مردم کشورهای اسکاندیناوی، افسانهای آخرالزمانی را در مورد پایان جهان سینه به سینه منتقل کردهاند که وقوع زمستانی سخت و طولانی را روایت میکند که سه سال بدون کوچکترین اثری از خورشید در آسمان، به طول میانجامد.
ممکن است در وهله نخست این افسانه، بی اساس به نظر برسد ولی دو مطالعه جدید که توسط باستانشناسان انجام شده نشان میدهد که دانمارک در حدود سال ۵۳۶ زمستان سختی را تجربه کرده است.
آثار به دست آمده در دانمارک نشان میدهد که پوسته دانههای بلوط قدیمی چنان نازک بودهاند که گویا رشد درختان بلوط در آن دوره تا ۵۰ درصد کُند شده بوده است.
همچنین یک بررسی دیگر که در قالب برپا کردن ۳۹ سایت باستانشناسی در دانمارک انجام شده، حاکی است که در آن دوره اثری از تولید غلات وجود ندارد. این مشاهده که فرضیه رواج بیماری همهگیر یا رها کردن کشاورزی را در آن دوره تقویت کرده، در سایر کشورهای اروپای شمالی نیز ثبت شده است.
مطالعات باستانشناسان نشان میدهد که این پدیده آخرالزمانی به احتمال زیاد به دلیل رخداد فوران آتشفشانی عظیم به وقوع پیوسته است. فوران متوالی در سالهای ۵۳۶ و ۵۴۰ و احتمالا در قاره آمریکا رخ داده که در پی وقوع آن، زمین زیر پردهای از خاکستر مدفون شده، چنان که نور خورشید کمتر به زمین رسیده و در نتیجه دمای کره زمین تقریبا ۳ درجه سانتیگراد کاهش یافته است.
برخی مطالعات نشان میدهد که در پی سرما و قحطی حدود نیمی از جمعیت سوئد و نروژ در آن سالها کاهش یافته است. اما دو قرن بعد، عصر طلایی وایکینگها آغاز میشود. مطابق یافتههای باستان شناسان، کشاورزان با درسهایی که از این زمستان سخت گرفتهاند به محصولات زراعی خود تنوع میبخشند تا امنیت غذایی خود را بالا ببرند. همچنین، کشت چاودار، غلات زمستانه مقاوم در برابرسرما و کمبود آفتاب آغاز میشود.
موسسه مهاجرتی کانادا پارسی
تاریخچه
در سال 793، مهاجمان مسلح به یک صومعه در ساحل نورثامبریا حمله کردند. راهبان وحشت زده، مات و مبهوت اسیر دست مهاجمانی شدند که دست و پای آنها را با غل و زنجیر بستند و با خود بردند. این اولین حمله ثبت شده به نام وایکینگها است.
وایکینگها دزدان دریایی منطقه اسکاندیناوی یعنی دانمارک، نروژ و سوئد فعلی بودند که بیشتر از دو قرن هر بلایی که دلشان خواست بر سر هر منطقهای که دستشان رسید آوردند. در نتیجه به عنوان جنگجویان خشن و بی رحم معروف شدند.
مهاجم، شکارچی، جنگجو! وایکینگها از کجا آمدند و آیا واقعاً خشن، بی رحم و وحشی بودند؟ در ادامه با این مطلب از موسسه مهاجرتی پارسی کانادا همراه باشید…
وایکینگها که بودند و از کجا آمدند؟
وایکینگها دریا نوردانی بودند که در جنوب اسکاندیناوی، یعنی دانمارک، نروژ و سوئد زندگی میکردند. از اواخر قرن 8 تا اواخر قرن 11 میلادی از اروپا گرفته تا دریای خزر و روسیه پا گذاشتند.
آنها بخشی از یک فرهنگ پیچیده اسکاندیناوی را تشکیل میدادند که هم جنگجو و غارتگر بودند و هم تجارت میکردند. در تاریخ وایکینگها، شعرها و نوشتههای به جا ماند که نشان میدهد قصه گو و شاعران فوق العاده ای هم بودهاند.
با این حال، آنقدر به خشن بودن و غارتگری معروفند که به سختی میشود باور کرد هنرمند، قصه گو و بازرگانان خوبی هم بودهاند.
نوع زندگی وایکینگها بسیار روستایی بود و تقریباً هیچ شهری در بین جوامع آنها وجود نداشت. اکثریت قریب به اتفاق از طریق کشاورزی، یا در امتداد ساحل، از طریق ماهیگیری امرار معاش ناچیزی میکردند.
در قرن 7 و 8 متوجه شدند که قایقها به جای اینکه فقط از پارو استفاده کنند با بادبان هم کار میکنند. کم کم قایقهای کوچک به کشتیهای بزرگ تبدیل شدند.
این کشتیها را طوری طراحی کردند که به راحتی و با سرعت در هر نوع عمقی از آب حرکت کنند و به راحتی در ساحل کناره بگیرند.
اینکه دقیقاً از چه زمانی، چطور و چه عدهای از وایکینگها تصمیم به متحد شدن و تعیین یک رئیس برای حمله به مکانهای دیگر گرفتند مشخص نیست. شاید با خودشان در جنگ بودند، و هر کسی قدرت و فامیل بیشتری داشت رئیس میشد.
شاید کسانی که مناطق دیگر را دیده بودند، آمدند و از ثروت آن طرف آبها تعریف کردند و وایکینگها که به سختی با کشاورزی و ماهیگیری زندگی می کردند تصمیم گرفتند که به مناطق دیگر حمله کنند.
شاید هم هر دو این موارد باعث شد تا آنها به افرادی جنگجو برای بدست آوردن ثروت تبدیل شوند. اما چیزی که از اولین حمله آنها ثبت شده و در بالا به آن اشاره شد از سال 793 شروع میشود. بعد از آن در سال 795 در ایرلند و 799 در فرانسه اولین حملههای وایکینگها ثبت شد.
کسانی که قربانی این جنگجویان وحشی میشدند، به آنها وایکینگ نمیگفتند. این نام بعداً به وجود آمد، و در قرن یازدهم رایج شد و احتمالاً از واژه vik گرفته شده که در زبان نورس قدیم که وایکینگها به آن حرف میزدند به معنای “خلیج” یا “ورودی” است.
به جای وایکینگ به آنها “دنی” به معنی دانمارکیها گفته میشد. البته این دانمارکی که امروز ما میشناسیم با آن دانمارکی که آن موقع میگفتند فرق میکند. منظورشان از دانمارکیها، شمالیهای بی دین و ایمان بود! البته با زندگی در دانمارک کنونی، تاثیر فرهنگ وایکینگها را همه جا می بینید.

از جمله خدایان که وایکینگها به آنها اعتقاد داشتند، ثور (Thor) خدای رعد و برق و لوکی (Loki) شیطنت صفت بود که میتوانست تغییر شکل دهد و به انواع مختلف حیوانات تبدیل شود. عجب جانوری!
از کی و کجا حمله وایکینگها شروع شد؟
وایکینگها اول فقط با چند قایق به مناطق مختلف حمله میکردند. بعد از اینکه کمی آذوقه غارت میکردند و در برابرشان مقاومت میشد به خانه بر میگشتند.
اما در دهه 850 حملههای بزرگتر به جنوب انگلیس، ایرلند و در امتداد رود سن در فرانسه شروع شد و پایگاههایی را درست کردند تا از آنجا شروع به تسلط بر مناطق داخلی بکنند.
این حملات در نیمه دوم قرن نهم به کرسندو رسید. وایکینگها در ایرلند بندرهای طولانی و مستحکم مثل بندر دوبلین را درست کردند که از آنجا به قسمت شرقی جزیره تسلط داشتند.
در سال 885 در فرانسه، بعد از اینکه پادشاهشان از نظر سیاسی شکست خورد ارتش وایکینگ پاریس را محاصره و تقریباً آنجا را تصرف کردند.
در اسکاتلند بر شتلند و هبرید تسلط پیدا کردند و در سال 865 وارد انگلستان شدند. نورثومبریا را شکست دادند و در سال 866 پایتخت جنوبی آنها یعنی یورک سقوط کرد. به همین ترتیب، بخشهای دیگری از انگلستان را هم به تصرف خودشان درآوردند.
وایکنیگ ها سالها در منطقهای وسکس انگلستان حکومت کردند تا اینکه آخرین پادشاه آنها، اریک بیدالکس، اخراج و در سال 954 کشته شد.
با این حال، آداب و رسوم وایکینگها و به ویژه دانمارکیها مدتها در آنجا ادامه داشت و هنوز هم ردپای DNA اسکاندیناوی را می شود در منطقهای که قرنها به عنوان Danelaw معروف بود پیدا کرد.
در اواسط قرن یازدهم پادشاهی متحد در دانمارک، نروژ و سوئد ظاهر شد و در نهایت از شدت حمله وایکینگها کم شد.
در اوایل قرن یازدهم، زمانی که لشکرکشی های تحت حمایت سلطنتی موفق شدند انگلستان را دوباره تسخیر کنند و پادشاهان دانمارک را بر تخت سلطنت بنشانند، در واقع آخرین فعالیت وایکینگ ها در اوایل قرن 11 بود.
وایکینگ ها در کجا مستقر شدند و زندگی کردند؟
وایکینگ ها قسمتهای زیادی از اسکاتلند به ویژه اورکنی، منطقه ای در اطراف دوبلین و نرماندی در فرانسه و بخش بزرگی از اوکراین و روسیه را هم برای سال های زیادی تحت کنترل خودشان داشتند.
اما این وسعت مناطق تسخیر شده به دست وایکینگ ها نبود. این دریانوردان جنجگو که قدرتشان در کشتی سازی باعث شده بود تا جرات سفر به سرزمین های دیگر را پیدا کنند، برای پیدا کردن سرزمین ها و در نتیجه غنایم بیشتر تا غرب اقیانوس اطلس هم رفتند.
وایکینگ ها احتمالاً در قرن هشتم وارد فاروئه شدند و از آن به عنوان پله ای برای عبور از غرب در اقیانوس اطلس استفاده کردند.

حدود 500 سال قبل از اینکه کریستف کلمب قاره آمریکا را کشف کند، وایکینگ ها به سواحل این قاره در کشور کانادا فعلی رسیدند.
در اواسط قرن نهم وایکینگ ها در جستجوی سرزمین های جدید به ایسلند برخوردند و در سال 872 استعمارگران به رهبری اینگولف آرنارسون در جزیره مستقر کردند؛ و یک جامعه منحصر به فرد، به شدت مستقل و بدون هیچ گونه وفاداری رسمی با پادشاهان نروژ، ایجاد کردند.
از سال 930، مجمعی متشکل از رهبران ایسلند هر تابستان در دشتی در مرکز این جزیره با هم ملاقات می کرد. ادعا می شود که قدیمی ترین پارلمان جهان همین مجمع بوده است.
معروف ترین وایکینگ که بود؟
آیوار بی استخوان (Ivarr the Boneless)، پسر راگنار لودبروک جنگجویی مشهور و یکی از رهبران “ارتش بزرگ هیتن” بود در سال 865 به انگلیس حمله کرد.
دلیل اینکه به او بی استخوان می گفتند مشخص نیست، اما بعضی ها حدس می زنند که شاید نقص عضوی در پا یا استخوان بندی او وجود داشته که باعث شده تا به آیوار بی استخوان معروف شود.
ماجرا هر چه بوده به خاطر زیرکی و بینش استراتژیکی که داشت معروف بود. آیوار بی استخوان آنقدر وحشی و قسی القلب بود که موقع کشتن دیگران در جنگ انگار که به خلسه می رفت و از خود بی خود می شد. وحشی تر از همه می جنگید و خلاصه روی همه وایکینگ ها را کم کرده بود.
دوران وایکینگ ها چه زمانی به آخر رسید؟
حمله و غارت وایکینگ ها، که در انگلیس با حمله به لیندیسفرن در سال 793 میلادی آغاز شد، با شکست حمله هارالد هاردرادا (پادشاه نروژ) در سال 1066 پایان یافت.و غارت وایکینگ ها، که در انگلیس با حمله به لیندیسفرن در سال 793 میلادی آغاز شد، با شکست حمله هارالد هاردرادا (پادشاه نروژ) در سال 1066 پایان یافت.
با این حال، نفوذ وایکینگ ها از خاورمیانه تا آمریکای شمالی گسترش یافت و چیزی نبود که یک شبه و فقط با شکست در یک نبرد از بین برود.
در همان زمان که هاردرادا به دلیل مصدومیت از ناحیه گردن در پایان مسیر پادشاهی خود بود، در استمفوردبریج، فتح نورمن به دست وایکینگ ها اتفاق افتاد. رهبر آن، و پادشاه آینده انگلستان، ویلیام نوه بزرگ رولو، یک وایکینگ بود!
مجله دلتا :
وایکینگ ها چگونه به ایران حمله کردند؟ ناشنیده ها از تاریخ!

از زمانیکه نخستین سکههای سامانی در سوئد و نروژ کشف شدند، احتمال میرفت که اینها نتیجه حملات وایکینگ ها به ایران و تبادلات فرهنگی و تجاری بین این دو منطقه باشد.
وایکنیگ ها اگر چه در شمال اروپا زندگی میکردند ولی شرق و غرب این قاره را درنوردیدند و پا به آسیا هم گذاشته بودند. گروهی از آن ها به سمت شرق حرکت کردند و در شهر نووگورود در غرب روسیه ساکن شدند و بعدها شهر کیف در اوکراین امروزی را تصرف کردند. این مردمان به عنوان روس شناخته میشدند. آن ها همچنین از طریق رود ولگا به دریای مازندران راه پیدا کردند و از این طریق به سمت قلمرو ایران وارد شدند.
وایکینگ ها در شمال ایران!
«در این سال شانزده کشتی به دریا پدید آمد ازآنِ روسان، و به آبِسْکون شد.» این را ابناسفندیار در تاریخ طبرستان نوشته. وقتی وقایع سلطنت سامانیان را مینویسد و به غارت ایران توسط روسها (همان وایکینگ ها ی مستقر شده در شمالغرب ایران) میرسد. آنها در حوالی شرق دریای خزر به آبسکون (که امروز دقیق نمیدانیم کجا بوده) حمله میکنند و بعد هم میروند. «سال دیگر روسان با عدد و انبوه بیامدند و ساری و نواحی پنجاهزار را سوخته و خلایق را اسیر برده و به تعجیل به دریا رفتند.»
سامانیان نمیتوانستند چنین وضعیتی را تحمل کنند. آنها موفق شده بودند دو قرن پس از سقوط ساسانیان، تا حد زیادی دست خلیفه عرب را در برخی نقاط قلمروی قدیم ایران محدود کرده و خود راه و رسم تازهای پیش بگیرند. آنها دیگربار زبان فارسی را رسمیت داده بودند و نقوش ایران باستان بهخصوص دوره ساسانیان را احیا کردند و خود را از نوادگان آن دودمان میدانستند.
سامانیان در برابر حملات وایکینگ ها مقاومت کرده و قلمرو خود را حفظ کردند. این سلسله بر سرزمین وسیعی فرمانروایی میکرد؛ از ازبکستان و تاجیکستان امروز گرفته تا بخشهایی از قزاقستان، ترکمنستان، افغانستان و ایران. همان منطقهای که در دوره ساسانیان ایالت خراسان بزرگ نامیده میشد و با سقوط این سلسله، فرهنگ ایرانی در آن امکان حیات بیشتری پیدا کرده بود. پس با ایجاد این حکومت واحد، علم و هنر و فرهنگ در این دوره شکوفا شد و تجارت رونق گرفت. خط تجاری در دوره سامانیان از یکسو به چین و از آن سمت به اروپا میرسید. برای همین هم سکههای سامانی را در سراسر شرق و غرب یافتهاند.
سکه های سامانیان وجه تجارت وایکینگ ها
سامانیان با وایکینگ ها (که ایشان را روس میخواندند) هم وارد تجارت شدند و در سرزمینهای آنها هم سکههای سامانی یافت شده. و نه فقط در روسیه و اوکراین که در اروپای شمالی هم. مثلا گنجینهای که در جزیره اسکای اسکاتلند پیدا شد و ۱۹ سکه سامانی متعلق به وایکینگی که روزگاری به آنجا رفته بود در میانشان بود. سکههای سامانی در جزیره گوتلند سوئد هم به دفعات پیدا شده و همچنین در بسیاری از نقاطی که وایکینگها در آن حضور داشتند. سامانیان در زمان خود به یکی از مراکز مهم ضرب سکه در جهان تبدیل شده بودند و این سکهها وسیله خوبی برای دادوستد میان سرزمینهای مختلف شده بود و وایکینگ ها هم از همان استفاده میکردند.
همین تجارت بود که سبب شد هنر سامانیان بر وایکینگ ها تاثیر بگذارد. برای مثال وجود نقش سیمرغ در سرتبر مامن و تابوت بامبرگ آنها. یا استفاده از نقوشی مثل پرندگان یا دایرههای مروارید که سامانیان به تقلید از ساسانیان استفاده زیادی از آن میکردند و در منسوجات و تزئینات معماری وایکینگ ها هم به مرور دیده میشود..
یافته های باستانشناسی بر روی بقایای کشتی اوزِبرگ در نروژ که بیست سال مرمتش طول کشید تا به موزه کشتیهای وایکینگ برود اما رابطه ما با این مردمان را به زمانی قبلتر از سامانیان بر میگرداند. جایی که اینبار نه یورش وایکینگی بلکه پژوهش ها درباره مبداء شمشیرهای وایکینگی مارا باز هم به ایران میکشاند؛ ماجرایی که میتوانید آن را با جزئیات بیشتر در مطلب «راز شگفتآور از تجارت دنیای باستان: شمشیر وایکینگ ها در ایران ساخته میشد!» در مجله دلتا بخوانید.
ظرف نقرهای کمیاب در گنجینه وایکینگها در اسکاتلند متعلق به شاهنشاهی ساسانی از آب درآمد

محققان میگویند ظرف باستانی شگفتانگیزی که در گنجینه مربوط به وایکینگها در موزه ملی اسکاتلند نگهداری میشود، از یک معدن نقره در ایران به دست آمده است.
این ظرف که در منسوجاتی باستانی پیچیده شده بود، به همراه چندین شیء تاریخی دیگر حدود ده سال پیش توسط فلزیاب یک علاقهمند به کاوش در مزرعهای در کرککودبرایتشایر در منطقه بالمگی اسکاتلند کشف شد.
پژوهشگران میگویند این اشیاء تاریخی حدود ۱۱۰۰ سال پیش در خاک دفن شده بودند.
در این کشف، که به عنوان یکی از مهمترین یافتههای باستانشناسی قرن در بریتانیا توصیف میشود، بیش از ۵ کیلوگرم نقره، طلا و اشیایی تاریخی از صلیب سینه مسیحی تا سنجاق سینه به دست آمد. این اقلام باستانی سپس به موزه ملی اسکاتلند منتقل شدند.
جداره بیرونی این ظرف نقرهای در ابتدا تنها از طریق اسکن اشعه ایکس قابل مشاهده بود، چرا که مقامات موزه نمیخواستند آسیبی به الیاف حائل آن وارد شود.
از آن زمان، منسوجات با روشهای پیشرفته تا حدی برداشته شده و ظرف با لیزر تمیز شده است تا خوردگی سبز رنگ روی بیشتر سطح نقرهای آن حذف شود.

اکنون برای نخستین بار میتوان جزئیات یک طرح شامل تاجها، محرابهای آتشین و موجوداتی از جمله پلنگ و ببر را روی ظرف مشاهده کرد.
محققان میگویند نگارههای حکاکی شده روی ظرف به شمایلنگاری دین زرتشتی، مذهب رسمی امپراتوری ساسانی و آخرین امپراطوری ایرانی قبل از فتوحات اولیه مسلمانان در قرن هفتم میلادی، مربوط است.
دکتر مارتین گلدبرگ، متصدی مجموعههای اوایل قرون وسطی و وایکینگها در موزه ملی اسکاتلند، در این باره میگوید: «نماد مرکزی جام چیزی است که آنها آن را محراب آتش مینامیدند. این نقشی بود که در سکههای شاهنشاهی ساسانی استفاده میشد و برای اعمال مذهبی آنها رکنی اساسی به حساب میآمد.»
او درباره دیگر مشخصات ظرف کشفشده میگوید: «این ظرف اما منقش به تاجی است که دارد از آن شعلههای آتش بیرون میآید. این نگاره احتمالاً به ما میگوید که ظرف برای خاندان شاهنشاهی در نظر گرفته شده یا توسط آنها مورد استفاده قرار میگرفته است.»
شاهنشاهان ساسانی در نقوش و نگارههای به جا مانده اغلب در حال شکار پلنگ و ببر نشان داده میشدند و روی این جام نیز ببرهایی مشخص هستند. دکتر گلدبرگ در این باره میگوید: «دیدن آن ببرها برای اولین بار واقعاً شگفتانگیز است.»

حکاکیها روی ظرف باعث شده کارشناسان به این نتیجه برسند که این جام با ارتفاع ۱۴ سانتیمتر احتمالا متعلق به «یک خانواده فوقالعاده اشرافی با موقعیت بالا و ارتباطات خوب با دربار» بوده است.
تجزیه و تحلیل علمی نشان میدهد که نقره به کار رفته در این ظرف نیز از معدنی در ایران امروزی به دست آمده است.
دکتر جین کرشاو، کارشناس نقره عصر وایکینگ در دانشگاه آکسفورد، که با موزه ملی اسکاتلند روی این پروژه کار کرده است، میگوید: «این ظرف آلیاژی از نقره و سرب نسبتاً خالص دارد که نمونهای از نقره ساسانی است.»
وی اضافه کرد: «ایزوتوپهای سرب موجود در فلز نقره و سیاهقلم مخصوص نقشنگاری روی فلز از ایران است. حتی میتوانیم تا آنجا پیش برویم که بگوییم سیاهقلم به کار رفته در آن [ترکیب نقره، گوگرد، سرب و نقره] از معدن معروف نخلک ایران استخراج شده است. تایید علمی منشأیی چنین دوردست برای این شیء برجسته، اعجابانگیز است.»
معدن سرب و نقره نخلک که همینک نیز از آن برداشت میشود در انارک نائین در استان اصفهان واقع شده است و پیشینه استخراج از آن تا ۲ هزار سال میرسد.
کارشناسان هنوز نمیدانند که ظرف باستانی کشفشده چگونه با طی مسافتی بالغ بر هزاران کیلومتر از ایران به جنوب غربی اسکاتلند رسیده و چه کسی آن را به این مکان آورده است.
- نویسنده : قیام خوراسانی
- منبع خبر : یورو نیوز و سیاست های م