، از عهده عده ای ستیزه جو که تجربه ای جز شرکت در عملیات ایذایی نداشته اند، کاملا بعید است.
بکر، که به نام “آقای سایه ها” (سید الضلال) نیز شهرت داشت، با دقتی مثال زدنی ساختار سازمانی گروه دولت اسلامی را از رهبری حکومت گرفته تا حد روستاها در دست نوشته های خود به صورت نمودار نشان داده و نقش و وظایف هر بخش را مشخص کرده است. آنچه که بکر بر روی کاغذ آورده یک بیانیه اعتقادی و ایدئولوژیک نیست. کار فکری او، صفحه به صفحه، ترسیم یک طرح دقیق برای اداره یک خلافت، در زیر لوای اسلام و یا به نوشته اشپیگل یک “حکومت اطلاعاتی-امنیتی اسلامی” است.
بنا بر گزارش اشپیگل، در سال ۲۰۱۰، گروه کوچکی از افسران اطلاعاتی سابق عراق، با توجه به سوابق و تحصیلات ابوبکر البغدادی (فارغالتحصیل دوره دکترای علوم اسلامی دانشگاه اسلامی بغداد) وی را به سمت امیر انتخاب کردند و سپس به خلافت گروه موسوم دولت اسلامی رساندند.
در سال ۲۰۰۳، بعد از حمله آمریکا و متحدانش به عراق، پل برمر که در آن زمان نقش نماینده آمریکا در عراق را بازی می کرد، حکم به انحلال ارتش عراق داد. هزاران نظامی با تجربه عراقی یک شبه بیکار شدند و برای امرار معاش در مضیقه جدی قرار گفتند. آمریکا با یک چرخش قلم برای خود هزاران دشمن ورزیده و مطلع نظامی تراشیده بود.
البته در میان آن نظامیان افرادی مانند ژنرال عزت ابراهیم الدوری نیز وجود داشتند. الدوری که بسیاری وی را دست راست صدام حسین می دانستند سال ها در کشتار و سرکوب های جمعی مردم عراق نقش موثری بازی کرده بود و آمریکا جایزه بزرگی برای سر وی در نظر گرفته بود. الدوری که گفته می شود روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) در یک درگیری نظامی در نزدیکی تکریت کشته شد، بنا به یک گزارش دانشگاه استانفورد احتمالا از رهبران نظامی داعش بوده که عملیات عراق را رهبری می کرده است.
نطفه نیروهای شورشی که به شدت از روی کار آمدن یک حکومت شیعه در عراق ناراضی بودند از همان سال ۲۰۰۳ در آن کشور بسته شد. سال ۲۰۱۰ دیگر تقریبا مشخص بود که تلاش نیروهای شبه نظامی شورشی در عراق برای سرنگونی حکومت به جائی نخواهد رسید در حالی که گروه شورشی اسلامگرای افراطی “دولت اسلامی عراق” شکل گرفته بود.
با شروع شورش ها در سوریه و عقب نشینی نیروهای دولتی در شمال آن کشور، در اواخر سال ۲۰۱۲ موقعیت کم نظیری برای گروه های ستیزه جو از جمله گروه موسوم به دولت اسلامی عراق به وجود آمد. افسران سابق ارتش بعث عراق مصمم شدند که از فرصت به دست آمده استفاده کنند. در حالی که گروه های جهادی به تنهائی قادر به گرفتن زمین و ایجاد حکومت نبودند، به نوشته اشپیگل، ائتلاف افسران ناسیونالیست بعثی و نیروهای جهادی و سپس جذب قبایل سنی ناگهان یک نیروی نظامی “هولناک” را ایجاد کرد.
این دو گروه صرف نظر از انگیزه به دست گرفتن قدرت، یک دشمن مشترک نیز داشتند و آن ایران شیعی بود. گروه سلفی-افراطی داعش از وجه فرقه گرایانه مذهبی و افسران بعثی از جنبه های تند ناسیونالیستی با ریشه های تاریخی، خود را با ایرانیان در ستیز می دیدند و می بینند. حضور فعال شبه نظامیان شیعه در عملیات اخیر حمله به مواضع گروه موسوم به دولت اسلامی در آزادی تکریت این دشمنی را برجسته تر کرده است.
علیرغم همکاری بین افسران بعثی و رهبران مذهبی داعش، ائتلاف نیروهای سکولار بعثی با نیروهای جهادی، به دلیل تضادی که در بطن ایدئولوژی دو اردوگاه وجود دارد می تواند شکننده باشد. به گزارش اشپیگل، برخی از متخصصان در عراق پیش بینی می کنند که با مرگ احتمالی عزت الدوری، گروه شبه نظامی “مردان طریقت نقشبندی” که تحت فرماندهی وی بخشی از عملیات نظامی در عراق را بر عهده داشتند دچار دو دستگی شده و راه خود را از داعش جدا کنند.
به هر حال هنوز سئوالات زیادی در مورد نحوه همکاری رهبری مذهبی داعش با فرماندهان نظامی بعثی بی پاسخ مانده است. از جمله اینکه، چه کسی قدرت واقعی را در این ائتلاف در دست دارد؟ آیا طرف ضعیفتر جایگاه خود را در برابر طرف قویتر به رسمیت می شناسد؟ اگر زمانی اختلاف بر سر تصاحب قدرت بین این دو بخش در فرماندهی داعش زبانه بکشد، چه کسی و چگونه قادر است اختلافات را فرو بنشاند به نحوی که به از هم پاشیدگی این ائتلاف نینجامد؟
اسراری ناگفته از اعدام خبرنگار ایرانی آبزرور به دست حکومت صدام
اسنادی در بریتانیا که تازه از طبقهبندی خارج شده جزئیات جدیدی را از ماجرای اعدام فرزاد بازفت، روزنامهنگار ایرانی مقیم بریتانیا که ۲۷ سال پیش به جرم جاسوسی در عراق به دار آویخته شد، روشن میکند.
به گزارش روزنامه بریتانیایی گاردین، در این اسناد نکاتی دیده میشود که ظاهرا نشان میدهد دولت مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت بریتانیا به دلیل نگرانی از آسیب دیدن روابط تجاری آن کشور با عراق، از اعمال فشار زیاد بر حکومت عراق اجتناب کرده بود.
فرزاد بازفت، خبرنگار هفتهنامه بریتانیایی آبزور، در ۱۵ مارس سال ۱۹۹۰ به دستور صدام حسین، رهبر وقت عراق اعدام شد؛ اعدامی که اعتراضها و واکنشهای گسترده بینالمللی به دنبال داشت.
اما دولت تاچر با وجود آنکه بارها به طور علنی وعده داده بود که اقدامی جدی برای جلوگیری از اعدام این خبرنگار ۳۱ ساله صورت خواهد داد، از اعمال هرگونه تحریمی علیه دولت عراق اجتناب کرد.
در آن زمان داگلاس هرد، وزیر خارجه وقت بریتانیا در پارلمان اعلام کرد که بریتانیا سفیر خود را از عراق فرا میخواند و سفر مقامات بریتانیایی به عراق هم به حال تعلیق در میآید، با این حال او افزود که لندن روابط دیپلماتیک خود را با بغداد قطع نخواهد کرد.
او گفت که این تصمیم به دلیل نگرانی دولت بریتانیا از سرنوشت ۲۰۰۰ شهروند بریتانیایی ساکن عراق اتخاذ شده است.
اما یادداشتهایی از اعضای کابینه دولت تاچر که تازه از طبقه بندی خارج شده است، نشان میدهد که دولت بریتانیا در آن زمان نگران صدمه خوردن منافع تجاری آن کشور در عراق بوده است.
این اسناد توسط آرشیو ملی بریتانیا و بعد از تغییر مقررات مربوط به مدارک دولتی طبقهبندی شده در دسترس عموم قرار داده شده است.
بر اساس مقررات جدید، دوره ممنوعیت دسترسی به اسناد دولتی در بریتانیا از ۳۰ سال به ۲۰ سال کاهش یافته است.
پایان پادکست
یادداشتهای دولتی که در دسترس عموم قرار گرفته است، در سال ۱۹۹۰ یعنی دو سال بعد از مرگ بیش از ۳۰۰۰ کرد در حمله شیمیایی حکومت صدام حسین و چند ماه پیش از حمله عراق به کویت نگارش شدهاند.
بر اساس این یادداشتها، وزرای بریتانیایی اگرچه به “بیرحم” بودن حکومت صدام حسین اذعان داشتند، اما همچنان سرنوشت منافع اقتصادی بریتانیا در عراق، یکی از دغدغههای اصلی آنها بوده است.
نورمن لامونت که آن زمان معاون وزیر خزانه داری بریتانیا بود، در یکی از این یادداشتها به داگلاس هرد، وزیر خارجه وقت نوشته بود که اعمال تحریمهای تجاری یا مالی بر عراق،”تاثیری بر مواضع دولت عراق نخواهد داشت” و در عوض “به صنایع بریتانیا لطمهای بیش از حد” وارد خواهد کرد.
داگلاس هرد در پاسخ به یادداشت آقای لامونت اذعان میکند که “رفتار حکومت عراق افکار عمومی را عمیقا شوکه کرده است”، اما در ادامه میافزاید که او هم موافق است که “بریتانیا منافع تجاری قابل توجهی در عراق دارد که باید از آنها محافظت کند.”
نورمن لامونت که بعدها به مقام وزارت خزانهداری رسید به هفتهنامه آبزرور گفته است که جزئیات وقایع ۲۷ سال پیش را به خوبی به یاد ندارد، اما بعید میداند که تصمیمات او تاثیری بر اقدامات و رفتار دولت عراق در آن زمان داشته است.
او گفت: “من اصلا به یاد نمیآورم که در این ماجرای ناراحتکننده دخالتی داشته باشم، اما به خوبی به خاطر دارم که چقدر از مرگ غمانگیز این مرد جوان شوکه شدم.”
آقای لامونت افزود: “آن موقع بحث بود که چقدر او (فرزاد بازفت) به بریتانیا مربوط میشود، چون او گذرنامه ایرانی داشت و مهمتر از همه شهروند بریتانیا نبود.”
فرزاد بازفت چرا به عراق سفر کرد؟
فرزاد بازفت که در سالهای دهه هشتاد میلادی از ایران به بریتانیا مهاجرت کرده بود در ماه اوت سال ۱۹۸۹ به عنوان خبرنگار هفتهنامه آبزرور به همراه عدهای خبرنگار دیگر به دعوت صدام حسین، به عراق سفر کرد تا انتخابات در مناطق کردنشین عراق را پوشش دهد.
این ششمین سفر این خبرنگار ایرانی به عراق بود.
همزمان با سفر آقای بازفت به عراق، گزارشهایی در مورد انفجار سهمگینی در پایگاه نظامی حله در جنوب بغداد منتشر شد.
ظن آن میرفت که آن زمان حکومت عراق در حال کارکردن روی موشکهای بالستیک و تولید مخفیانه سلاحهای شیمیایی بود.
شایع شده بود که این انفجار صدها کشته به بار آورده بود.
این خبر توجه فرزاد بازفت را جلب کرد و او برای اینکه از امکان وجود ارتباط میان این انفجار و فعالیتهای دولت عراق در تولید سلاحهای کشتارجمعی اطلاعاتی به دست بیاورد با کمک دافنه پریش، پرستار بریتانیایی شاغل در عراق دو بار پنهانی به محل انفجار رفت و ضمن عکسبرداری نمونههایی از خاک محل انفجار جمعآوری کرد.
فرزاد بازفت سرانجام در فرودگاه بغداد، در حالی که منتظر پروازش به لندن بود، بازداشت و به سلولی انفرادی در زندان ابوغریب منتقل شد.
گفته میشود او در زندان تحت شکنجه قرار گرفت.
در اول نوامبر سال ۱۹۸۹، شش هفته بعد از دستگیری، آقای بازفت در برابر دوربینهای تلویزیونی ظاهر شد و به جاسوسی برای اسراییل اعتراف کرد.
سرانجام فرزاد بازفت در ۱۰ مارس ۱۹۹۰ در یک محاکمه یک روزه در پشت درهای بسته، به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او ۵ روز بعد اجرا شد.
دافنه پریش نیز به پانزده سال زندان محکوم شد، اما بعداً در پی تلاشهای کنث کائوندا رئیس جمهور زامبیا از بند رهایی یافت.
رابین کیلی سرکنسول بریتانیا در بغداد آخرین کسی بود که پیش از اعدام با فرزاد بازفت دیدار کرد.
او میگوید: ” با چشمانی گودافتاده و با نگاهی بیروح به من نگریست که البته جای تعجب ندارد، تعدادی پیام کتبی و شفاهی داشت که از من میخواست به دوستان و همکارانش برسانم. پشت سرهم تکرار میکرد که به جز خبرنگاری کنجکاوانه کاری نکرده است.”
بعد از آنکه فرزاد بازفت به دار آوریخته شد، مقامهای عراق جسد او را در صندوقی چوبی قرار دادند و برای خانوادهاش در بریتانیا فرستادند.
انتشار آرشیو صدام؛ دریچه ای به تاریکخانه یک ذهن
دانشگاه دفاع ملی آمریکا ۲۰ سند و صورت جلسه مربوط به دیدارهای صدام حسین را به مناسبت برگزاری کنفرانسی درباره جنگ ایران و عراق در واشنگتن منتشر کرده است.
این اسناد بخشی از آرشیو محرمانه صدام حسین، رهبر پیشین عراق است که پس از تصرف بغداد به دست نظامیان آمریکایی افتاد.
به نوشته روزنامه نیویورک تایمز، تصویر ارائه شده به وسیله این اسناد بیانگر بعضی از جنبه های شخصیتی صدام حسین و ذهن پیچیده اوست.
ذهنی که به نوشته نیویورک تایمز، تمایل زیادی به دشمن پنداشتن دیگران داشت، در درک روابط دیپلماتیک در خارج از خاورمیانه ضعیف بود و به رغم در سر داشتن بلندپروازی های متعدد برای کشورش دچار اشتباه های بزرگی شد.
یکی از اشتباه های محاسباتی صدام حسین، دست کم گرفتن توان نظامی ایران پیش از آغاز جنگ با این کشور بود.
نیویورک تایمز به نقل از آماتزیا بارام، یک کارشناس اسرائیلی که اسناد منتشر شده را مطالعه کرده، نوشته است که صدام حسین در جلسه ای که کمتر از یک هفته پیش از آغاز جنگ برگزار شد، ابراز خوشبینی کرده است که با تجمع نظامیان عراقی در مرز، نیروهای نظامی ایران دچار وحشت شوند و مقاومت چندانی نکنند.
بر این اساس، واکنش گسترده نیروی هوایی ایران به حمله عراق و بمباران تاسیسات مهمی چون نیروگاه اتمی در حال احداث اوسیراک (تموز-۱) در نزدیکی بغداد به گونه ای بود که برای صدام حسین قابل باور نبود و آن را به ارتش اسرائیل نسبت داد.
پایان پادکست
او در جلسه ای که چند روز پس از آغاز جنگ برگزار شد، در اشاره به این حمله گفت: “این کار اسرائیل است.”
اسرائیل چند ماه بعد به این نیروگاه حمله کرد و آن را منهدم کرد.
به نوشته نیویورک تایمز، اشتباه دیگر صدام حسین، برداشت غلط از ماجرای موسوم به ایران – کنترا در سال ۱۹۸۶ بود.
بر این اساس، صدام حسین ماجرای فروش تسلیحات آمریکایی به ایران را در راستای توطئه علیه عراق برآورده کرده بود در حالی که این موضوع به گفته مقام های ایالات متحده کمترین ربطی به این کشور نداشت.
به نوشته نیویورک تایمز، دولت رونالد ریگان با هدف کمک به آزادسازی گروگان های غربی در لبنان، تلاش برای برقراری یک کانال ارتباطی با جمهوری اسلامی و کسب درآمد برای کمک به شورشی های نیکاروگوئه، به ایران تسلیحات فرستاده بود.
اما صدام حسین و مشاورانش برداشت دیگری از این ماجرا داشتند.
اسناد منتشر شده به نقل از طارق عزیز، وزیرخارجه و معاون نخست وزیر وقت عراق نقل قول می کند که صدام احتمال داده که هدف آمریکا، انتقام گیری از حمایت این کشور از تلاش صورت گرفته برای استقلال پورتوریکو از ایالات متحده است.
صدام حسین در یکی از جلسات دیگر با مقایسه ایرانی ها با زنان خیابانی ادعا کرده بود که آمریکا به این کشور علاقه بیشتری دارد.
به نوشته نیویورک تایمز، صدام حسین گفته بود: “آمریکایی ها به این خاطر که آنها از ما مهربان تر و بهتر هستند، آنها را بیشتر دوست ندارند. علت علاقه آنها تنها این است که آنها برخلاف ما راحت سوار خودروی آنها می شوند.”
این روزنامه اضافه می کند که بخش دیگری از اشتباه های صدام حسین مربوط به دخالت او در برنامه ریزی و طراحی تاکتیک های جنگ با ایران بود، بدون این که با این تاکتیک ها یا تسلیحات آشنایی داشته باشد.
او همچنین از زیاد بودن تلفات ابایی نداشته است.
از دیگر موارد سوء برداشت صدام حسین مربوط به ماجرایی است که به اعدام فرزاد بازفت، خبرنگار ایرانی هفته نامه آبزرور بریتانیا منجر شد.
آقای بازفت که در مارس ۱۹۹۰ در عراق به دار آویخته شد، در حال تهیه گزارش از یک انفجار مشکوک در جنوب بغداد بود که به ظن جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شد.
صدام حسین شخصا در پرونده او دخالت کرد و خواستار تعجیل در اعدام او شد تا “تنبیهی برای مارگارت تاچر”، نخست وزیر وقت بریتانیا باشد که او گمان می کرد در توطئه علیه عراق نقش داشته است.
هال برندز، استاد دانشگاه دوک آمریکا که آرشیو منتشر شده را مطالعه کرده است، می گوید این اسناد نشان می دهد شخصیت صدام حسین در طول زمان بر اساس رخدادهای زندگی سیاسی او شکل گرفته است.
آقای برندز گفت: “او از راه توطئه چینی به قدرت رسید و فکر می کرد همه مشغول همین کار هستند.”
- نویسنده : قیام خوراسانی
- منبع خبر : بهار ، العربیه و BBC