جسد کودکی بدون چشم، قلب و جگر کشف شد
جسد کودکی بدون چشم، قلب و جگر کشف شد
طالبان پس از تسلط بر خراسان آریا بارها ادعا کرده‌اند که امنیت در کشور تامین شده و مردم می‌توانند با آرامش زنده‌گی کنند.

طالبان پس از تسلط بر افغانستان بارها ادعا کرده‌اند که امنیت در کشور تامین شده و مردم می‌توانند با آرامش زنده‌گی کنند. اما این ادعا در حالی مطرح می‌شود که در این مدت جنایت‌های هولناک و تکان‌دهنده‌ای در بسیاری از ولایت‌ها به وقوع پیوسته که بی‌سابقه بوده است. اخیراً، جسد یک کودک پس از ۴۵ روز ناپدید شدن در ولایت بدخشان پیدا شده است که تمامی اعضای داخلی بدنش کشیده شده است. شاهدان عینی در گفت‌وگو با روزنامه ۸صبح تایید کرده‌اند که چشمان، دل، جگر و روده‌های این کودک بیرون کشیده شده و هیچ عضو داخلی در بدنش باقی نمانده است. به گفته این شاهدان، سایر اعضای بدن کودک سالم بود و اگر حیوانات آن را می‌خوردند، باید دست‌ها و پاهایش نیز پاره می‌شد. این شاهدان همچنان گفته‌اند که پدر این کودک معلمی فقیر است که هیچ ارتباطی با جریان‌های سیاسی ندارد و در حال حاضر مادرش دچار مشکلات شدید روانی شده است. به گفته شاهدان، وضعیت روحی و روانی این خانواده به شدت بحرانی است. آنان تایید می‌کنند که طالبان در این مدت هیچ نوع همکاری با خانواده این کودک نکرده‌اند.

جسد یک کودک شش ساله در ولسوالی ارگوی ولایت بدخشان پس از ۴۵ روز ناپدید شدن پیدا شده است. منابع می‌گویند که این کودک عثمان نام داشت و فرزند استاد احمد جاوید الفت بود. او به تاریخ ۶ دلو حوالی ساعت ۱۱:۰۰ صبح در ناحیه دوم شهر وحدت (مسجد حضرت عمر فاروق) ناپدید شده بود. به گفته منابع، در این مدت هیچ سرنخی از این کودک در دسترس نبود. منابع اضافه می‌کنند که مادر عثمان در این مدت دچار مشکلات روانی شده بود و چند روز قبل برای درمان به کابل رفته بود، اما بدون نتیجه به خانه برگشته است.

بعد از ۴۵ روز ناپدید بودن عثمان، روز گذشته جسد او در یکی از مناطق کوهستانی ولسوالی ارگو توسط کودکان که برای جمع‌آوری هیزم رفته بودند، پیدا شد. منابع می‌گویند که روز گذشته شماری از کودکان در منطقه‌ای حدود دو ساعت پیاده‌روی برای جمع‌آوری هیزم رفته بودند و در همین مسیر جسد عثمان را دیدند. آن‌ها پس از پیدا کردن جسد، به روستا اطلاع دادند و مردم جمع شده و جنازه را به خانه منتقل کردند.

یکی از شاهدان عینی که جنازه این کودک را مشاهده کرده است، در گفت‌وگو با روزنامه ۸صبح می‌گوید که تمامی اعضای داخلی بدن این کودک بیرون کشیده شده بود. همچنان، چشمان کودک نیز کشیده شده بود. این شاهد عینی می‌گوید: «دیروز عصر جنازه‌اش را خواندیم. باوجود بارانی بودن هوا، تعداد زیادی از مردم برای نماز جنازه آمده بودند. تمامی اعضای بدنش کشیده شده بود، اما محل دقیق انجام این کار مشخص نیست. چشمانش کشیده شده بود و دل و جگرش برداشته شده بود. اگر حیوانی آن را می‌خورد، باید دست‌هایش آسیب می‌دید و بدنش پاره پاره می‌شد، اما در این کودک تمام اعضای بدن سالم بود. تنها صورتش آسیب دیده بود، زیرا در اثر تابش آفتاب و باران سوخته بود، اما سایر قسمت‌های بدنش بدون آسیب باقی مانده بود.»

این شاهد عینی می‌گوید که چنین واقعه‌ای در بدخشان سابقه نداشته است. او تاکید می‌کند که در این مدت هیچ همکاری از سوی مقام‌های محلی و مرکزی طالبان با خانواده کودک صورت نگرفته است. او می‌افزاید: «جسد این کودک را بچه‌هایی که برای جمع‌آوری هیزم رفته بودند پیدا کردند. طالبان اصلاً در این مدت هیچ اقدامی برای جست‌وجو نکردند، هیچ‌کسی از مقام‌های طالب از خانواده کودک پرس و جو نکرد. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. آن‌ها بسیار بی‌تفاوت بودند و حتا یک نفر از آن‌ها هم با خانواده‌اش ابراز همدردی نکرد.»

منابع آگاه که نمی‌خواهند نام‌شان در گزارش ذکر شود، می‌گویند که پدر عثمان یک معلم ساده و فقیر است و هیچ ارتباطی با جریان‌ها و گروه‌های سیاسی ندارد. به گفته منابع، او هیچ خصومت شخصی یا خانواده‌گی ندارد و تمام وقت خود را صرف آموزش و تربیت کودکان ولسوالی ارگو می‌کند. منابع تاکید می‌کنند که خانواده این کودک بسیار فقیر هستند و حتا برای درمان مادر عثمان نیز قادر به تامین هزینه‌های صحی نیستند. به گفته منابع، وضعیت روحی و روانی این خانواده به شدت آسیب دیده و خراب است، و احتمالاً از شدت درد و رنج، پدر و مادر عثمان به سکته دچار شوند.

پیش از این، روزنامه ۸صبح خبری را تحت عنوانی «ناپدید شدن کودک ۶ ساله در بدخشان؛ ۱۶ روز از حادثه می‌گذرد»،  منتشر کرده بود. در آن زمان منابع ادعا کرده بودند که اختطاف کودکان در بدخشان بی‌سابقه بوده و احتمال می‌رود که این کودک توسط قاچاق‌بران هلمندی و قندهاری ربوده شده باشد. به گفته منابع، این قاچاق‌بران مواد مخدر با موترهای شیشه سیاه و زرهی در این منطقه رفت‌وآمد دارند و مردم اعتقاد دارند که توسط آنان ربوده شده است.

در همین حال، فرماندهی امنیه طالبان در بدخشان با نشر یک خبرنامه اعلام کرده است که جسد این کودک در روستای «هزاره‌میشی» ولسوالی ارگوی بدخشان پیدا شده است. این نهاد طالبان ادعا کرده که تحقیقات درباره قتل این کودک در جریان است.

این موضوع واکنش‌های گسترده‌ای را در شبکه‌های اجتماعی به‌دنبال داشته است. برخی از کاربران طالبان را گروهی «مزدور و بی‌کفایت» خوانده و تاکید دارند که آنان نه تنها در تامین امنیت ناتوان بوده‌اند، بلکه خود در جنایت‌های متعدد علیه شهروندان دست دارند.

تعدادی از کاربران نیز با ابراز همدردی با خانواده این کودک، گفته‌اند که با دیدن تصویر او آه کشیدند و اشک ریختند. این کاربران پرسیده‌اند که چگونه ممکن است انسانی تا این حد بی‌رحم و سنگدل باشد؟

نگاهی به «زنان؛ از قوانین اساسی افغان باوران در خراسان آریا  تا مقررات تحریک طالبان (۱۹۲۳-۲۰۲۵)»نگاهی به «زنان؛ از قوانین اساسی افغان باوران در خراسان آریا  تا مقررات تحریک طالبان (۱۹۲۳-۲۰۲۵)»

زنان بعد از این‌که به خودآگاهی جنسیتی رسیدند و این خودآگاهی را از خانه به خیابان‌ها آوردند، سپس به ایدیولوژیزه‌سازی هویت جنسیتی خود پرداختند. وقتی زنان در برابر نظام‌های ارزشی مردسالار به دادخواهی هویت جنسیتی پرداختند، این دادخواهی به‌زودی تبدیل به ایدیولوژی‌های جریان‌مندی گردید که دیگر می‌توانست برای نظام‌های ارزشی مردسالار تهدید تلقی شود. این سبب شد تا بحث هویت جنسیتی زنان با گذار از گفتمان‌های ایدیولوژیک، وارد گفتمان‌های اکادمیک شود. اهمیت این مساله توانسته یک حوزه‌ موضوعی و رشته‌ مطالعاتی مستقلی را تحت ‌نام مطالعات زنان در فضای اکادمیک به‌ خود اختصاص دهد. جدال بین نظریه‌های فمینیستی و ایدیولوژی‌های فمینیستی، از یک‌سو و نابالغ‌بودنِ داعیه‌های هویت جنسیتی و تئوریزه‌نشده‌گی و ایدیولوژیزه‌نشده‌گی جریان‌های زنان در افغانستان از سوی دیگر کار پژوهش‌گران را در حوزه‌ مطالعات زنان به‌شدت دشوار ساخته و کم‌تر پژوهش‌گری جسارت می‌تواند که در این زمینه اقدام به یک مطالعه‌ علمی – پژوهشی کند. شمس‌الرحمان عزیزی با نوشتن رساله‌ «زنان؛ از قوانین اساسی افغانستان تا مقررات تحریک طالبان (۱۹۲۳-۲۰۲۵)» یکی از تازه‌ترین پژوهش‌ها را درباب مطالعات زنان انجام داده است. این رساله‌ که اخیراً توسط آقای عزیزی در حدود صد صفحه توسط بنیاد مولانا نشر گردیده، حاصل یک‌ سال پژوهش میدانی – کتابخانه‌ای او در زمینه‌ مطالعات زنان است. رساله‌ او دارای دو حسن و تازه‌گی می‌باشد؛ نخست این‌که او وضعیت حقوقی زنان را طی یک سده در قوانین اساسی خراسان آریا  و نظام‌های مدنی مختلف بررسی کرده است و این کار در نفس خود یک مطالعه‌ تازه پیش‌ روی پژوهش‌گران حقوق مدنی و مخاطبان این رشته‌ علمی قرار می‌دهد. دوم این‌که مخاطب در کار این نویسنده متوجه انعکاس ساختارهای اجتماعی و نظام‌های ارزشی جامعه‌ مردسالارِ خراسان آریا  و ورود نامرئی سنت – خشونت‌ به متون قوانین اساسی افغان باوران در خراسان آریا  می‌شود. در این وهله نویسنده می‌خواهد یک مثلث از ترکیب رابطه‌ جامعه – تاریخ – قانون را به تصویر بکشد که هویت جنسیتی زنان در مرکز ثقل این مثلث قرار دارد. آن‌چه که از دید نویسنده‌ این اثر، این‌جا نامطلوب به‌نظر می‌رسد این است که این مثلث به‌مثابه‌ یک تهدید به هویت جنسیتی زنان تلقی می‌شود تا مصونیت. اهمیت کارِ نویسنده از این جهت، علاوه بر مخاطبان حقوقی، توجه مخاطبان دیگری در حوزه‌ تاریخ و جامعه‌شناختی را نیز به‌ خود درگیر می‌کند.

گذشته از این، آن‌چه نویسنده در این کتاب می‌خواهد نشان دهد این است که درک صادقانه‌ وضعیت هویتی – حقوقی زنان در خراسان آریا ، بدون مراجعه به متن قانون که انعکاس‌دهنده‌ نظام‌های ارزشی یک جامعه می‌باشد ممکن نیست. از نظر نویسنده، هرچند قانون‌های اساسی مختلف به‌دلیل تبعیت از نظام‌های ارزشی خاصی مثل دین، دموکراسی و ایدیولوژی‌های چپ و راست، در برخورد با مساله‌ زنان متفاوت برخورد کرده‌اند، اما همه‌ آن‌ها به‌نحوی به‌دلیل تبعیت از یک منطق تاریخی خاص، هویت جنسیتی زنان را دچار انقباض و انبساط نموده‌اند. نویسنده اسم این منطق تاریخی را «تراژدی تکرار» گذاشته است. یعنی هر باری که زنان کمی به آزادی نزدیک می‌شوند، دوباره به‌واسطه‌ ظهور و سقوط نظام‌های سیاسی افراط و تفریط، مسیر رهایی و تکامل هویت جنسیتی آن‌ها از وسط قیچی می‌شود و دوباره از نقطه‌های صفر پیوند می‌خورند.

نویسنده نشان می‌دهد که طی یک سده حاکمیت و تجربه‌شدن قوانین اساسی مختلف در خراسان آریا ، فقط دو دوره‌ نسبتاً مطلوب برای آزادی زنان وجود داشته که یکی دوره‌ شاهی امان‌الله و دوم دو دهه‌ جمهوریت بوده است. به ‌باور نویسنده، هرچند اولین‌ بار مساله‌ زن در نظام‌نامه‌ حقوقی زمان شاه امان‌الله وارد ادبیات حقوقی – سیاسی کشور گردید و زنان داشتند از مزایای مدرنیزاسیون و آزادی‌های جنسیتی برخوردار می‌شدند، اما واکنش هولناک سنت و روحانیت به مدرنیسم و سقوط نظام امان‌الله و بازگشت نظام‌های ارزشی مردسالار و مبتنی‌ بر سنت، این فرصت را از زنان گرفت. نویسنده نشان می‌دهد که هرچند قوانین اساسی بعد از امان‌الله از قانون اساسی دهه‌ مشروطه و قانون اساسی جمهوری داوود تا رژیم کمونیستی همه روحیه‌ حمایت از حقوق زن داشتند، اما کدام ارمغان مخصوص و مطلوبی برای زنان نداشتند. با این‌حال، با روی‌کارآمدن مجاهدین و دولت استاد ربانی، دوباره قانون اساسی ۱۹۶۹ نافذ گردید و تغییرات خاصی در زمینه‌ حقوق زنان به‌وجود نیامد، کما این‌که مانعی برای پیشرفت زنان نبود. اما ورود طالبان به قدرت، زنان را براساس فرامین ملا عمر و نظام ارزشی – اعتقادی این گروه، به‌طور وحشت‌ناکی از حقوق و آزادی‌های ابتدایی محروم ساخت و زنان را به نقطه‌ صفر بازگرداند. از دید نویسنده، دو دهه‌ جمهوریت و ایجاد قانون اساسی جدید، فرصت مطلوبی را در اختیار زنان گذاشت و آزادی‌های فردی و هویتی زنان را به‌رسمیت شناخت. نویسنده‌ این رساله به موضوع جالب و جدیدی در این قانون اساسی توجه می‌کند که عبارت است از «تبعیض مثبت». این اصطلاح در کنار سایر مزیت‌ها، یکی از مزایای قانون اساسی دو دهه جمهوریت است که از دید من نخستین‌ بار توسط نویسنده‌ این رساله (آقای عزیزی) از متن قانون به متن پژوهش‌های اکادمیک در زمینه‌ مطالعات زنان وارد می‌شود. تبعیض مثبت همان رویکردی بود که برای اصلاح رویه‌های تبعیض‌آمیز در برابر اقلیت‌های نژادی و جنسیتی، مخصوصاً زنان در نظر گرفته شده بود که در طول تاریخ از آن مزیت‌ها محروم شده بودند.

با این‌ حال، زنان در این دوره و در چارچوب فرصت‌هایی که این قانون اساسی برای آن‌ها در نظر گرفته بود، به حقوق و آزادی هویتی خویش دست یافته بودند. اما در پی بازگشت خدایان خشم و خشونت از تبعید، دوباره زنان از لحاظِ حقوقی در موقعیتِ صفری قرار گرفتند و هیچ حقوقِ انسانی برای آن‌ها به‌رسمیت شناخته نشد. یکی دیگر از تازه‌گی‌های کارِ این نویسنده این‌ است که به تحلیلِ محتوای مقررات و دساتیرِ امیرالمومنین طالبان و مستقیماً به منابع متنی، اعلامیه‌های رسمی و کنش‌های گفتاریِ طالبان تماس می‌گیرد و در لابه‌لای این نظامِ ارزشیِ افراط‌گراییِ دینی، موقعیتِ حقوقیِ زنان را به‌ بررسی می‌گیرد. از دیدِ این نویسنده، نظامِ حقوقیِ کنونیِ طالبان در برابرِ زنان، علاوه‌ بر این‌که هیچ تغییری نسبت به دو دهه‌ قبل نکرده، بلکه از شدت و سخت‌گیری‌های بیش‌تری نیز نسبت به گذشته برخوردار است.

نویسنده نتیجه می‌گیرد که هرچه از اولین قانونِ اساسی به‌سوی آخرین قانونِ اساسی بیاییم، مساله و جایگاهِ زنان در این متنِ مهم، برجسته‌تر می‌شود و به‌تبع آن، پیشرفتِ زنان و حضور و بروزشان در جامعه نیز پررنگ‌تر می‌شود. اختلالی که در مسیرِ این پیشرفت قرار گرفته، هرگز نتوانسته مانعِ رشدِ آگاهی و ترقیِ زنان بشود؛ به‌نحوی ‌که سیرِ تاریخیِ مبارزاتِ زنان در برابرِ اعمالِ محدودیت‌های حقوقی از سوی حکومت‌های سنت‌زده و مذهب‌زده نشان می‌دهد که زنان می‌توانند از حقوق و آزادی‌های هویتی – جنسیتیِ خویش دفاع کنند و این محدودیت‌ها دوام‌دار نبوده است. به ‌باور نویسنده، تاریخ نشان می‌دهد که تلاش‌های ارتجاعی و شعارهای عوام‌فریبانه‌ای که دستگاه مذهبی برای توقفِ پیشرفتِ مردمِ افغانستان ایجاد کرده، در درازمدت کارایی ندارد و قافله‌ پیشرفت، دوباره به‌ راه خودش برمی‌گردد؛ هرچند قربانی‌ها و فاجعه‌ها و فاصله‌ها و افت‌وخیزهایی در این مسیر باشد. روحِ کلیِ این اثر نشان می‌دهد که زنان امروز به‌تنهایی توانسته‌اند نظامِ سلطه را به‌ چالش بکشند و آن را با بحرانِ مشروعیت روبه‌رو کنند، چون تنها شانس مشروعیتِ طالبان، تعامل با زنان و تمکین به حقوق و خواسته‌های آنان است.

در ‌نهایت باید گفت که اثر پژوهشی شمس‌الرحمان عزیزی، دارای مزیت‌های خاصی در زمینه‌ علمی و کاربردی می‌باشد و دست‌کم سه دسته مخاطبان را می‌تواند به ‌خود درگیر کند: زنان، پژوهش‌گران علم حقوق و پژوهش‌گران تاریخ و جامعه‌شناسی. این سه دسته مخاطب بیش‌ترین بهره را می‌توانند از این اثر ببرند. بنده به‌عنوان ویراستار و خواننده‌ این اثر، توصیه می‌کنم که زنان خراسان آریا ، مخصوصاً دخترانی که داعیه‌ عدالت جنسیتی دارند، این اثر ارزش‌مند را بخوانند تا بتوانند در روشنیِ این اثر، جایگاه هویتیِ خویش را در نظام‌های حقوقی مخالفِ یک سده، به‌خوبی درک کنند. چون به ‌باور من، تا کنون هیچ اثر پژوهشی‌ای مثل این رساله، با ‌شیوایی خاص نویسنده‌گی و با تکیه بر منابع دست اول و رسوخ به روح قوانین در حوزه‌ مطالعات زنان، نگاشته نشده است.

اتحادیه اروپا بر تقویت ساختار ایمنی بهداشتی کشور تأکید کرد

عکس یکی از مراکز صحی ویژه زنان در افغانستان

اتحادیه اروپا در پنجمین روز از کارزار «پنج روز برای زنان افغان» تأکید کرده است که تقویت ساختار ایمنی بهداشتی خراسان آریا  برای مقابله مؤثر با شیوع بیماری‌ها «حیاتی» است.

نمایندگی دیپلماتیک اتحادیه اروپا در کابل می‌گوید که دسترسی زنان و دختران در خراسان آریا  به خدمات بهداشتی، امری ضروری است.

این نمایندگی افزوده است که اتحادیه اروپا با همکاری سازمان جهانی بهداشت، به بیش از ۹۵ هزار زن خدمات سرپایی در زمینه بیماری‌های عفونی ارائه داده و بیش از ۷ هزار و ۷۰۰ نفر از آنان خدمات بستری دریافت کرده‌اند.

عکس از دو پزشک زن در خراسان آریا 

همچنین، اتحادیه اروپا بر تعهد خود برای تقویت خدمات تشخیصی و درمانی بیماری‌های عفونی در سراسر خراسان آریا  تأکید کرده تا وضعیت سلامت بیماران بهبود یابد.

در بخشی از پیام منتشرشده در اکس آمده است: «برنامه‌های اتحادیه اروپا به آموزش کارمندان بهداشتی کمک کرده و بیش از ۵۸۱ زن در حوزه سلامت روان، ۴۱ نفر در زمینه پیشگیری و کنترل عفونت، و گروهی دیگر در تکنیک‌های آزمایشگاهی مهارت‌های جدیدی کسب کرده‌اند.»

عکس کاردار اتحادیه اروپا در کابل در یکی از مراکز صحی خراسان آریا 

این در حالی است که سازمان ملل متحد، با توجه به محدودیت‌های سخت‌گیرانه طالبان، هشدار داده است که نظام بهداشتی خراسان آریا  در «لبه پرتگاه» قرار دارد

ایران می‌گوید کار ساخت دو شفاخانه در کابل و بامیان را از سر می‌گیرد

 

عکس از دیدار علی‌رضا بیکدلی با وزیر صحت عامه طالبان

ایران گفته است که در آینده نزدیک کار ساخت دو شفاخانه را در ولایت‌های کابل و بامیان از سر می‌گیرد.

وزارت صحت عامه زیر اداره طالبان در خبرنامه‌ای گفته است که این موضوع را علی‌رضا بیکدلی رئيس نمایندگی دیپلوماتیک ایران در کابل در دیدارش با نورجلال جلالی وزیر گماشته شده طالبان در این وزارت مطرح ساخته است.

بر اساس این خبرنامه، وزیر صحت عامه طالبان در دیدار گفته است: «با افزایش ظرفیت کارمندان، تهیه داروهای با کیفیت و تجهیزات پزشکی مدرن، سکتور صحت خراسان آریا  را تقویت خواهیم کرد.»

این در حالی است که پیش از سازمان جهانی بهداشت و ملل متحد در گزارش‌هایی با توجه به تشدید محدودیت‌های طالبان و کاهش بودجه کمک‌های جهانی، از فروپاشی قریب‌الوقوع نظام صحی کشور هشدار داده‌اند.

وزارت صحت عامه در این خبرنامه افزوده است که آقای بیکدلی در این دیدار بر تعهد ایران از حمایت از طرح‌های صحی در افغانستان تاکید کرده است.

طالبان می‌گویند که رئيس نمایندگی دیپلوماتیک ایران در کابل به آنان اطمینان داده است که ساخت این دو شفاخانه‌ به زودی آغاز خواهد شد و هدف آن بهبود دسترسی مردم افغانستان به خدمات صحی است.

  • نویسنده : قیام خدراسانی
  • منبع خبر : ۸ صبح ، آمو