حمله طالبان به زیارت‌گاه صوفیان در شمال خراسان آریا
حمله طالبان به زیارت‌گاه صوفیان در شمال خراسان آریا
حمله به زیارت‌گاه صوفیان در شمال خراسان آریا استان بغلان دست‌کم ۱۰ کشته بر جای گذاشت

به گزارش جمهوری خراسان به قول از رسانه های خراسان آریا طالبان به متولیان زیارت «سید پادشاه آغا» در نهرین بغلان هشدار داده بود که از برگزاری حلقات ذکر در این خانقاه خودداری کنند. منابع گفتند ریاست امر به معروف حلقات ذکر این خانقاه را «غیرشرعی» خوانده بود.

دست‌کم سه منبع روز جمعه به اینترنشنال گفته اند محتسبان طالبان مراسم معمول در این خانقاه را «خلاف شریعت اسلامی» دانسته و تهدید کرده بودند که در صورت ادامه این فعالیت‌ها، اقدامات جدی انجام خواهند داد.

یکی از منابع گفت که علاوه بر محتسبان، فرمانده امنیه طالبان در نهرین شخصاً به صوفیان هشدار داده بود که دیگر «حلقه ذکر» برگزار نکنند.

افراد مسلح ناشناس پنجشنبه‌شب، به زیارت «سیدپادشاه آغا» در ولسوالی نهرین ولایت بغلان حمله کردند و صوفیان مشغول نیایش را به رگبار بستند.

گفته شده که این حمله با استفاده از تفنگچه صدا خفه‌کن صورت گرفته است.

فرماندهی پولیس طالبان در ولایت بغلان با نشر خبرنامه‌ای تایید کرده است که در این رویداد دستکم ۱۰ نفر کشته شده‌اند.

در خبرنامه آمده که این افراد شب گذشته در مسجدی واقع در شهر کهنه ولسوالی نهرین توسط افراد «مسلح ناشناس» به قتل رسیده‌اند. طالبان این رویداد را به‌عنوان «حمله مرموز» توصیف کرده است.

تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله مرگبار را به عهده نگرفته است.

 

 

317e6dc8 7bfb 4607 B9cd De1bb2c4b1cb

حرم های صوفی


زیارتگاه صوفیان سامونجا بابا

زیارتگاه مقدس صوفی ، سامونکا بابا ، در مرکز ترکیه و در 80 کیلومتری شمال غربی شهر مالاتیا و 3 کیلومتری شهر کوچک درنده واقع شده است. سامونکا بابا ، معروف به شیخ حمید اول ولی ، در اواسط 14 سالگی متولد شدth قرن در روستای Akcakaya در کایسری. هنگامی که او جوان بود ، خانه را ترک کرد و به مراکز مختلف یادگیری در جهان اسلام سفر کرد. سفری از کایسری ، وی در دمشق ، تبریز و اردبیل تحصیل کرد. شیخ حمید اول ولی به دنبال تحصیل در اردبیل به شهر بورسا رفت و در آنجا دانشمند و نانوا شد. او نانوایی ای در کنار آرامگاه خود ساخت و آزادانه قرص نان را برای مردم محلی توزیع کرد. به دلیل تقدس و سخاوت فراوان وی نام سامونچو بابا به معنای “پدر قرص” را به وی دادند. شیخ پس از مدتی به عنوان امام جماعت مسجد جامع بورسا ، در جمع پسرش و سایر شاگردان به زیارت مکه رفت. سامونکا بابا در پی زیارت خود به مکه ، به شهر کوچک دارنده آمد و آخرین سالهای زندگی خود را در کنار یک استخر مقدس در پایین صخره های بلند در امتداد رودخانه توهما زندگی کرد. مریدان از مقدس در سلول ساده وی دیدن کردند و با مرگ وی در سال 1412 ، این مکان به زیارتگاه زیارتی تبدیل شد. در سال 1685 ، این امامزاده در یک مجموعه مذهبی مسجد و مقبره گنجانده شد. چشمه مقدس که از یک منبع پنهان در دیواره های صخره سرچشمه می گیرد و به یک استخر کوچک در پایه مناره ختم می شود ، دمای ثابت 16 درجه سانتیگراد دارد و پر از ماهی نارنجی بسیار زیاد است. در داخل حرم یک آرامگاه وجود دارد که دارای دو موی حضرت محمد (ص) و مقبره های سامونکا بابا و پسرش هلیل تایبی است.ارد که دارای دو موی حضرت محمد (ص) و مقبره های سامونکا بابا و پسرش هلیل تایبی است.

در سی کیلومتری شرق شهر تونچلی در شرق ترکیه واقع در کوه مقدس دوزگونبابا ایستاده است. طبق افسانه های محلی ، کوه مدت ها قبل از ورود اسلام مکان مقدس خدای طوفان هوری / هیتی Teshub بوده است. بالای قله غاری وجود دارد که در اواخر قرن سیزدهم یک مقدس صوفی به نام دوزگونبابا زندگی می کرد. فولکلور این مکان مقدس به قدرت شفابخشی آن اشاره دارد و زنان عقیم به ویژه از کوه و غار استقبال می کنند. زائران به امید اینکه دوزگونبابا در خواب برایشان ظاهر شود ، شب را در غار می گذرانند.


زیارتگاه صوفیان دوزگونبابا

Martin Gray یک انسان شناس فرهنگی، نویسنده و عکاس متخصص در مطالعه سنت های زیارتی و مکان های مقدس در سراسر جهان است. او در طول یک دوره 40 ساله از بیش از 2000 مکان زیارتی در 165 کشور جهان بازدید کرده است. این راهنمای زیارت جهانی در sacredsites.com جامع

بیوگرافی کوتاه از Martin Gray

مارتین گری

حرفه من به عنوان عکاس معماری مقدس و اماکن زیارتی از زمانی که پسر جوانی بودم آغاز شد. پدرم یک دیپلمات خارجی بود که به من اجازه داد به دنیا سفر کنم. وقتی دوازده ساله بودم، خانواده ما به مدت چهار سال به هند نقل مکان کردند. در این مدت، من شروع به سفر به اماکن مقدس در اطراف هند کردم. با خواندن در مورد بودیسم و ​​هندوئیسم و ​​مسحور زیبایی مکان های مقدس، تصور کردم که یک کتاب عکاسی از اماکن زیارتی تهیه کنم. پس از بازگشت خانواده ام به ایالات متحده، دانشگاه را برای تحصیل باستان شناسی شروع کردم، اما به زودی آنجا را ترک کردم و به دلیل تلاش معنوی به هند بازگشتم. زمانی که در آنجا زندگی می کردم، به یک رهبانی پیوستم و شروع به تمرین مراقبه کردم.

در بیست و هشت سالگی زندگی رهبانی را ترک کردم، به ایالات متحده بازگشتم و یک شرکت مسافرتی موفق راه اندازی کردم. با این حال، وقتی می خواستم کاری انجام دهم که با اعمال معنوی خود هماهنگ تر باشد، در قلب من خلاء وجود داشت. در سفر به آمریکای جنوبی، با بازدید از مکان‌های باستان‌شناسی جزیره ایستر و ماچو پیچو، بیداری قدرتمندی از علاقه‌ام به مکان‌های مقدس باستانی را تجربه کردم. تصمیم گرفتم به دنبال جاه‌طلبی قبلی خود در عکاسی از مکان‌های مقدس جهان باشم.

در طول چهل سال بعد، من به مکان های مقدس در صد و شصت کشور سفر کردم. من از معابد دیدن کردم و از کوه های مقدس بالا رفتم، اسطوره شناسی و تاریخ مذهبی مطالعه کردم و آرزوی خود را برای عکاسی از مکان های مقدس بزرگ جهان برآورده کردم.

در طول این سفرها، متوجه شدم که اماکن مقدس برخی از برجسته‌ترین میراث هنری جهان را نشان می‌دهند. با این حال، بسیاری از سازه های مقدس به دلیل موقعیت بیرونی خود از محافظتی که نقاشی ها در داخل موزه ها دریافت می کنند، برخوردار نیستند. فهمیدم که تولید یک کتاب عکاسی بسیار مهم است. توجه عمومی باید به وضعیت شکننده این سازه ها جلب شود تا آنها را به نفع نسل های آینده حفظ کند.

برای کمک به این کار آموزشی و حفاظتی، یک نمایش اسلاید چند پروژکتوری تهیه کردم که زیبایی خارق العاده و وضعیت مخاطره آمیز مکان های مقدس را نشان می دهد. من این نمایش اسلاید را در موزه‌ها، دانشگاه‌ها و کنفرانس‌هایی در سراسر ایالات متحده، آمریکای لاتین، اروپا و آسیا به مدت سی سال به بیش از 150,000 نفر ارائه کردم. با تکیه بر موفقیت این نمایش های اسلاید، من آن را ایجاد کردم راهنمای زیارت جهانی وب سایت در سال 1996 که بیش از 100 میلیون بازدید کننده داشته است. در سال 2004 نشنال جئوگرافیک منتشر شد جغرافیای دین، که من عکاس اصلی آن بودم. در سال 2007 استرلینگ منتشر شد زمین مقدس، مجموعه ای از 200 عکس رنگی من از مکان های مقدس. لطفاً برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد انگیزه ها و اهداف من از همه این سفر و نوشتن اینجا کلیک کنید.

مصاحبه اخیر مارتین با انجمن تئوسوفیک آمریکا را مشاهده کنید.

 

 ۸صبح شادی‌خانه و غم‌خانه مردم بغلان

در شهر جدید بغلان مرکزی، آرامگاه مرد مشهوری به‌نام امام قتیبه، زیارتگاه و تفریحگاه هزاران بغلانی است. نمای آبی آسمانی زیارت بر تپه بلند از دور به ‌چشم می‌آید. چارگرد زیارت با درختان تزیینی و میوه‌دار پوشیده شده و عقب آن نهر کوچکی جاری است که کودکان در اطراف آن بازی می‌کنند. این محل تفریح، دعاخوانی و اجتماع مردم، زمانی تبعیدگاه امام قتیبه بود و او آن را «سرزمینی که جز مسافران از آن عبور نکنند» توصیف کرده بود. این تبعیدگاه متروکه را اکنون کوچه‌ها و خانه‌های کاهگلی بسیار در بر گرفته است و ساکنان به مجاورت زیارت مرد بزرگی چون او به ‌خود می‌بالند.

تکه‌های نور سرخ‌فام آفتاب گنبد زیارت را پوشانده است. نظافت‌چی زیارت به پیشواز نمازگزاران گل‌ها را آبیاری کرده و تپه را آب‌پاشی دارد. مجاور زیارت که تازه وضو گرفته، منتظر اذان نماز عصر کنار درخت ناجو ایستاده است. کاکا طالب‌شاه که حالا موی سرش سپید شده، از زمان نوجوانی‌اش مجاور زیارت امام قتیبه بوده است. این مردی که در اصل از یکی از دره‌های پروان می‌باشد، عمرش را وقف امام قتیبه بغلانی کرده است. کاکا طالب‌شاه می‌گوید: «بار اول که به زیارت آمدم نوجوان خام بودم، و مجاورت با امام قتیبه مرا پیر نه، به پخته‌گی رسانده است.» نخستین ‌باری که کاکا طالب‌شاه زیارت را دیده بود، متفاوت از آن‌چه است که امروزه ما می‌بینیم. در اوایل، مرقد امام قتیبه بین نهر در تپه کوچکی موقعیت داشت که به سبب زیادی آب روز به ‌روز تنگ‌تر می‌شد. سال‌ها پیش، آخرین شاه افغانستان، ظاهرشاه، به بغلان سفر می‌کند. کاکا طالب‌شاه از ظاهرشاه با احترام و ارادت خاص یاد می‌کند: «ظاهرشاه وقتی به بغلان می‌رسد، این‌ جا شب می‌پاید و در خواب امام قتیبه را می‌بیند. امام به ظاهرشاه می‌گوید که آب دریا سبب رنجش او شده است. بعد از آن ظاهرشاه تصمیم می‌گیرد که جسد مطهر امام صاحب را از دریا بکشد و به بلندی تپه بیاورد.»

حالا مرقد امام قتیبه در تپه‌ بلندی جا گرفته است. عطر و رایحه زیارت، رنگ زینه‌ها و تکه‌ مخملی سبزی که روی مرقد امام انداخته شده است، به‌همان شکلی‌ است که سال‌ها پیش بوده. اگر کسی یک‌ بار به این زیارت آمده باشد، بار دیگر چیز تازه‌ای را در شکل و شمایل آن نمی‌بیند. کاکا طالب‌شاه هیچ‌ جا درس منظم نخوانده و ملایی نکرده است. اما عمرش را با مردم گذرانده و به حرف خودش «در خدمت خدا، امام و مردم» است. او می‌افزاید: «این زیارت هم قدمت و عظمت دارد. تازه‌گی در زیارت نیست، در درون مردم هست که با آمدن در این ‌جا در خود می‌بینند.» زیارت امام قتیبه مکانی است که بیش از هر جا قصه‌ها و غم‌های مردم را در دل خود جا داده و از دیوارهایش بیرون نکشیده است.

به‌همان اندازه‌ای که زیارت امام قتیبه به غم‌های مردم گوش سپرده است، مکان شادی‌های مردم نیز است. در آستانه فصل بهار، زیارت به مکان جشن و شادی مردم تبدیل می‌شود. زیارت رنگ شاد به ‌خود می‌گیرد، گروه گروه مردم می‌آیند و با خواندن فاتحه‌ و دعا به روح و روان امام قتیبه، به گردهمایی خود می‌پردازند. کودکان، زنان و مردان، همه‌گی برای تفریح و میله به زیارت می‌روند. کاکا طالب‌شاه از زمان‌های سابق قصه می‌کند؛ وقت‌هایی که هنوز مردم توپ و تفنگ را از نزدیک ندیده بودند و هوای بغلان با بوی باروت آشنا نشده بود. «وقت‌هایی که آرامی بود، تعداد مردمی که این اطراف زنده‌گی می‌کردند، کم بود. اما زیارت همیشه جنب‌وجوش خود را داشت. من از این مکان با آدم‌های زیادی آشنا شدم. والی و ولسوال و پیر و جوان و فقیر و ثروتمند به این زیارت بدون ترس می‌آمدند و گپ و گفت می‌کردیم، درد دل خود را می‌گفتیم و از همدیگر می‌آموختیم.»

زیارت امام قتیبه هم مانند دیگر جاهای افغانستان از دود و باروت جنگ در امان نمانده است. با تبدیل شدن هر رژیم، زیارت هم رنگ تازه‌ای به ‌خود می‌گیرد. کاکا طالب‌شاه می‌گوید: «زمان ظاهرشاه ما به این تپه و مرقد بزرگی که در این خوابیده، می‌دیدیم و از مجاور بودن با آن می‌بالیدم. در زمان کمونیست‌ها گنبدهای زیارت فرو ریخت، من سلاح به شانه کردم و منتظر روزی ماندم که زیارت را‌ پس بگیریم. در زمان طالبان زیارت از نو آباد شد و من هم آرام گرفتم. وقتی دولت جدید شکل گرفت؛ وقت جمهوریت، مردم در زیارت جشن می‌گرفتند و هر روز در جنب‌وجوش بودند.»  با آن‌هم، بارها زیارت امام قتیبه تبدیل به سنگر و مکان جنگی شده است. جنگ‌آوران به ‌دلیل موقعیت بلند آن بارها برای تسخیر این تپه تلاش کرده‌اند.

وقت‌هایی که هنوز تانک‌های روسی به بغلان نرسیده بود و لشکر قلدر کمونیست‌ در این سرزمین خانه نکرده بود، زیارت امام قتیبه زیبا و با هیبت‌تر از امروز به ‌نظر می‌رسیده است. کاکا طالب‌شاه علاوه می‌کند: «والی بلخ در آن زمان، ملا نوری صاحب این زیارت را بسیار زیبا ساخته بود، چهار گنبد داشت و هر گنبد ساخت ظریف و چشم‌نواز داشت.» در زمان کمونیست‌ها زیارت به پاسگاه جنگی آن‌ها تبدیل شد. چهار گنبد آن را روس‌ها ویران کردند و یک برج بلند روی آن ساختند و سر برج یک تانک روسی را بلند کردند. مجال زنده‌گی آرام را از مردم گرفته بودند. بعد از آن، سال‌های زیادی زیارت به سنگر جنگ و میدان خون‌ریزی و آدم‌کشی تبدیل شد. کاکا طالب‌شاه که مجاور زیارت بود، در آن زمان سلاح به شانه می‌گیرد. او توضیح می‌دهد: «هیچ ‌چیزی اندازه نابودی زیارت خونم را به ‌جوش نیاورده بود، من سلاح به شانه کردم با متجاوزان جنگیدیم تا این‌ که موفق شدیم از این محوطه بیرون‌شان بسازیم.»

در زمان جنگ‌های داخلی زیارت کم‌ترین بازدیدکننده‌گان را داشته است. کاکا طالب‌شاه که شاهد جنگ بوده، می‌گوید که همه‌ جا پر از وحشت بود. کسی از زنده‌گی چند لحظه بعد خود اطمینان نداشت. در هر سرک یک قوماندان حکم‌روایی می‌کرد و مردم کمتر اجازه رفت‌وآمد داشتند. زیارت هم جاذبه‌ای نداشت، «جز جسد امام صاحب که آرام خوابیده بود، در هیچ ‌جا آرامش نبود.» زمان نه‌چندان زیادی از ساخت جدید زیارت می‌گذرد، ساختمان فعلی آن در زمان سلطه اول طالبان بر افغانستان آباد شده است. کاکا طالب‌شاه در این باره می‌گوید: «وقتی که زیارت دوباره آباد شد و یک مدت جنگ خاموش بود، زیارت هم ساکت بود. مردم عام کم‌تر می‌آمدند. ما نمازخوانی و دعاخوانی طبق معمول می‌کردیم و از گشت‌زنی کودکان و آمدن زنان هم خبری نبود.»

زیارت امام قتیبه برای مردم بغلان مهم است، نه تنها به‌خاطر این ‌که مرد بزرگی در آن‌ جا خفته است، بلکه به‌خاطر نقش این زیارت در زنده‌گی اجتماعی آنان. مردم از هر قشر، قوم و زبان در این زیارت جمع می‌شوند. این زیارت تنها جای دعاخوانی نیست؛ مردم به قصد انجام کارهای متفاوتی می‌آیند. کاکا طالب‌شاه می‌افزاید: «زیارت شادی‌خانه و غم‌خانه مردم است. یکی به‌خاطر واسطه گرفتن امام قتیبه برای رنج و مصیبتی که برایش پیش آمده می‌آید و دیگری برای میله  و تفریح می‌آید.» در همین حال، چند نفر معدودی در اطراف زیارت قدم می‌زنند و دو دختر جوان با یک مردی که احتمالاً پدرشان است، به زیارت آمده‌اند. از کاکا طالب‌شاه درباره تعداد مراجعان می‌پرسم، او سرش را تکانی می‌دهد و با ناراحتی، از کم شدن مراجعه‌کننده‌گان این زیارت یاد می‌‌کند: «سابق مردم می‌آمدند، این‌ جا ختم و خیرات می‌کردند، حالا هر کسی همان ‌قدر به ‌دست دارد که به دسترخوان خودش بریزد.» غم نان مجال رفتن به زیارت را هم از مردم گرفته است.

تنگ‌دستی مردم را غمگین کرده و از جشن و شادی دور ساخته است. از طرفی هم محدودیت‌هایی که روز‌به‌روز در حال افزایش است، فرصت خوش‌حالی و تفریح را از مردم گرفته است. بهار فصل زیبایی طبیعت در بغلان است. در سال‌های گذشته با آمدن نوروز، باشنده‌گان بغلان در زیارت امام قتیبه جنده بالا می‌کردند و تا نزدیکی فصل تابستان که هوا گرم می‌شد، به زیارت می‌رفتند و میله می‌کردند. کاکا طالب‌شاه اضافه می‌کند: «در این دو سال زیارت از سال نو فقط سبزی درختان را دید، نه جشن و سرور مردم را، اما یک چیز جدید آمدن مردم از طرف شب به زیارت است. حال مردم شب و روز به زیارت می‌آیند. قبلاً به‌خاطر این که احتمال حمله و جنگ می‌رفت، کسی شب به این ساحه نمی‌آمد.»

زیارت امام قتیبه از جمله مکان‌هایی است که زنان برای تفریح به‌ویژه در اول سال انتخاب می‌کنند. اما امسال به ‌دلیل محدودیت‌های وضع‌شده در نوروز، کم‌تر زنی در این زیارت دیده شده است. کاکا طالب‌شاه با نگاهی به اطرافش می‌گوید: «زن‌ها مثل سابق این ‌جا نمی‌آیند. اگر هم می‌آیند باید محرم‌شان را نیز با خود بیاورند.» در همین‌حال، گروهی از مردان مسلح دستار به ‌سر، به زیارت می‌آیند، یک‌ تعدادشان داخل زیارت می‌شوند و تعدادی از آنان در بیرون منتظر می‌مانند، صدای تبلیغ از زیارت بلند می‌شود. کاکا طالب‌شاه با مهربانی و به نشانه خداحافظی سری تکان می‌دهد و به جمع آنان می‌پیوندد.

 

 

  • نویسنده : قیام خوراسانی
  • منبع خبر : اینترنشنال / اطلاعات / ۸ صبح