خاختلالات بینایی – تاری دید

اختلال بینایی چیست؟ نشانه ها و علائم اختلال چشم و بینایی کدام است؟ آیا اختلال در بینایی و تاری دید می تواند در نتیجه بیماری دیگری باشد؟ نحوه تشخیص اختلال بینایی چگونه است؟ دکتر الهه محقق منتظری متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات (نورولوژی) به جهت تشخیص و درمان بیماری های مرتبط همراه شماست.
اختلالات چشم و بینایی چیست؟
اختلال چشم و نقص بینایی عبارت است از عملکرد ناقص عصب چشم که مانع از دیدن صحیح و به هنجار می شود. زمانی که فرد نتواند حداقل با یک چشم بصورت صحیح ببیند دچار نقص و اختلال بینایی شده است. فردی که دچار اختلال بینایی می شود ممکن است اطراف خود و اشیاء را بصورت تیره، کم نور و خارج از مرکز بینایی مشاهده کند. اختلال در چشم و بینایی معمولا نشانه ایی از یک بیماری خطرناک دیگر است. اختلالات بینایی می تواند بر روی عملکرد و فعالیت های فرد تاثیرات منفی داشته باشد. در ادامه به توضیح برخی از این اختلالات می پردازیم.
علائم و نشانه های اختلال بینایی
علائم و نشانه های رایجی که نشان از اختلال در چشم و بینایی است به شرح زیر است
نقش موثر یادگیری زبان دوم در بهبود مهارتهای خودکنترلی و تقویت حافظه
شواهد مستند زیادی وجود دارد که نشان میدهد یادگیری زبان دوم از گسترش قدرت درک از جهان گرفته تا کسب درآمد بیشتر، نقش بسیار مفیدی دارد

برخی از افراد ممکن است به دلیل فراموش کردن نام یکی از همکاران در محل کار، تلاش برای به خاطر سپردن نام فیلم یا آهنگ مورد علاقهشان، یا بهیادآوردن برخی از اماکن و مناطق سفر خود، در موقعیت دشوار و خجالتآوری قرار بگیرند.
به گزارش سایت «ایانسی»، نتایج پژوهش انجامشده در مجله «نورولژی اف ایجینگ» نشان میدهد که یادگیری زبان دوم، ممکن است احتمال وقوع هر یک از این موقعیتهای ناراحتکننده را کاهش دهد.
دوزبانگی
به گفته محققان مرکز آلمانی بیماریهای تخریبکننده عصبی در شهر بن و دیگر انستیتوهای اروپایی، افرادی که روزانه از بیش از یک زبان استفاده میکنند، در آزمونهای خودکنترلی، زبان و حافظه، نمرات بالاتری نسبت به افرادی که تنها به یک زبان صحبت میکنند، میگیرند. این پژوهش، روی افراد دوزبانه یا چندزبانه در دوران جوانی و میانسالی انجام شد و روشن شد که آموختن زبان دوم در 65 سالگی یا بیشتر، با مشکل خاصی مواجه نیست.
به عبارت دیگر، افرادی که در ابتدای زندگی، دوزبانه بودند در یادگیری، حافظه، حافظه کاری، عملکردهای اجرایی و زبان، عملکرد بسیار بهتری را در مقایسه با تکزبانهها از خود نشان دادهاند.
افراد دوزبانه در میانسالی برتری قابل توجهی را در یادگیری و حافظه نشان دادند.
746 شرکتکننده مورد مطالعه بر حسب تواناییها، از نظر ادراک و حافظه به دو دسته تقسیم شدند.
تقریباً 60 درصد از شرکتکنندگان، بیمارانی بودند که به کلینیکهای حافظه مراجعه کرده یا «تجربه سردرگمی یا از دست دادن حافظه» داشتند.
در مورد 40% باقیمانده، هیچ مشکل حافظه یا شناختی گزارش نشده است.
از هر شرکتکننده خواسته شد در مجموعهای از آزمونهای متمرکز بر واژگان، حافظه، دقت و حساب شرکت کند. همانطور که اشاره شد، داوطلبانی که از بیش از یک زبان در دوران جوانی (سن 13 تا 30 سالگی) یا میانسالی (سنین 30 تا 65 سال) استفاده میکردند، نسبت به افراد تکزبانه، در این آزمونها نمرات بالاتری کسب کردند.
فوائد زیاد
البته ممکن است افراد مسلط به بیش از یک زبان، بهدلایلی کاملا بی ارتباط یا حتی بدون هیچ علت خاصی، دچار مشکلات حافظه و شناختی شوند. طبق گفته دیگر متخصصان به «تایمز»، این پژوهش آلمانی با سایر مطالعات انجام شده در خصوص دوزبانگی و حافظه، همخوانی دارد.
شواهد مستند زیادی وجود دارد که نشان میدهد یادگیری زبان دوم از گسترش قدرت درک از جهان گرفته تا کسب درآمد بیشتر، نقش بسیار مفیدی دارد.
اختلال بینایی
وجود نقص یا اختلال یک یا چند عضو حسی، اختلال حسی خوانده می شود و این افراد بدون کمک های پزشکی، اجتماعی، تربیتی و آموزشی مخصوص، قادر به سازگاری مطلوب اجتماعی نیستند.
اختلال بینایی یک واژه ی کلی و نشانگر یک ناتوانی در دیدن است و می تواند از نظر پزشکی خفیف و قابل اصلاح مانند نزدیک بینی، دوربینی و یا شدید و غیر قابل اصلاح مانند کوری یا ضعف شدید بینایی باشد.
کوری ممکن است مادر زادی مانند آب مروارید مادرزادی، سیفلیس مادرزادی، سرخجه مادر در دوران بارداری یا اکتسابی مانند تراخم، کنده شدن شبکیه، اتروفی عصب بینایی، زخم های قرنیه، فقدان ویتامین آ، تصادف و ضربه و …. باشد. با توجه به این که تقریبا یک سوم کل الیاف شبکه ی ارتباطات حسی انسان را رشته ی بینایی تشکیل می دهد و چنین وضعی در هیچ یک از حواس دیگر مشاهده نمی شود لذا باید انسان را یک موجود بصری توصیف کرد تا سمعی و به همین علت نقص بینایی بیش از هر معلولیت دیگر ناتوانی در انسان ایجاد می کند.
تعریف نابینایی
متداول ترین تعریف نابینایی
نابینا کسی است که درد و بینایی او علی رغم برخورداری از امکانات چشم پزشکی مانند عینک و … در یک چشم یا هر دو چشم،۲۰/۲0۰ یا کمتر باشد. به عبارت دیگر آن چه را که با چشم عادی می توان در ۲۰۰ قدمی دید با تعریف فوق فرد نابینا قادر باشد در ۲۰ قدمی یا نزدیک تر ببیند.
در واقع بسیاری از دانش آموزانی که به علت نقص بینایی قادر به استفاده از کتب معمولی مدارس نیستند و از نظر آموزشی نابینا محسوب می گردند تا حدودی از قدرت بینایی برخوردارند.
گروهی از افرادی که دارای نقص بینایی هستند اما میزان دید آن ها از ۲۰۰/۲۰ بیشتر و از ۷۰/۲۰ کمتر است جزو افراد نیمه بینا محسوب می شوند. البته برای افراد نیمه بینا توانایی های مختلف از نظر حداکثر بهره مندی از بینایی و برای افراد نابینا در زمینه ی بهره مندی از برنامه های آموزش و پرورش روش ها و وسایل خاصی از قبیل چاپ وکتب با خط درشت و خط بریل و غیره تدارک دیده می شود. به عبارت دیگر از نظر آموزش کودک دانش آموزی نابینا و یا نیمه بینا محسوب می گردد که قادر به استفاده از کتب و برنامه های عادی آموزش و پرورش نبوده و لازم است برای آنان روش ها و وسایل ویژه ای تدارک دید.
معمولا معلم در کلاس های مخصوص دانش آموزان نابینا و نیمه بینا با ۳ گروه مختلف از دانش آموزان مواجه است:
۱) یک دسته از دانش آموزان کسانی هستند که به هیچ وجه قادر به استفاده از حس بینایی نبوده و لاجرم می بایست از طریق کلامی و روش های حسی در امر آموزش و پرورش آن ها تلاش کرد.
۲) دسته دوم کسانی هستند که علیرغم آن که دچار نقص بینایی هستند علی الاصول می توانند تا حدودی از طریق حس، بینایی بیاموزند.
۳) دسته سوم دانش آموزانی هستند که می بایست از طرق و روش های مختلف ( بینایی، شنوایی، لامسه ) به آموزش و پرورش آنان پرداخت.
علل نقیصه بینایی
به طور کلی عمده ترین مشکلات حس بینایی در نتیجه نارسایی ها و اشتباهات انکسار نور می باشد.
نزدیک بینی، دوربینی و تاربینی از جمله خطاهای انکسار نور بوده و می توانند عوامل مهمی در ایجاد نقیصه بینایی باشند. البته این قبیل نارسایی های بینایی معمولا توسط عینک های مختلف قابل اصلاح و جبران است.
در کنار نارسایی های مذکور از جمله عوامل مهم دیگر که در ایجاد نقص بینایی موثرند عبارتند از تراخم، آب سیاه، آب مروارید و بیماری قند .
عوامل نابینای یا ارثی یا اکتسابی مثل تراخم .
اختلال بینایی می تواند به علت جراحات، تصادفات مغزی و مسمومیت الکلی و بیماری های عصبی دیگر مثل مننژیت، تومورهای مغزی و فقدان ویتامین آ و ده ها عارضه دیگر باشد.
مسائل و ویژگی های خاص کودکان و دانش آموزان نابینا
مهم ترین مساله و مشکل افراد نابینا چگونگی سازگاری آنان است. یعنی کسانی که نابینا به دنیا آمده اند یا در دوره ای از زندگی و بینایی خود را از دست داده اند باید این واقعیت را بپذیرند و سعی در انطباق و سازگاری با محیط و اجتماع نمایند.
فردی که بینایی خود را به عللی از دست می دهد تا اندازه ای توانایی ها، علایق و مشاغلش تغییر می کند. لذا می بایست با توجه به شرایط فعلی اش به تدریج خود را سازگار و آماده نماید.
نابینایی لزوما خود به خود همراه با ناسازگاری عاطفی و اجتماعی نمی باشد. در واقع تا حدودی این رفتار و عکس العمل های خانواده و اجتماع است که چگونگی قدرت سازگاری و انطباق افراد نابینا را مشخص می نماید.
همان طور که قبلا نیز به آن اشاره شد هر نقص عضوی ضرورتا با ناتوانی و نارسایی های حسی و حرکتی و هوشی همراه نمی باشد. به طور مثال اگر یک فرد نابینا در یک جامعه زندگی کند مشکلی نخواهد داشت و حال که در محیط بینا زندگی می کند نابینایی او باعث می شود که به طور کامل او در تمامی فعالیت های اجتماعی شرکت نکند و زمانی هم که انتظارات محیط زیاد باشد، استثنایی بودن او بیشتر مشخص می شود و امروزه تلاش تمامی دست اندر کاران امر تعلیم و تربیت در این است که نه تنها از طرف محیط و اجتماع فشاری بر نابینایان وارد نشود بلکه با ایجاد تسهیلات و امکانات لازم و ضروری محدودیت طبیعی او را به حداقل برسانند.
آثار روانی اختلالات حسی
کودکانی که به اختلالات بینایی و شنوایی مبتلا هستند برای ارضای احتیاجات طبیعی خود دچار مشکلاتی می شوند که کودکان عادی کمتر با آن ها مواجه هستند. علت اصلی این مشکلات عبارتند از :
- وجود نقیصه جسمی و اثری که این نقص بدنی بر فعالیت های کودک و درک او از جهان خارج می گذارد.
- واکنش پدر و مادر و احساسات و عواطفی که والدین به سبب ناتوان بودن کودک نسبت به او ابراز می دارند.
این احساسات گاه به صورت حمایت و مواظبت افراطی و زبانی به صورت طرد ظاهر می شود.
- واکنش اجتماعی و طرز برخورد افراد جامعه با این کودکان، مثل ترحم و دلسوزی ویا سرزنش و این باعث ایجاد اختلالاتی در خلق و خو می شود.
آثار روانی مبتلایان به اختلالات بینایی
احساس کودک نابینا از جهان اطراف خود به تدریج و به وسیله سایر حواس برای او فراهم می شود، کودک نابینا از درک کلی اشیا» عاجز است لذا برای شناسایی عالم خارج به کمک دیگران احتیاج دارد.
همان طور که ملاحظه می شود کودکان نابینا از لذت مشاهده و در نتیجه تقلید و همانند سازی که نقش مهمی در رشد شخصیت فرد ایفا میکند محرومند. از یادگیری بسیاری از مطالب و حتی کسب مهارت های ساده مانند غذا خوردن، لباس پوشیدن، رفع احتیاجات روزمره، که کودکان دیگر از آن بهره مند هستند عاجزند. مسلما این وضع نامطلوب باعث ایجاد حالت خشم و عصبانیت در کودک می شود لذا نابینایان از لحاظ تحصیلی و حرکتی عقب مانده تر از سایر اشخاص جلوه می کنند.
اگر چه ممکن است از لحاظ هوشی کاملا عادی باشند. در مورد بهره هوش افراد نابینا مطالعات زیادی صورت گرفته است و نشان داده شده است که نابینایی به خودی خود باعث هوش کمتر نمی شود و در صورتی که امکانات آموزشی مناسب باشد این کودکان بهره هوشی عادی خواهند یافت.
به عبارت دیگر با آموزش مناسب این کودکان بهره هوشی عادی خواهند یافت. یعنی با آموزش مناسب می توان سطح پیشرفت این کودکان را به اندازه ای افزایش داد که با کودکان بینا برابر شوند. به خصوص این که این افراد به سایر حواس خود بیشتر متکی بوده و از دقت، توجه و کنجکاوی زیادی برخوردارند. پیشرفت تحصیلی کودکان نابینا به اندازه پیشرفت تحصیلی کودکان ناشنوا دچار آسیب نمی شود و انگیزه های یادگیری را درکودکان نابینا بهتر می توان به وجود آورد.
عقیده براین است که کودکان نابینا در فاصله ۶ ماهگی تا ۲ سالگی دچار فعالیت بیش از حد و بعد ازان دچار فقدان هیجان، لاقیدی، بی رغبتی و بالاخره افسردگی می شوند.
بدیهی است وقتی کودک اشیای اطراف خود را نشناسد و با آن ها سرگرم نشود طبعا به حرکت های عضلانی می پردازد تا به این وسیله رضایت خاطری حاصل کند. این کودکان به طور مرتب سر خود را تکان می دهند، انگشتانشان را روی چشم هایشان فشار می دهند یا بی قراری می کنند.
همه این تلاش ها برای شناسایی محیط اطراف است . برای جلوگیری از ظهور این عوارض باید کودک را پیوسته در ارتباط با محیط نگه داشت و با وی صحبت و بازی کرد. کودکان نابینا به علت مشکلات خاص خود در معرض خطر خستگی و ضعف روانی قرار دارند ولی ناراحتی شدید روانی در آن ها کمتر به چشم می خورد . چون برخورد جامعه نسبت به نابینایان اغلب به صورت ترحم صورت می گیرد لذا نابینایان اغلب سازش با محیط را به طور نسبتا عادی برقرار می کنند.
عواملی که در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان موثر است:
عوامل متعددی در چگونگی توانایی ها و سازگاری های نابینایان و هم چنین شیوه های آموزشی و باز پروری و توان بخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
۱- سن وقوع نابینایی:
این که کودک در چه سنی نابینا شده باشد بر توانایی ها و سازگاری های بعدی او تاثیر فراوان می گذارند.
برای بررسی اثرات نابینایی روی اشخاص مختلف می توانیم آن ها را به دو دسته تقسیم کنیم :
۱)- افراد نابینای مادر زادی و یا آن ها که قبل از ۵ تا ۶ سالگی نابینا شده اند.
۲)- افراد نابینایی که بعد از ۵ تا ۶ سالگی بینایی خود را از دست داده اند.
الف- معمولا افرادی که قبل از سنین ۵ تا ۶ سالگی بینایی خود را از دست داده اند از نظر توانایی های کلی همانند کودکانی هستند که دچار نابینایی مادرزادی هستند. زیرا در چند سال اول زندگی از تجارب و حافظه بصری چندان بهره ای کسب نکرده اند و یا از حداقل حافظه بصری برخوردار بوده اند.
این کودکان شناخت عینی از عالم بینایی ندارند و نمی توانند از یک بینش تخیلی مفید برخوردار باشند و از بدو تولد و یا از دوران طفولیت خود را با دنیای افرادی که بینایی دارند تطبیق می دهند و ابزار شناخت و کسب تجربه را با استفاده از سایر حواس خود آغاز می کنند. این گروه از افراد نابینا اصولا دچار شوک یا ضربه روانی نشده و در عالم نابینایی بزرگ می شوند. به آن انس می گیرند و نداشتن دید مساله چندان مهمی برایشان جلوه نمی کند.
ب) دسته دوم افرادی هستند که قبلا بینا بوده اند و جامعه افراد بینا را شناخته اند و کم و بیش آن را به خاطر می آورند و از طرف خود و محیط و رنگ ها و … شناخت عینی دارند که کمک موثری در به وجود آوردن یک سلسله بینش های تخیلی از مشاهدات قبلی در زمان بینایی به شمار می رود.
در بسیاری از مواقع دوران بینایی خود را به خاطر می آورند و تاسف آن دوران را می خورند و در واقع افراد نابینایی هستند که سال ها بینایی را تجربه کرده اند و اکنون دقیقا درک میکنند که در آن زمان از چه موهبتی برخوردار بوده اند.
وقوع نابینایی بعد از ۵ تا ۶ سالگی تاثیرات زیادی در سازگاری عاطفی آن ها دارد و در نحوه برنامه ریزی آموزشی و توانبخشی نیز کاملا موثر است. به عنوان مثال وقتی که کودکی قبل از آن که به عللی نابینا شود از آموزش رسمی و خواندن تجاربی کسب کرده باشد با آن که اصول کلی در مراحل خواندن احتمالا قابل انتقال است اما هیچ گونه وجوه مشترکی بین خواندن عادی و علائم بریل
(خط برجسته که از آرایش و چگونگی قرارگرفتن یک تا ۶ نقطه به وجود می آید) وجود ندارد. بنابراین کودکی که قبلا خواندن فارسی را آموخته بود باید اینک خواندن و نوشتن به طریقه جدید را بیاموزد و بدیهی است که در این حال آمادگی ذهنی و انطباق با شیوه جدید خواندن و نوشتن برای کودکی که آموزش متفاوت داشته است با کودکی که چنین روش خواندن و نوشتن اولین تجربه آموزشی اوست تفاوت دارد.
کودکی که قبلا یاد گرفته بود که چگونه کتاب معمولی را بخواند ممکن است در آغاز یادگیری بریل از خود بی میلی و عکس العمل منفی نشان دهد زیرا که هنوز به خوبی وجود نقیصه بینایی خود را که تازه براو عارض شده نپذیرفته و نیاز به راهنمایی و مشاوره صحیح جهت سازگاری های عاطفی، هیجانی و اجتماعی دارد. کسانی که دیر نابینا شده اند در بسیاری از موارد قوه ادراک بیشتری از افراد نابینای مادر زادی دارند. از افراد نابینای متعددی که به عللی در سنین بالای یک سالگی بینایی خود را از دست داده بودند سوال شد آیا ترجیح می دادید که نابینای مادر زادی بودید؟ پاسخ های ارائه شده گویای این واقعیت است که آن ها از این که نابینای مادرزادی نبوده اند راضی هستند.
تحقیقات بسیاری نشان داده اند که آن ها که عالم بینایی را تجربه کرده اند و شناخت فراوانی از آن داشته اند از نظر استعداد، قوه تفکر و یادگیری بهتر از افراد نابینای مادر زادی هستند و از لحاظ درک رنگ و ظواهر طبیعت، مسائلی که به فضا و شناخت محیط و اشیا» ارتباط پیدا می کند، دیر نابینا شده ها آگاه تر، دقیق تر و واقع بینانه تر از افراد نابینای مادر زادی هستند. کرول، محقق مسائل نابینایی براین عقیده است که دیر نابینا شده ها اکثرا عقاید و دیدگاه های خود را راجع به اشیا» و محیط اطراف براساس معیارهای کاملا متفاوتی با افراد نابینای مادرزادی در ذهن خود پرورش می دهند. دیر نابینا شده ها از طریق بینایی قبلی خود مجسم می کنند در حالی که افراد نابینای مادر زادی عقاید خود را براساس سایر حواس خود پرورش می دهند . ولی این حواس محدودند و دقت کافی را برای کسب بعضی اطلاعات ندارند.
کودکانی که توانسته اند قبل از ابتلای به نابینایی دیدن برخی از اشیا» را تجربه کنند خواهند توانست تا اندازه ای بر آن تجربه ها متکی باشند. اگر چه برای کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند، این امکان وجود دارد که برخی از مفاهیم را با همان سرعت کودکانی که بعد از چند سال بینایی، نابینا شده اند کسب کنند. اغلب متخصصان با این امر موافقند که کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند در یادگیری بسیاری از مفاهیم، دچار مشکل بیشتری می باشند.
1-وقوع نابینایی در دوران بلوغ
بدون شک، پیدایش هر معلولیتی، اثرات چشمگیری را همراه با یک سلسله محدودیت ها و دشواری ها در زندگی شخصی و اجتماعی فرد پدید می آورد. آرزوها، نگرش ها، روابط خانوادگی و اجتماعی، احساسات و به طور کلی تمام ابعاد شخصیت فرد تحت تاثیر این معلولیت قرار می گیرد.
شخصی که تا چند روز قبل با دنیای بینایی مواجه بوده و به طور ناگهانی بینایی خود را ازدست داده حالا یک مرتبه باید آموزش عصازنی، خط بریل و ده ها روش و اصول تازه دیگر را برای اولین بار تجربه کند. اگر نابینایی در سن بلوغ رخ دهد، پذیرش توانبخشی آموزشی، حرکتی و یا حرفه ای اصولا آسان است ولی توانبخشی روانی یعنی برگرداندن آرامش روانی به نوجوان تازه نابینا شده کار سهل و سریعی نیست، زیرا علاوه برموقعیت حساس سنی، تغییرات جسمانی عمده ای همراه با بلوغ جنسی در او در حال تحول است و به دلیل ماهیت شخصیت او در آن سن تمایل چندانی به گرفتن کمک از این و آن ندارد و از طرفی در مراحل مقدماتی نمی تواند بدون اتکا» به دیگران آموزش های اولیه و ضروری را فراگیرد، در حالی که شخصیت اجتماعی او در حال شکل گیری است. او اجبارا از همسالان و هم کلاسی های خود جدا می شود و نه تنها زندگی خصوصی اش بلکه روابط اجتماعی او هم دچار از هم پاشیدگی می شود.
در بحث نوجوانی و تحولات آن، در مورد تعاریف و تغییرات بدنی و ارتباط آن با رشد شخصیت که وابسته به محیط فرهنگی نوجوان است اتفاق نظر وجود دارد. در این راستا، نوجوان نابینا از لحاظ سازگاری شخصیت دست کم در ۴ زمینه پرخاشگری، طرد – پذیرش، مسائل جنسی و نگرانی از آینده، مشکلات بیشتری دارد و همه این مشکلات از مسائل اساسی نابینایی است. فقدان دید این مشکلات را بر نوجوان تحمیل میکند.
۲- چگونگی وقوع نابینایی:
کودکی که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست می دهد با کودکی که در اثر عوامل مختلف به تدریج بینایی خود را از دست می دهد، از نظر سازگاری های عاطفی و هیجانی و اجتماعی و انطباق با وضعیت جدید متفاوت است. در واقع کودکی که به تدریج بینایی خود را از دست می دهد معمولا به تدریج نیز با شرایط جدید سازگار می شود. لذا در نظر گرفتن این مسائل در سازگاری های اجتماعی کودکان موثر است.
۳ -عوامل و چگونگی عارضه بینایی :
بعضی از عوامل و شرایطی که سبب نابینایی می شوند مثل آب سیاه مادر زادی گاهی با دردهایی همراه است که کودک باید آن ها را متحمل شود. طبیعی است که چنین شرایطی در رفتارهای عاطفی و اجتماعی و نحوه سازگاری کودک بی تاثیر نخواهد بود. اولیا و مربیان باید به شرایط خاص نابینایی کودک توجه داشته و تسهیلات هرچه بیشتری را در جهت راحتی دانش آموزان فراهم نمایند.
نارسایی بصری و میزان چگونگی بهره وری از باقی مانده بینایی؛
ظاهرا به نظر می رسد که کودکی که قادر است از حداقل باقی مانده بینایی خود استفاده کند نسبت به کودکی که کاملا نابیناست از امتیاز بیشتر برخوردار است. در حالی که غالبا چنین نیست.
کودکی که به اندازه بسیار کمی از باقی مانده بینایی خود استفاده می کند همواره تلاش می کند و می خواهد که بیشتر ببیند و این امکان پذیر نمی باشد و لذا دچار یاس و ناامیدی میشود و بعضی از کودکان نیز سعی می کنند که با حداقل بینایی خود بدون کمک و عصای مخصوص و یا راهنما، رفت و آمد نمایند و به علت کافی نبودن باقی مانده بینایی آنان برای تردد، خود گاهی دچار مشکلات و مسائل ایمنی می گردند. در بعضی از مواقع نیز اولیا و معلمان و همسالان کودک از او که از حداقل بینایی و آن هم گاهی به صورت ناقص و غیر مفید برخوردار است انتظارات و توقعات بیشتری دارند.
در نتیجه کودکی که کامل نابیناست در سازگاری با محیط و شرایط جدید از کودکی که از حداقل بینایی برخوردار است و در دو عالم بینایان و نابینایان زندگی می کند موفق تر است.
حضور دانش آموزان نیمه بینا در کلاس های عادی و توجه معلمان به آن ها؛
اگر دانش آموزان نیمه بینا در مدارس عادی مشغول به تحصیل هستند معلمان مسئولیت خاصی را در توجه به این قبیل کودکان بر دوش دارند. این کودکان در کلاس درس معمولا رفتارهای خاصی از خود نشان می دهند و معلم باید کاملا مراقب باشد و کاملا از مشکل کودک آگاه باشد و در صورت بروز هر نوع مساله او را صریحا به مراکز مربوطه ارجاع دهد.
بعضی از علائم ضعف بینایی کودکان و دانش آموزان نیمه بینا
- سعی می کنند بر تار بینی چشمان خود فائق آیند.
- پلک ها به طرف پایین است.
- شدیدا چشمان خود را مالش می دهند.
- در خواندن مطالب و در انجام اموری که مستلزم استفاده از چشم است با مشکل روبرو هستند. حساس هستند و خیلی زود، مخصوصا وقتی که از نزدیک کار می کنند تحریک می شوند.
لذا معلم باید به شرایط فوق الذکر توجه داشته باشد و وسایل و تسهیلات لازم را برای کودک نیمه بینا فراهم کند. مثلا اگر چشم راست کودک دچار ضعف بینایی است او را در سمت راست کلاس قرار دهد به طوری که چشم راست کودک به طرف دیوار کلاس باشد و چشم دیگر او به سمت فضای کلاس.
نکاتی درمورد برخورد با افراد نابینا
- باید با این کودکان طوری برخورد کرد که گویی هیچ تفاوتی با سایرین ندارند.
- آن ها راباید با نام صدا زد و بهتر است خود را در هنگام صحبت معرفی کنیم.
- -همواره باید اجازه دهید تا جایی که می تواند خودش کارهاش را انجام دهد.
- در هنگام صحبت کردن در رو به روی او قرار گیریم .
- از جابه جایی وسایل کودک نابینا پرهیز کنیم چون آن ها با توجه به حافظه خود به راحتی می توانند آن ها را بیابند.
- باید از مقایسه افراد نابینا با همسالان بینای آنان جدا بپرهیزیم .
- او را در فعالیت های مختلف شرکت دهیم . البته باید توجه کنیم که فعالیت جز آن دسته از فعالیت ها باشد که او می تواند از عهده آن برآید و در آن ها شرکت کند.
- باید کودک نابینا را در تحرک و جهت یابی مستقل کمک کرد.
- از جمله برنامه های آموزشی لازم، دادن مشاوره و آموزش های لازم به والدین این کودکان است.
اصولا حضور کودک استثنایی در خانه مسائل خاصی را به همراه دارد. گذشته از رفتار والدین با کودک چگونگی ارتباط و رفتار خواهران و برادران نیز با کودک استثنایی قابل توجه و اهمیت است.
نکاتی چند در آموزش و پرورش کودکان و دانش آموزان نابینا و نیمه بینا
۱- توجه کامل به تفاوت های فردی در کلاس و آموزش انفرادی :
معلم تمام تفاوت های فردی دانش آموز نابینا اعم از میزان نارسایی نابینایی، سن وقوع نابینایی، سوابق و وضعیت خانوادگی، تفاوت های هوشی و مسایل و ویژگی های فردی کودک را باید در نظر داشته باشد.
۲- تدارک اشیا» و وسایل ملموس در برنامه های آموزشی:
افراد نابینا اطلاعات و دانش خود را عمدتا از طریق شنیدن و لمس کردن تحصیل می نمایند. لذا ضروری است که به هنگام آموزش حتی الامکان اشیا» و وسایلی که قابل لمس باشد در اختیار آنان قرار گیرد.
۳- توجه به کلیت و جامعیت برنامه های آموزشی :
معلم در جهت آشنا نمودن دانش آموزان نابینای خود با مسائل و واقعیت های محیط خارج لازم است در تدارک برنامه های آموزشی به تجارب هماهنگ و یک پارچه و رابطه امور نسبت به هم توجه داشته باشد. یعنی به جای صحبت کردن از یک اداره واحد، از تعداد واحدهای شهر صحبت کند و به جای بحث روی یک چیز از یک واحد از کل واحد بحث کند. یعنی به یکپارچگی و کلیت موضوعات توجه داشته باشد.
۴- ایجاد محرک ها و انگیزه های فوق العاده :
والدین در منزل و معلم در کلاس و مدرسه بایست برای حرکت و فعالیت های مختلف ذهنی و بدنی کودک انگیزه ها و محرک هایی را ایجاد نمایند و یا با برنامه ورزشی مطلوب زمینه ظهور چنین انگیزه هایی را فراهم کنند. چون کودک نابینا اشیا» را نمی بیند لذا برای به دست آوردن آن ها تلاش هم نمی کند لذا انگیزه لازم را برای برخورد با آن ها ندارد که این خود منجر به این می شود که تعامل کودک با محیط فیزیکی کم شود و نتیجه آن ضعف فعالیت های مطلوب ذهنی است.
آموزش کودکان مبتلا به اختلالات بینایی
محیط و مشکلات، یادگیری درسی ایجاد می کند . اکثر کارشناسان آموزشی معتقدند که تغییراتی مورد احتیاج است تا این گونه کودکان را بتوان در کلاس های عادی آموزش داد.
نکته مهم این که این گروه از دانش آموزان با توجه به اینکه ممکن است کاملا نابینا باشند یا مقدار خیلی کمی از بینایی آن ها باقی باشد لذا به سایر روش های حسی متکی هستند.
۴ نوع آموزش برای نابینایان در نظر گرفته شده است:
۱- بریل :
این روش توسط لوئیس بریل که خود نابینا بود ابداع شد و سیستم مخصوص را برای آموزش نابینایان اختراع و معرفی کرد. در این روش یادگیری و خواندن حروف و کلمات از راه لمس از روی کاغذهای مخصوص که توسط دستگاه به صورت
برجسته ای نوشته شده است انجام می گیرد.
خواندن از طریق بریل به حافظه مربوط می شود و مشکل تر است و مدت زیادی طول می کشد و به شکل چندین کلمه در یک زمان که توسط افراد عادی انجام می شود امکان ندارد و به علت قطور بودن کاغذها جای بیشتری را اشغال می کند. دستگاه های مختلفی از این روش وجود دارد.
اساس دستگاه بریل عبارت است از یک تا شش کانون چهار گوش که برحسب تعداد کلمه به درجه یک یا درجه دو تقسیم می شود . در نوع درجه یک کلمات شکستگی نداشته و درشت و کامل است. لذا یادگیری به آسانی صورت می گیرد چون نوشته ها لغوی است ولی در نوع درجه دو تعداد زیادی کلمات به شکل های کوچک و ریز به کار رفته است و لذا خواندن و نوشتن به سرعت انجام نمی گیرد.
مشکل وارونه خواندن و نوشتن کلمات و حروف برجسته در روش بریل درست همان مشکلی است که در هجی کردن کلمات در افراد عادی دیده می شود و مسلما وقت بیشتری می گیرد و خواندن کند تر انجام می شود و احتیاج به حافظه قوی و سالم تمرکز حواس دارد. این سیستم برای کسانی لازم است که قادر به خواندن کلمات درشت نیستند.
۲- استفاده از بینایی موجود:
با توجه به مشکلاتی که در نوع بریل وجود دارد حتی الامکان سعی می شود از باقی مانده بینایی حداکثر استفاده به عمل آید . جلو آوردن کتاب، به کار بردن عدسی از این دسته هستند. به کار بردن عینک و عدسی های قطور باعث اذیت چشم می شود.
لذا دو روش زیر مناسب تر است:
– به کار بردن کتاب های مخصوص با حروف درشت که توسط چاپخانه های مخصوص این کتاب ها در دسترس افراد قرار می گیرد و مشکل سنگینی و قطور بودن وحجیم بودن کتاب مشکلی است که در بریل وجود دارد.
– بزرگ نشان دادن حروف و کلمات توسط عینک، ذره بین، اسکن یا تلویزیون مدار بسته که باعث ایجاد تصویر بزرگ در تلویزیون می شود. تلویزیون مدار بسته از ابزارهای کمکی است که برای نابینایان استفاده می شود . این دستگاه ترکیبی از دوربین ویدئویی است و برای بزرگ کردن آن چه در کتاب ها و روزنامه ها نوشته شده به کار می رود و کار آن برای نوشتن نامه و چک و انجام بعضی از هنرهای دستی است.
۳- آموزش گوش دادن :
یکی از روشهای یادگیری در نابینایان آموزش و عادت به گوش دادن است و این روش به وسیله نوارهایی که از قبل ضبط شده برای همه نوع مکالمات آماده نیست.
۴- آموزش فعالیت و زندگی مستقل:
که نابینا بتواند برای خود زندگی مستقلی داشته و احتیاج به دیگران نداشته باشد که از اهمیت خاصی برخوردار است.
برای این نوع آموزش دو روش جهت یابی جسمانی و روانی پیشنهاد شده است.
– در روش جهت یابی روانی که در آن از وجود نقشه های برجسته مربوط به محیطی که شخص نابینا در آن حرکت می کند استفاده می شود یا از طریق بازنمایی های ذهنی عمل می کند.
یکی از روش های مرسوم آموزش فضای خانه است که باید دست کودک را گرفته و تمام فضای خانه را به آن ها گوش زد کرد و پستی و بلندی ها را به آن ها نشان داد تا نحوه تردد در منزل و پله و …. را از طریق تجسم فضایی دریابند.
روش جهت یابی جسمانی در ۴ نوع مختلف صورت می گیرد:
الف) راهنمای انسانی که اجبارا شخص را وابسته می کند.
ب) سگ راهنما و مشکل استفاده از سگ، آموزش سگ و مواظبت و مراقبت که مشکلاتی دارد و این سگ ها غالبا سریع حرکت می کنند و قوی هیکل هستند و به خصوص برای کودکان قابل استفاده نیستند.
ج) عصای دستی که شخص برای تشخیص موانع و پستی ها و بلندی ها استفاده می کند.
د) استفاده از عصا و وسایل الکترونیکی که برای تشخیص و موانع استفاده می شود یکی از این دستگاه ها عصای لیزری است که ۳ نوع نور مادون قرمز را به بالا و پایین و جلو ساطع می کند و وقتی به مانع برخورد می کند به صدا تبدیل
می شود.
۱) زیر و بمی صورت اندازه شی را نشان می دهد.
۲) بلندی صوت اندازه شی را تعیین می کند.
۳) وضوح صوت طرح و زمینه را مشخص می کند و اگر زمینه سفت باشد صدا مشخص است واگر نرم باشد صدا مبهم است.
دستگاه های الکترُ سونیک که به دور سر کودک نابینا وصل می شود و کودک از همان ابتدا آشنایی با محیط را به وسیله انواع صداهای دستگاه احساس می کند و به یاد می آورد .
اپتا کرن دستگاهی است که دارای دوربینی است که نوشته را تبدیل به امواج می کند و بالاخره ماشین خواندن kurzweil که توسط کامپیوتر نوشته ها تبدیل به صدا می شود.
استفاده از سیستم های تلویزیونی برای نابینایان نسبی با دوربین های مخصوص و دستگاه های بررسی و دقت که برای کودک و آموزگار در کلاس های درسی مخصوص انجام می شود و نیز آموزش کار و حرفه که نابینایان اعتماد به نفس پیدا کرده و خود را برای زندگی مستقلی آماده می کنند. طبق آمار وزارت آموزش و پرورش امریکا از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶ یک سوم نابینایان طبق این روش آموزش دیده اند.
یکی از روش های آموزش الکترونیک طراحی سیستم های رایانه ای است که برای نابینایان عمل می کند و این سیستم ها طوری طراحی می شوند که هزاران کتاب را به صورت الکترونیکی و یا خط بریل و یا به صورت گویا در اختیار نابینایان قرار می دهند.
نمونه بریل دارای نمایشگر لمسی بریل، مبدل به خط نابینایی و سامانه کمک آموزشی گویا است .
برنامه های کامپیوتری و نرم افزارهایی هم برای نابینایان طراحی شده اند که شامل :
۱- نرم افزار چاپگر بریل و یا ترجمه بریل
۲- نرم افزار تشخیص حروف دیداری .
این دستگاه متون اسکن شده را تبدیل به اطلاعات قابل استفاده از طریق کامپیوتر می کند و به فرد این امکان را می دهد که با خروجی های صوتی مطالب را گوش دهد.
روش ها و پروژه های مختلفی برای آموزش بهتر کودکان نابینا طراحی شده است که از آن جمله می توان:
۱ )- پروژه ( EATT) که برای افزایش انگیزه است.
۲ )- آموزش روش های یادگیری خود نظم بخش یا خود سامان ده.
۳ )- آموزش مهارت های اجتماعی به نابینایان .
۱- پروژه EATT در دو مرحله اجرا می شود:
-نخست انگیزش برای کار با کامپیوتر که انگیزش افراد نابینا را برای کار با وسایل الکترونیکی و تکنولوژی روز افزایش می دهد.
-دوم انجام مهارت های اساسی توسط یاد گیرندگان به طور مستقل؛
۲ -آموزش روش های یادگیری خود نظم بخش:
این روش فواید زیادی برای بالابردن سطح پیشرفت تحصیلی کودکان نابینا دارد.
اصولا آموزش روش های یادگیری خود نظم بخش برای افراد عادی به اثبات رسیده است.
زیمرمن می گوید برای این که خود نظم بخشی در دانش آموزان ایجاد شود یا رشد کند دانش آموزان باید فرصت هایی را برای تمرین این راهبردها داشته باشند.
او پیشنهاد می کند که تکلیف خانگی برای این کار ارزشمند است زیرا برای دانش آموزان فرصت های مطالعه مورد نیاز را فراهم می کند. از نظر زیمرمن مهارت های خود نظم بخش از طریق منابع اجتماعی از قبیل والدین، معلمان و فعالیت های آموزشی به دست می آید.
پاول و اسمایلی معتقدند که خود نظم بخشی افزایش نمی یابد مگر آن که به بافت اجتماعی که خود نظم بخشی در آن ایجاد شده و مورد حمایت قرار گرفته است توجه گردد. تغییرات مورد نظر نه تنها باید در فرایندهای شخصی یا درون فردی صورت گیرد بلکه تغییر در فرایندهای اجتماعی یا بین فردی هم لازم است.
نیدورا دو معیار مهم و لازم در هنگام بازبینی یا خویشتن نگری را مداومت و مجاورت بیان می کند.
مداومت یعنی رفتار بر یک پایه مداوم مورد بازبینی قرارگیرد و مجاورت خود بازبینی یعنی مشاهده رفتارهای یادگیری از نظر زمانی به زمان وقوع واقعی آن رفتار نزدیک باشد.
مورگان ملاحظه کرد دانش آموزانی که در زمینه دستیابی به اهداف فرعی به خود بازبینی مشغول می شوند از نظر نمره های امتحان یک درس بهتر از دانش آموزانی بودند که یا در زمینه زمان مطالعه یا فعالیت های مطالعه یا اهداف درازمدت به خود بازبینی پرداختند.
کوواک معتقد است در حالی که بازبینی زمان یا فعالیت های مطالعه ممکن است توجه یاد گیرنده را از مولفه های مهم خود نظم بخشی یعنی بازبینی پیشرفت در جهت اهداف منصرف کند.
گرین برگ و ونیستین نشان دادند که بازبینی زمان مطالعه فقط زمانی موثر است که به عنوان یکی از مولفه های طرح کلی خود نظم بخشی یادگیری خود نظم بخشی را در دانش آموزان نشان می دهد.
هم چنین پینتریچ در ارتباط رابطه بین باورهای انگیزشی با مهارت های خود نظم بخشی خلاصه نتایج تحقیقات خود را به این صورت آورده است.
- خود کارامدی رابطه مثبتی با یادگیری خود نظم بخشی دارد.
- باورهای ارزش تکلیف ارتباط مثبتی با یادگیری خود نظم بخشی دارند.
- انتخاب جهت گیری هدفی با راهبردهای یادگیری خود نظم بخشی سازگار تر است.
دمبوواتن با توجه به تحقیقات موجود و براساس مولفه های خود نظم دهی زیمرمن راهکارهایی را جهت آموزش خود نظم بخشی تحصیلی و خود کارامدی در دانش آموزان دبیرستانی معرفی می کند. این راهکارها بطور خلاصه از این قرار هستند:
الف- به منظور ایجاد، افزایش یا حفظ رفتارها و باور ها ی انگیزشی می توان از روش هایی نظیر هدف گذاری، خود تقویتی، مثبت اندیشی استفاده کرد.
ب- به منظور آموزش روش های یادگیری باید آموزش راهبردهای شناختی را به دانش آموزان یاد داد. از جمله رویکردهای مهم در این رابطه آموزش مدل پردازش اطلاعات به دانش آموزان و نیز آموزش راهبردهایی مثل مرور دهی، بسط، سازماندهی و آموزش روش های مطالعه کردن را باید به دانش آموزان یاد داد.
ج- برای آموزش مدیریت زمان باید دانش آموزان را از اهمیت برنامه ریزی زمانی، اتلاف وقت و تاثیر جدول زمانی آگاه کرد.
این کار از طریق بحث با همسالان، تدوین جدول هفتگی زمانی، ارزیابی و تجدید نظر در آن با استفاده از کمک دوستان و یا همسالان صورت می گیرد. بهبود مدیریت زمان با پاسخ به این سوالات انجام می شود که چگونه از وقت خود استفاده کنیم؟ و چگونه می توانیم در کنترل اوقات خود بهبودی ایجاد کنیم .
۴ -کنترل محیط اجتماعی :
برای این منظور لازم است که مهارت های اجتماعی دانش آموزان در کلاس افزایش یابد. دمبوواتن توصیه می کند که ترویج الگوهای همکاری، خود کنترلی، بخشش، تشویق فعالیت های گروهی، تمرین ایفای نقش درکلاس، استفاده از تقویت مثبت برای حفظ و افزایش رفتارهای همکارانه، روش هایی نظیر آموزش خود می تواند مشوق خودگردانی دانش آموزان در این زمینه باشد.
۵- کنترل فیزیکی :
باید از دانش آموزان خواست تا محیط های مختلف را برای خود درجه بندی کنند و بهترین محیط ها را برای خود تعیین کنند و بگویند برای تغییر محیط های مطالعه خود باید چه کار کنند و برای غلبه بر حواس پرتی از چه راهبردهایی استفاده کنند.
۶- عملکرد یا خود بازبینی:
آموزش باید به گونه ای باشد که دانش آموز بداند برای بهبود عملکرد خویش چگونه از فرایندهای خود نظم دهی استفاده کند . این کار از طریق تدوین اهداف برای خویشتن، ارزیابی پیشرفت در جهت دستیابی به اهداف و ایجاد تغییرات لازم در فرایند صورت می گیرد. یکی از راهبردهای مهم این است که فرد در هنگام مطالعه از خود سوال کند تا بفهمد چه قسمت هایی را یاد گرفته و چه قسمت هایی را یاد نگرفته برای خود بازبینی مطالعه روش های متفاوتی وجود دارد که از آن جمله می توان روش مطالعه مشارکتی و روش تدریس دو جانبه را نام برد.
دانش آموزان نابینا چندین خصلت یادگیری دارند که با عملکرد منفی آن ها در کلاس در ارتباط است. این گروه درباره فرایند و روش راهبردهای یادگیری دانش خوبی ندارند. هم چنین نمی دانند به چه طریق مطالعه کنند و چگونه بر مطالعه خود نظارت داشته باشند و چطور در حین مطالعه از خود سوال بپرسند.
روس انتونی پنج مداخله آموزشی را برای دانش آموزان نیمه بینا و نابینا که منجر به یادگیری مهارت های شناختی و فراشناختی و افزایش عملکرد تحصیلی آن ها می شود شناسایی کرد. این مداخله ها شامل موارد زیر است.:
۱- تلاش برای افزایش خود پنداره مثبت و انگیزه در این گروه؛
وی معتقد است برای افزایش خود پنداره انگیزش دانش آموزان نابینا معلم باید در فعالیت های دانش آموزان مشارکت داشته باشد و در طول دوره با آن ها ارتباط برقرار کند و در زمان مناسب بازخورد مساعد به آن ها بدهد.
۲- آموزش راهبردهای یادگیری؛
با توجه به این که دانش آموزان نابینا در مهارت های شناختی و فراشناختی از قبیل بسط و سازماندهی و نظارت مشکل دارند آموزش این راهبردها هم عملکرد دانش آموزان نابینا را در استفاده از این راهبردها افزایش می دهد و هم منجر به عملکرد تحصیلی بهتر در این گروه می شود.
۳- استفاده از نظریه طرح واره ها برای یادگیری مطالب:
دانسته های کمی درباره اثر بخشی استفاده از شیوه های خود آموزشی در ارتباط با دانش آموزان نابینا وجود دارد اما همین تحقیقات کم هم حاکی از تاثیر مثبت روش های شناختی وجود آموزش بر روی بالا بردن توانایی نوشتن درک مطلب و عملکرد بهتر تحصیلی است.
۴- ترکیب تکنیک های رفتاری با روش های خود آموزشی:
چهارمین مداخله آموزشی که بر روی عملکرد تحصیلی نابینایان اثر دارد روش های خود نظم بخشی است.
یاد گیرندگانی که دارای یادگیری موثر هستند شناخت خود را نظم می دهند و هم این که برنامه ریزی دارند و برفعالیت خود نظارت می کنند و خود ارزیاب هستند دانش آموزان نابینا در فرایند یادگیری خود منفعل هستند و لذا با آموزش راهبردهای خود نظم بخشی در فرایند یادگیری فعال می شوند و هم این که به عملکرد تحصیلی بهتری می رسند.
۵- فراهم کردن فرصت هایی برای اکتساب و نهادینه کردن و تعمیم مهارت یادگیری
علاوه بر آموزش مهارت های یادگیری باید شرایطی فراهم شود تا این راهبردها افزایش یافته و تعمیم یابد و نهادینه شود.
وان روس و انتونی در پژوهشی تحت عنوان شناخت و فراشناخت در نابینایان دریافتند که استفاده از استراتژی های فراشناختی باعث افزایش عملکرد فرد در زمینه های مختلف خود انگیزشی، خود مفهومی، خود کفایتی و اکتساب فرایند های شناختی می شود.
این مطلب در پژوهشی تحت عنوان فرایند شناختی و یادگیری اکتشافی در نابینایان دریافت که خودآموزی یا خود نظم دهی باعث گسترش فرایندهای ادراکی، تسهیل انتقال مهارت های شناختی، تسهیل فرایندهای حل مساله و ازدیاد توجه و دقت می شود.
ویلیام و کارول هالی معتقدند که ریاضیات و علوم تجربی به دلیل این که به صورت دیداری ارائه می شوند موضوع مشکلی برای دانش آموزان نابینا می باشند و هم چنین ویلیام و همکارانش در پژوهشی تحت عنوان مدلی برای بهبود تدریس علوم تجربی برای دانش آموزان نابینا دریافتند که محیط خارج از کلاس درس و محیط طبیعی که عناصر طبیعت در آن وجود دارد برای تدریس علوم تجربی برای دانش آموزان نابینا خیلی موثر است.
چون معلمان و دانش آموزان ادراک بهتری نسبت به این محیط ها نشان می دهند لذا محیط خارج از کلاس درس منجر به کسب بهتر دانش می شود و دانش آموزان که خارج از کلاس آموزش دیده بودند عملکرد بهتری داشتند وی دلیل این امر را مشارکت چندین حس در یادگیری در محیط های طبیعی می داند.
و این دانش آموزان در محیط طبیعی از سایر حواس خود مثل شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی استفاده می کنند.
ویلیام و همکاران نتایج تحقیقات خود را این گونه خلاصه کردند:
۱- معلمانی که دانش آموزان عادی را درس می دهند بیشتر از راهبردهای یادگیری مناسب دانش آموزان نابینا آگاه هستند.
۲- معلمان دانش آموزان نابینا بهتر می توانند محتوی علوم تجربی را به دانش آموزان نابینا انتقال دهند.
۳- دانش آموز نابینا برای یادگیری سطح بالاتر باید در کار خود نظم نشان دهد.
برنامه آموزش خود نظم بخشی که شامل ۶ بخش است و از کارهای دمبورایتون و مدل زیمرمن گرفته شده است :
۱- بخش اول آموزش انگیزه .
۲- بخش دوم روش یادگیری .
۳- بخش سوم آموزش خودبازبینی.
۴- بخش چهارم مدیریت زمان.
۵- بخش پنجم مدیریت مکان.
۶- بخش ششم رفتار کمک طلبی.
۱- آموزش انگیزه :
برای آموزش انگیزه ابتدا باید انگیزه را تعریف کرد و از آن ها خواست نظر خود را درباره افزایش انگیزه و علاقه تعریف آن بدهند و کاربرد درس مورد نظر را در زندگی روزانه توضیح داد تا انگیزه افزایش یابد.
مثلا انگیزه را در درس زیست شناسی توضیح دهید و از آن ها بخواهید که برای خود هدف گذاری کنند که چرا زیست شناسی می خوانند، نمره خوب بگیرند، برنامه های علمی را بهتر بفهمند، اطراف خود را بهتر بشناسند و ….
آموزش نظام خود تقویتی نیز برای افزایش انگیزه مناسب است مثلا آفرین به خودم، دستم درد نکند…..
بعد آموزش مثبت اندیشی
بعد آموزش قرارداد با خود که چگونه قراردادهایی را با خود تنظیم کنند. تعیین زمان و مدت مطالعه هم آموزش داده شود.
بعد بهتر است راجع به افراد نابینای موفق با آن ها صحبت شود.
۲- آموزش روش های یادگیری:
روش مرور ذهنی، چگونگی بیان مطالب به زبان خود، شیوه سوال کردن و این که چه قسمت هایی از درس را دانش آموزان نابینا ضبط کنند و آن ها را چند بار گوش دهند و به زبان خود بگویند و روش های خلاصه کردن درس آموزش داده شود.
– آموزش خود آرامی یا آرامش دهی .
– آموزش روش های مطالعه گروهی و مشارکتی .
۳- آموزش خود بازبینی:
خود بازبینی براساس ۴ معیار آموزش داده می شود:
الف) بازبینی وضعیت آمادگی، انگیزش خویش، مثلا از مطالعه این بخش احساس علاقه می کنید.
ب) بازبینی روش مطالعه : آیا روش مطالعه برای این مطلب مناسب است.
ج) بازبینی زمان مطالعه .
د) بازبینی مکان مطالعه .
۴-آموزش مدیریت زمان:
چگونه از زمان خود حداکثر استفاده را بکنند؟
در این قسمت باید اولویت ها تعیین شود و فهرست شود و جدول زمان بندی به دانش آموزان ارائه شود.
آموزش های لازم مثل این که در ساعاتی که در وضعیت مناسب تری هستند درس مشکل تر را مطالعه کنند.
آموزش برای تدوین یک برنامه منعطف.
تعیین زمان استراحت.
۵- آموزش مدیریت مکان:
یافتن مکان مطالعه مناسب.
مثل مکان مطالعه ثابت، طریق نشستن صحیح، هوای معتدل اتاق، جلوگیری از حواس پرتی مثل قطع کردن سیم تلفن، نوشتن پشت در لطفا مزاحم نشوید.
خاموش کردن تلویزیون و ….
۶- آموزش کمک طلبی:
برای این منظور که بتوانند در مواقع لزوم از هم کلاسی های خود کمک بگیرند باید مهارت های اجتماعی و ارتباطی خود را تقویت کنند.
مثلا مودبانه از دیگری کمک بخواهند.
گروه هایی برای هم فکری و تبادل اطلاعات تشکیل دهند.
از یکدیگر سوال بپرسند.
7-آموزش مهارتهای اجتماعی به نابینایان :
آموزش این مهارت ها هم برای ایجاد مهارتهای اساسی در زندگی عادی و هم چنین برای زندگی تحصیلی و پیشرفت های بعدی می تواند موثر باشد و کودکان را در برابر مشکلات و اضطراب و نگرانی های موجود در جامعه بیمه می کند.
در ادبیات امروز روان شناسی، تلاش زیادی جهت تعریف مهارت های اجتماعی شده است.
الیوت و همکاران مهارت های اجتماعی را چنین تعریف می کنند:
رفتارهای انطباقی فراگرفته شده که فرد را قادر می سازد با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد، واکنش های مثبت بروز دهد و از رفتارهایی که پیامد منفی دارد اجتناب ورزد. این مهارت ها رفتارهایی نظیر همکاری، مسئولیت پذیری، همدلی و …. را شامل می شود.
این مهارت ها قابل آموزش هستند و با برنامه های آموزشی می توان این مهارت ها را به تمام افراد آموخت ولی هر معلولیت ویژه ای تعدیل هایی را دربرنامه های آموزشی طلب می کنند.
کودکان معلول به دلیل نقایص جسمانی و محدودیت های ناشی از آن اغلب قادر به ایجاد رابطه اجتماعی و متقابل با همسالان و بزرگسالان نیستند و سازگاری عاطفی و اجتماعی آنان با مشکلاتی روبرو است.
8- آموزش مهارت های اجتماعی در کودکان نابینا
به طور معمول مهارت های اجتماعی طی تعاملات روزانه از طریق مشاهده یاد گرفته می شوند. بیشتر کودکان به طور طبیعی با مشاهده والدین و دیگر افراد از محیط یاد می گیرند. کودکان نابینا چون قادر نیستند مهارت های اجتماعی را از طریق فرایند های واسط نظیر تقلید ها و اشاره های اجتماعی یاد بگیرند و تقلید کنند لذا مهارت های اجتماعی آنان به قدر کافی رشد نکرده است .
لذا آموزش این مهارت ها به طور ویژه می تواند برای آن ها کارساز باشد.
تکنیک های آموزش مهارت های اجتماعی به دانش آموزان نابینا؛
- یادگیری اجتماعی الگوسازی
- ایفای نقش
- روش های شناختی رفتاری
- مداخله از طریق همسال
به عنوان مثال یک برنامه آموزشی که در واقعه یک برنامه مداخله گرانه است ۶ مهارت مختلف را طی چندین ساعت به نابینایان آموزش می دهد که این مهارت ها عبارتند از :
- معارفه و آشنایی با اعضای گروه، معرفی خود و معرفی دوستان
- مهارت های آغاز کردن گفتگو در مکالمات روزمره از طریق گوش دادن
- مهارت ابراز احساسات مثبت و منفی .
- مهارت های در خواست کمک و تقاضا و نیز کمک کردن به دیگران.
- مهارت های رد تقاضاهای نامعقول و مهارت نه گفتن.
- مهارت های معذرت خواهی کردن از دیگران و پذیرفتن عذر خواهی دیگران .
- مهارت حل مسئله و مقابله با کمبود
- نویسنده : قیام خوراسانی
- منبع خبر : دکتر الهه محقق منتظری saman pl