فرمانده گمنامی که کشته شدنش، با موجی از خشم مقامهای ایرانی روبهرو شد؛ رضی موسوی که بود؟
- نویسنده, مسعود آذر
- شغل, بیبیسی
روز سه شنبه پنجم دیماه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیهای به طور رسمی خبر کشته شدن رضی موسوی، «مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه»، معروف به «سید رضی» را اعلام کرد و و در پی آن موجی از خبرها و گزارشها و تصاویر از این فرمانده گمنام و ناشناخته سپاه در سوریه منتشر شد.
اطلاعیه سپاه درباره آقای موسوی بسیار مختصر و کلی بود و حتی به زمان و نحوه کشته شدن این فرمانده ارشد سپاه نیز اشاره نداشت و در آن گفته شده که او از «مستشاران نظامی باسابقه سپاه در سوریه» بود و اسرائیل را مسئول این عملیات معرفی کرده است.
حسین اکبری، سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه به تلویزیون دولتی ایران گفته است رضی موسوی تا ساعت دو بعدازظهر دوشنبه در سفارت جمهوری اسلامی در دمشق بوده و پس از پایان کار خود به سمت منزلش حرکت کرد و ساعت ۱۶:۱۰ دقیقه امروز در محل اقامتش، در منطقه زینبیه در حومه دمشق، با سه موشک «اسرائیل» هدف قرار گرفت.
در روایتی دیگر، حسن پلارک، رئیس ستاد پشتیبانی «جبهه مقاومت» و رئیس هیأت مدیره ستاد توسعه و بازسازی عتبات به تلویزیون دولتی ایران در شبکه خبر گفته است «رضی موسوی بعد از بازدید از یکی از مقرهای محل استقرار خودش، مورد هدف موشکی قرار میگیرد».
همچنین جعفر اسدی، فرمانده پیشین سپاه در سوریه و معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیا به خبرگزاری تسنیم گفته است در هفتههای گذشته اسرائیل همین مکان را به منظور کشتن رضی موسوی هدف داده بود «ولی این بار به واسطه جاسوسهایی که داشتند، توانستند مکان دقیق حضورش را شناسایی کنند»
رسانههای ایران درباره سابقه این مقام ارشد سپاه در سوریه مطالب زیادی منتشر نکردهاند اما پرتکرارترین کلماتی که درباره او نوشته شده این است که او «یار دیرین»، از افراد «خاص»، «از نزدیکترین همرزمان» و «امین و مورد اعتماد» قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس بود.
رسانههای ایران در سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی ( در هفدهم دیماه ۱۳۹۸) در حمله هوایی آمریکا در فرودگاه بغداد، تلاش دارند که پیوندی میان چهارمین سال کشته شدن قاسم سلیمانی و رضی موسوی برقرار کنند.
نرجس سلیمانی، دختر قاسم سلیمانی و عضو شورای شهر تهران امروز در جلسه شورای گفته است «شب گذشته که در خدمت خانواده ایشان (رضی موسوی) بودیم یادآور شب شهادت پدرم بود».
همچنین ویدئویی از رضی موسوی منتشر شده است که از زبان خودش میگوید قاسم سلیمانی به او گفته بود که «وقت شهادتش است».
با انتشار خبر کشته شدن «سیدرضی»، رئیس جمهوری ایران، رئیس مجلس و مقامهای ارشد سیاسی و نظامی پیامهای جداگانهای منتشر کردند و تاکید کردند اسرائیل «در زمان و مکان مناسب تاوان این حمله را خواهد پرداخت» و سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس هم خبر داده که هفته آینده «جلسه اضطراری» در این باره تشکیل میدهد.
با توجه به اینکه برای نخستین بار نیست فرماندهانی از سپاه پاسداران در سوریه کشته میشوند اما میزان توجهها به رضی موسوی نشان میدهد او فراتر از یک «سرتیپ پاسدار» در منطقه نقش داشته است.
مسالهای بهنام «محور مقاومت»
واکنش مقامهای جمهوری اسلامی ایران به کشته شدن رضی موسوی همچنان ادامه دارد. پیشتر امیر سعید ایروانی، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل از آنتونیو گوترش، دبیر کل این سازمان خواست که اسرائیل را به این دلیل محکوم کند.
آقای ایروانی در نامهای به دبیر کل سازمان ملل و ریاست شورای امنیت تاکید کرده است که ایران «پاسخ قاطع» به این اقدام اسرايیل و «در زمان مناسب» را حق خود میداند.
در این نامه همچنین آقای ایروانی گفته است که رضی موسوی یک «مستشار ارشد نظامی» بود که در ماموریت «حمایت از ارتش سوریه در عملیات ضد تروریسم» در حوالی دمشق کشته شد.
رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلام در ۶ دی ۱۴۰۲ در یک کنفرانس خبری گفت: «پاسخ ما به ترور شهید موسوی ترکیبی از اقدام مستقیم و جبهه مقاومت خواهد بود.» آقای شریف گفت رضی موسوی «در کنار رزمندگان جبهه مقاومت بیش از ۲۵ سال مسئولیت مستشاری و پشتیبانی از محور مقاومت در سوریه و لبنان را بر عهده داشت.»
او همچنین حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل را انتقام قاسم سلیمانی خواند.
تقریبا تمام مقامهای جمهوری اسلامی از جمله رئیسجمهورو رئیس مجلس درباره کشته شدن رضی موسوی از «تاوان» صحبت کردهاند.
این زاویه از واکنش مقامات جمهوری اسلامی بین کاربران هوادار آنها هم در شبکههای اجتماعی دیده میشود. آنها هشتگ طوفان الاقصی میزنند، میخواهند انتقام بگیرند و خشمی مجازی جلوی چشمانشان را در پستهایشان گرفته است و میگویند کشتن رضی موسوی به دلیل خشم اسرائیل از شکست هفتم اکتبر است.
آنها عقیده دارند حضور رضی در سوریه قطعاً در «مقاومت» سوریه و لبنان تأثیر بسزایی داشته است.
اما تلاشها برای بزرگ جلوه دادن «محور مقاومت» توسط این گروه از کاربران چند ساعت بیشتر دوام پیدا نکرد. زیرا حماس در بیانیهای در کانال تلگرامیاش «اعتبار اظهارات رمضان شریف را در مورد طوفان الاقصی تکذیب کرد»
حماس حمله هفتم اکتبر به جنوب اسرائیل را «طوفان الاقصی» میخواند.
حماس در بیانیهاش گفته: «ما بارها انگیزه و دلایلمان از طوفان الاقصی را تکرار کردهایم که در درجه اول خطرهایی است که مسجد الاقصی را تهدید میکند. ما همچنین تایید میکنیم که تمام اقدامات مقاومت فلسطین در پاسخ به اشغال صهیونیستها و ادامه تخاصم با مردم و مکانهای مقدس ماست.»
از طرفی حساب فارسی حسن نصرالله با انتشار تصویری دو نفره از او و رضی موسوی برخی از توجهها را به سمت خود جلب کرد.
حالا بسیاری ازآن دسته از کاربران حامی حکومت ایران که به نظر میرسد منتظر شنیدن این واکنش از حماس نبودند روی انتقادشان به سمت سخنگوی سپاه رفته است.
عطالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد دوره محمد خاتمی در پستی در شبکه اجتماعی ایکس انتقاد تندی از سخنگوی سپاه کرده است و خواستار برکناری او شده است. آقای مهاجرانی صحبتهای رمضان شریف را پر هزینه خوانده است.
تا پیش از تکذیبیه حماس هم انتقادهایی به روش ایران برای گرفتن «انتقام» در بین بخشی از هواداران حکومت ایران در شبکه اجتماعی ایکس مطرح شده بود. این دسته از کاربران معتقد هستند که حکومت ایران هنوز جواب دندانشکنی به عوامل کشتن قاسم سلیمانی یا دانشمندان هستهای نداده است.
در کنار این انتقادها برخی از کاربران فعال عقیده دارند این دسته از واکنشها فقط مربوط به هواداران حکومت است و جوانان عادی ایرانی در مورد کشته شدن فرماندهان ایرانی یا حرف و واکنشی ندارند یا شادمان هستند.
وحید بهمن در متنی در شبکه اجتماعی ایکس گفته چنین واکنشی در عملکرد جمهوری اسلامی ریشه دارد.
او نوشته: «جوان از خود میپرسد چرا باید ۱۲ سال تمام از پول ملت ایران هزینههایی میلیارد دلاری در سوریه جهت حفظ جنایتکاری بمانند اسد شود، در حالیکه گوشه گوشه ایرانمان از بلوچستان تا خوزستان، مردم در فقر و تنگدستی به سر میبرند؟ جوان از خود میپرسد که چرا باید ۴۵ سال تمام هزینه یک دوگانهسازی مسخره تحت عنوان فلسطین و اسرائیل، که کوچکترین ربطی به ملت و کشور ایران در شکل راهبردی ندارد را ملت ایران با انزوای جهانی و فشار بدهد؟»
تاثیر کشته شدن رضی موسوی بر تحولات منطقه
به نظر میرسد پیامدهای این اتفاق بر رویدادهای آتی در سوالها و تحلیلهای کاربران شبکههای اجتماعی برجسته است.
آیا کشته شدن عوامل حکومت ایران تاثیری بر معادلات منطقهای خواهد گذاشت؟
اگر از خشم جمع وسیعی از کاربران حامی حکومت عبور کنیم، به تحلیل گروهی میرسیم که نگاهشان به آینده است.
برخی از رسانهها مانند انتخاب در ایران با انتشار گزارشی عقیده دارد که مقامات ایرانی در حال مدیریت تنش هستند.
هر چند برخی دیگر از کاربران عقیده دارند ایران دچار تنش است و توانایی پاسخ به ضربات نظامی علیه خودش را ندارد.
عرفان پژوهنده در ایکس در رشته مطالبی نوشته: «این حرکت اسرائیل برای تلافی چیزی نبود بلکه برای تعدیل اقدامات تهران و عقب راندن آن است»
برخی دیگر مانند اکبر گنجی آنطور که در حساب ایکسش نوشته عقیده دارد: « هدف اسرائیل باز کردن پای ایران به جنگ و در اثر آن، کشاندن آمریکا به جنگ با ایران است.»
مالک شریعتی، نماینده تهران در مجلس ایران در شبکه اجتماعی ایکس دولت بایدن را مقصر میداند و نوشته: «پاسخ به این ترور که ضروری است؛ اما معادله عوض شده: چنان ضربهای از مقاومت خوردهاند که میخواهند جبران کنند ولی غیرقابل ترمیم است. با فروپاشی سیستم امنیتی رژیم صهیونیستی در طوفان الاقصی و استقرار ماموران آمریکایی در اسراییل، مسوولیت ترور “شهیدموسوی” مستقیما بعهده دولت بایدن است.»
عبدالله گنجی تحلیلش را در شبکه ایکس اینطور نوشته است که: «با ترور آشکار شهید سید رضی در صددند ایران را در تعارض اجتنابی_اجتنابی قرار دهند: ١-با پاسخ ایران پای آمریکا را به جنگ بکشاند. ٢-با سکوت ایران،نظام را در افکار عمومی داخلی دچار چالش کند. می دانیم آنها تلافی کشته شدن فرمانده و جانشین تیپ در غزه را گرفتهاند در موضع دفاعند نه حمله»
احسان سلطانی٬، دانش آموخته مسائل خاورمیانه در دانشگاه وین در حساب ایکس خود مدل سیاست خارجه ایران در چهل سال گذشته را اشتباه دانسته و نوشته: «۴۰ سال است که میگویند آمریکا در حال اضمحلال است. ۴۰ سال حیات ملت ایران را گره زدند به شعار کودکانه «نابودی استکبار» بعد وقتی بزرگانشان در خیابانهای تهران و بغداد و دمشق ترور میشوند و میبینند زمین سفت است میگویند: نه صبر استراتژیک داریم؛ اینها میخوان ما رو بکشونن به درگیری
رضی موسوی کیست؟
رضی موسوی، یک فرمانده گمنام سپاه پاسداران برای مردم ایران بود و در کانون توجه رسانهها نبود چنانکه یکی از کارشناسان تلویزیون دولتی ایران میگوید جمهوری اسلامی در منطقه «سربازان گمنام زیادی دارد و رضی موسوی از جمله این سربازان گمنام بوده است».
در مرور فهرست فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در سوریه که در رسانهها از آنها یاد شده و فهرست فرماندهان دریافتکننده نشان نظامی به دلیل جنگ در سوریه و عراق، اسمی از رضی موسوی به چشم نمیخورد اما سوابق او نشان میدهد او یکی از قدیمیترین فرماندهان سپاه در منطقه است و به گفته مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران آقای موسوی «یکی از سازمان دهندگان نیروی قدس سپاه بود».
به گفته مقامهای ارشد سپاه، در سوریه «از بشار اسد گرفته تا دیگر افراد و با فعالیتها و خدمات سیدرضی آشنا» بودند و برای اسرائیل فردی شناخته شدهای بود و دستکم دوبار از سوء قصد جان سالم به در برده بود.
مقامهای اسرائیلی معمولا دربرابر این اظهارات سکوت اختیار میکنند و واکنشی نشان نمیدهند.
در رسانهها از رضی موسوی مصاحبهای منتشر نشده بود و اگر هم منتشر شده به جایگاه و نقش او اشارهای نشده است.
امروز رسانههای نزدیک به حکومت، اقدام به بازنشر بخشی از مستند «۷۲ ساعت» کردند که در دیماه سال ۱۴۰۰ در چندین شبکه تلویزیون دولتی ایران پخش شد. این مستند به اتفاقات سه روز قبل از کشته شدن قاسم سلیمانی میپردازد و در بخشی از آن رضی موسوی برای چند لحظه در مقابل دوربین ظاهر میشود و از او به عنوان «از فرماندهان جبهه مقاومت» یاد میشود.
به گفته رسانههای ایران رضی موسوی در ۲۵ سال گذشته فعالیتهای برون مرزی داشته و «تمامی هماهنگیهای امور» نیروهای «مستشاری» ایران در سوریه و لبنان برعهده او بوده است.
مقامهای ایران از حضور نیروهای نظامی خود در سوریه به عنوان «مستشار نظامی» یاد میکند و نیروهای نیابتی خود را به عنوان «مدافعان حرم» و «محور مقاومت» معرفی میکند.
تسنیم، خبرگزاری نزدیک به سپاه پاسداران امروز گفتوگویی با علی صالحی ملقب به «ابوتراب» به عنوان «همرزم» رضی موسوی داشت و آقای صالحی در این مصاحبه میگوید آقای موسوی «در کار شباهت زیادی به حاج قاسم داشت… سید رضی دوست، یار دیرین و امین حاج قاسم بود وهیچکس غیر از ایشان از ساعت رفتوآمد حاج قاسم خبر نداشت.»
خبرگزاری تسنیم اشارهای به درجه و جایگاه نظامی علی صالحی ندارد و از قول او مینویسد «سید رضی» از سالها پیش در سوریه حضور داشت و «کار اصلی او پشتیبانی جبهه بود چه در سوریه و چه در لبنان» وهمسرش هم مدیر مدرسه ایرانی در سوریه بود.
علی صالحی تاکید دارد: «سید رضی یکی از فرماندهان اثرگذار سپاه در مقاومت منطقه بود. در کارهای رزمی، پشتیبانی نقش بسیار مهم را ایفا میکند. اگر پشتیبانی نباشد، هیچ عملیاتی جلو نمیرود و نیرو توان کار کردن ندارد.»
رضی موسوی با حزبالله لبنان رابطه نزدیکی داشت. در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ در جریان کشته شدن مصطفی بدرالدین معروف به «ذوالفقار»، آقای موسوی نیز یکی از اهداف اصلی این حملات بود.
مصطفی بدرالدین برادر همسر و جانشین عماد مغنیه، فرمانده پیشین شاخه نظامی حزبالله بود که پس از کشته شدن عماد مغنیه در شهر دمشق در بهمنماه ۱۳۸۶ جانشین او شد و به مدت پنج سال فرمانده حزبالله لبنان در سوریه بود. مصطفی بدرالدین در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ در حمله توپخانهای در دفتر رضی موسوی که در اطراف فرودگاه بین المللی شهر دمشق قرار داشت، کشته شد و در آن زمان آقای موسوی در دفترش حضور نداشت.
به گفته رسانههای ایران دو سال پیش نیز رضی موسوی از یک بمباران جان سالم به در برده بود.
خبرگزاری «دفاع پرس» درباره نقش رضی موسوی در سوریه نوشته است که او «در تمام مراحل پشتیبانی در جنگ سوریه شرکت کرده بود».
«دفاع پرس» نوشته او در نبردهای صحرا و حومه دمشق شرکت داشت و از افراد ثابت قدمی بود که حمله غرب حلب را دفع کرد».
«عملیات صحرای السویداء» از جمله عملیاتهای مهمی بود که باعث شد ارتش سوریه در مردادماه سال ۱۳۹۶ تسلط کامل به مرزهای سوریه و اردن پیدا کند.
درباره سایر فعالیتهای رضی موسوی مطالب زیادی منتشر نشده است. مشخص نیست از چه زمانی پیشتبانی و لجستیک نیروهای سپاه پاسداران و گروهای نیابتی ایران را در سوریه بر عهده داشته است اما آنچه روشن است سمت او در فرماندهی «پشتیبانی و لجستیک» کلیدیترین بخش در حوزه عملیات نظامی در سوریه و لبنان را بوده است و روزنامه هممیهن در توصیف این فرمانده سپاه نوشته است او «یکی از بزرگترین و برجستهترین فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران» بود.
در سالهای گذشته نیز فرماندهان ارشد سپاه پاسداران مانند حسین همدانی، حسن شاطری، محمدعلی مرادخانی و محمد جمالی پاقلعه در سوریه کشته شدند اما به نظر میرسد هیچکدام از آنها نقشی همطراز رضی موسوی در سوریه و لبنان نداشتند.
.
خبر کشته شدن رضی موسی و واکنش اسرائیل موجب شد بسیاری از نیروهای حامی حکومت ایران در مورد او بنویسند. بخشی از این واکنشها از زاویهای بود که نشان میداد رضی موسوی برای آنها شناخته شده بود. آنها او را به واسطه رابطهاش با قاسم سلیمانی میشناختند.
در این بین ویدئویی از رضی موسوی منتشر شد که از زبان خودش میگفت قاسم سلیمانی به او گفته بود که «وقت شهادتش است». این ویدیو دست مایهای برای هواداران حکومت ایران شد تا در مورد «تقدس» رضی موسوی بنویسند. این گروه از کاربران تلاش دارند درجه توجه به کشته شدن رضی موسوی را هم پایه حجم توجهها در زمان کشتهشدن قاسم سلیمانی کنند.
کاربران حامی حکومت ایران زمان کشته شدن رضی موسوی را در ادامه روند کشتن نیروهای ایرانی توسط «دشمنان» قلمداد میکنند. قاسم سلیمانی ۱۳ دی ۱۳۹۸ در حمله هوایی آمریکا در فرودگاه بغداد کشته شد.
واکنش فرزندان مقامات ایران
پس از کشته شدن رضی موسوی بخشی از ویدیوی مصاحبه تلویزیون المیادین در تهران با صادق موسوی پسر رضی موسوی در شبکههای اجتماعی منتشر شد و مصاحبه که به زبان عربی بود توجه مخاطبان را به خود جلب کرد.
صادق موسوی دراین ویدیو در مورد «نابودی کامل اسرائیل» صحبت می کند.
روایت دیگری هم از او منتشر شد که در مورد رابطه پدرش با قاسم سلیمانی بود. او گفته: « رابطه بین پدرم و قاسم سلیمانی، بسیار فراتر از روابط نظامی بود.»
دختران قاسم سلیمانی هم واکنشهایشان را منتشر کردند.
نرجس سلیمانی، دختر قاسم سلیمانی و عضو شورای شهر تهران در جلسه شورای شهر گفت: «شب گذشته که در خدمت خانواده ایشان (رضی موسوی) بودیم یادآور شب شهادت پدرم بود».
واکنشها محدود به فرزندان فرماندهان کشته شده سپاه قدس باقی نماند و حتی عطیه نوری، دختر حمید نوری هم ویدیویی منتشر کرد.
او در مورد کشتهشدن رضی موسوی، کشته شدن کودکان در غزه و حکم حبس ابد پدرش در دادگاه سوئد ویدیویی در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد و همه این موضوعها را مربوط به «ظلمی» دانست که وجود دارد و گفت: « ظلم پایدار نمیماند».
خانم نوری همچنین در این پست نوشت: « بد دنیایی شده… تروریسته تو صورتت نگاه میکنه و به دروغ میگه حقوق بشر».
دادگاه استیناف سوئد با رد درخواست تجدیدنظر حمید نوری (با نام مستعار عباسی) حکم حبس ابد او را تایید کرده است.
او به خاطر مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ به حبس ابد محکوم شده بود.
مسالهای بهنام «محور مقاومت»
جنگ اسرائیل و حماس خطر جنگ آمریکا و ایران در آبهای منطقه
ایران، رویارویی با اسرائیل و خطر یک جنگ تمام عیار در خاورمیانه
- نویسنده, کیوان حسینی
- شغل, بیبیسی
در ظاهر ماجرا، دلایل پرشماری وجود دارد که نشان میدهند احتمال جنگی فراگیر و همهجانبه که یک طرفش ایران باشد، بسیار کم است. این در حالی است که در عمل، ایران نه تنها در میانه جنگی چندلایه و منطقهای قرار گرفته، بلکه حتی مهمترین فرماندهانش نیز در این جنگ کشته میشوند.
از فردای حمله حماس به غزه، خیلی سریع پای ایران به بحران جدید خاورمیانه باز شد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین حامی علنی حماس از همان ابتدا سعی کرد با تهدید، نقشی بازدارنده در برابر واکنشهای سخت اسرائیل بازی کند.
اما فعالیت تهران به تهدیدهای لفظی و اقدامات دیپلماتیک در سطح منطقه و سازمانهای بینالمللی خلاصه نشد. از همان ابتدا، گروههای شبهنظامی شیعه در سراسر منطقه به عنوان بازوهای فرامرزی سپاه پاسداران، حملاتی را به اهداف اسرائیلی و آمریکایی آغاز کردند.
از درگیریهای پراکنده حزبالله لبنان در مرزهای شمالی اسرائیل گرفته تا حملات به مواضع آمریکاییها در عراق و سوریه و البته موشکهای حوثیها به سوی کشتیهای دریای سرخ، این تنش از همان ابتدا با پیچیدگیهایی روبهرو بود که موجب میشد تا نتوان آنها را به آسانی در چارچوب جنگ بین دو کشور طبقهبندی کرد.
با این حال این حملات و درگیریها، مطلقا به نتیجه مورد نظر جمهوری اسلامی ایران ختم نشد. اسرائیل که از ابتدای جنگ شروطی مانند آزادی همه گروگانها و نابودی کامل حماس را مطرح کرده بود، بدون قدمی عقبنشینی به حملاتش ادامه داد.
حتی فشارهای بینالمللی و تغییر نظر برخی کشورهای غربی نیز موجب نشد تا از شدت حملات اسرائیل درغزه کاسته شود. اسرائیل در اوج این فشارها، حمایت کلیدی آمریکا را از دست نداده و از این جهت، حتی از قطعنامهای علیه اقدامات این کشور در غزه خبری نشد.
فراتر از اتفاقاتی که در شورای امنیت سازمان ملل افتاد، دستکم در برابر افکار عمومی، اسرائیل به این گمانه دامن زده که حتی ایالات متحده نیز نمیتواند جلوی عملیات ارتش اسرائیل و شدت این عملیات را بگیرد. کمااینکه در فاصله کوتاهی بعد از اینکه واشنگتن خواستار کنترل عملیات اسرائیل در غزه شد، نتانیاهو از این منطقه بازدید کرد و گفت که کشورش هیچ برنامهای برای کاستن از شدت حملاتش ندارد.
برای بازیگری مانند جمهوری اسلامی ایران که خود را مدعی اول «محور مقاومت» معرفی میکند و در این مدت، به تندی بارها اسرائیل و «متحدان غربیاش» را تهدید کرده، گزینههای این رویارویی روز به روز کمتر میشوند: اگر ایران به تهدیدهای لفظیاش عمل کند، ناچار میشود پا به مسیری بگذارد که پایانش ممکن است جنگی تمام عیار بشد. اگر مقامهای جمهوری اسلامی در دفاع از فلسطینیها قدمی بر ندارند، به لفاظی توخالی متهم میشوند و اعتبارشان ضربه میخورد.
در چنین فضایی، کشته شدن یکی دیگر از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران، شرایط را برای ایران حتی دشوارتر هم کرده. حالا دیگر تنها صحبت از «آرمان فلسطین» نیست. اسرائیل در تلاش است تا خود را به عنوان قدرت مسلط در منطقه تثبیت کند و در این راه – دستکم در ظاهر – از خود اعتماد به نفسی چشمگیر به نمایش گذاشته است.
واکنشها به کشته شدن رضی موسوی حاکی است که او احتمالا فرمانده بسیار مهمی بوده و در سلسله مراتب نظامی نیز از موقعیت بالایی برخوردار بوده. اما نگرانی از تلافیجویی احتمالی ایران مسالهای نبوده که اسرائیل را از دست زدن به چنین اقدامی باز بدارد.
اینبار اسرائیلیها برخلاف عملیات کشتن قاسم سلیمانی، مساله را به متحد قدرتمندشان – آمریکا – ارجاع ندادند، بلکه خود به شکل مستقیم وارد عمل شدند و رضی موسوی را هدف قرار دادند. آنها اصرار دارند که از فردای حمله حماس، دورانی تازه آغاز شده و از جمله ویژگیهای این دوران تازه، یکی همین قدرتنمایی بیپروای این کشور است.
جمهوری اسلامی در ۸۰ روز گذشته به شدت در تلاش بوده تا سطح تنش با آمریکا و اسرائیل از کنترلش خارج نشود. چنین تصمیمی موجب شد تا نتیجه عملی تهدیدهای ایران، به موشکپرانیهایی حسابشده خلاصه شود. حالا اما شرایط تغییر کرده و رویکرد محافظهکارانه تهران ممکن است در چشم هوادارانش در سراسر منطقه، عافیتطلبی مزورانه تعبیر شود.
برای نیروی قدس سپاه، دستکم در سطح تبلیغات سیاسی داخلی و تلاشها برای همراه کردن هر چه بیشتر بدنه حزباللهی و طرفدار حکومت، زمینه برای افزایش سطح تنش نظامی با آمریکا و اسرائیل شکل گرفته است. گویی دستکم بخشی از این نیروها خواستار شدت بخشیدن به اقدامات نظامی هستند و گروهی دیگر (مثلا در شورای عالی امنیت ملی) جلوی آنها را گرفتهاند.
فارغ از اینکه چنین مناسباتی تا چه اندازه در تصمیمگیریهای حیاتی نقش دارند، در درون ساختار قدرت جمهوری اسلامی، طرفداران افزایش درگیری نظامی استدلالهای بسیاری برای دفاع از نظر خود دارند. ایران در سالهای اخیر از آمریکا و اسرائیل ضرباتی اساسی دریافت کرده؛ از ترور دانشمندان هستهای و خرابکاری در برنامه هستهای تا حتی ترور شخص قاسم سلیمانی، چهره بسیار معروف سپاه قدس. واکنشهای جمهوری اسلامی ایران به این اتفاقات، هرگز متناسب با این ضربات ارزیابی نشده است.
این بار نیز این احتمال وجود دارد که همانند سالهای اخیر، تهدیدهای اخیر از مرز لفاظیهای همیشگی فراتر نروند. اما حتی سکوت احتمالی یا واکنش کمرمق ایران، به معنای پایان کابوس جنگی گستردهتر نیست. شرایط موجود به خوبی گسلهایی ویرانگر در خاورمیانه را در برابر چشم افکارعمومی جهانی قرار داده؛ گسلهایی که اگر به حرکت درآیند، شهروندان این منطقه با دورانی تازه از ویرانی آخرالزمانی روبهرو خواهند شد.
در ظاهر ماجرا، دلایل برای دور بودن خاورمیانه از چنان بحران عظیمی کم نیست. اما این دلایل مطلقا به این معنا نیستند که خطر این بحران از سر منطقه برداشته شده یا دستکم در هفتهها و ماههای پیشرو، چشماندازی برای آرامش، ثبات و صلح دیده میشود. برعکس، حساسیت شرایط رو به افزایش است و به همین دلیل، خاورمیانه با اضطرابی کمسابقه و موقعیتی عمیقا شکننده خود را برای آغاز سال جدید میلادی آماده میکند.
- نویسنده : قیام خوراسانی
- منبع خبر : BBC