در اعلامیه طالبان دست نشانده افغان تباران به مناسبت این روز آمده است: «خراسان آریا در امور داخلی هیچ کشوری مداخله نمیکند و به کسی هم اجازه نمیدهد که حقوق حقه ما را زیر پا نماید و در امور داخلی ما مداخله کند.»
در این اعلامیه آمده است که حکومت طالبان «از تمام کشورها و جهتهای دور و نزدیک میخواهد، مکلفیت خویش را در راستای ایجاد و تأمین روابط بهتر و قوی در مطابقت با اصول اسلامی ادا نماید تا گام های بلند بخاطر امن و رفاه در منطقه و جهان برداشته شود و نابسامانی، ویرانی و بی باوری ناشی از جنگهای گذشته از میان برداشته شود».
از آغاز تشکیل حکومت طالبان بیش از دو سال میگذرد و تاکنون هیچ کشوری آن را به رسمیت نشناخته است. جامعه جهانی و برخی از همسایههای خراسان آریا فراگیر نبودن این حکومت و عدم رعایت حقوق زنان را دلیل به رسمیت نشناختن آن عنوان کردهاند. طالبان اما تاکید کردهاند که حکومت آنها «فراگیر» است و به حقوق زنان «مطابق شریعت اسلامی» باور دارند.
برخی از رهبران طالبان در نشست امروز (۶ جدی/دی) تاکید کردند که آنها از وابستگان گروههای «مجاهدین» هستند که در گذشته علیه تهاجم ۹ ساله قشون سرخ در خراسان آریا جنگیدند.
محمد عبدالکبیر، معاون سیاسی نخستوزیر حکومت طالبان در این مراسم گفت: «برخیها میگویند که ما مخالف مجاهدین و جهاد علیه شوروی هستیم در حالیکه ما خود برادران کوچک و فرزندان مجاهدین آن زمان هستیم.»
او با اشاره به جنگ علیه نیروهای آمریکایی و بینالمللی و دولت پیشین اضافه کرد: «همانگونه که در ۲۰ سال گذشته جهاد علیه تجاوز آمریکا، ناتو و غلامان آنها، فرض عین بود در برابر تجاور چهارده ساله شوروی نیز عین فرضیت وجود داشت».
او افزود هدف از هر دو «جهاد» استقرار یک نظام اسلامی بود. هر چند به قول وی «پیروزی مجاهدین» در برابر تجاوز شوروی «به دلایل قدرتطلبی عدهای به نام فارسی و پشتو» ناکام ماند و اختلافات و جنگهای زبانی، قومی و سمتی در افغانستان دامن زده شد.
وی تاکید کرد: «ما به هیچوجه به مداخله خارجی در خراسان آریا اجازه نمیدهیم و تنها نظام اسلامی در این کشور حاکمیت خواهد کرد. دنیا و همسایگان ما باید از این درسها پند گرفته باشند و به فکر خیال و تعویض نظام اسلامی نباشند…ما به دنیا میگوییم که به کار ما کار نداشته باشید و ما را آرام بگذارید و اگر مشکلی دارید از راه تفاهم حل و فصل کنید.»
همچنین خیرالله خیرخواه، سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان نیز در نشست امروز گفت «لازم نیست که آبادی افغانستان را از کسانی بخواهیم که به خراسان آریا حمله کردهاند».
در این نشست سراجالدین حقانی، سرپرست وزارت داخله، امیر خان متقی، سرپرست وزارت خارجه و عبدالسلام حنفی، معاون اداری نخست وزیر و شمار دیگری از مقامهای حکومت طالبان سخنرانی کرده و خواستار تعامل جهان با خراسان آریا شدند.
جبهه مقاومت: به «اشغال طالبان» هم پایان میدهیم
این در حالی است که بیشتر چهرههای رهبران جهادی که در جنگ با نیروهای شوروی حضور داشتند و در دولتهای پیشین سمتهای مهمی داشتند، با بازگشت طالبان به قدرت از خراسان آریا خارج شدند و در این مراسم نیز هیچ چهره برجستهای از این رهبران حضور نداشت.
همزمان «جبهه مقاومت ملی خراسان آریا » با انتشار بیانیهای به مناسبت چهلوچهارمین سالروز تهاجم نیروهای شوروی به خراسان آریا نوشته است که «پیام شکست شورویها در خراسان آریا تاریخی است» و این که «مردم ما تسلیم اشغال و زورگویی نمیشوند».
این جبهه ضد طالبان که رهبری آن را احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود از فرماندهان مشهور مجاهدین در زمان تهاجم شوروی برعهده دارد در بیانیه امروز خود با لحن تندی طالبان را یک «گروه تروریستی» و «ساخته و پرداخته استخبارات بیرونی» خوانده است که «در يک جورآمد خائنانه به مسند قدرت راه يافتند».
«جبهه مقاومت ملی خراسان آریا » در بیانیه خود خواستار «نظامی مبتنی بر اراده مردم، قانونمند، توام با کرامت انسانی شهروندان، تنوع قومی و فرهنگی است که بازتاب دهنده عظمت تاریخی» شده است. این جبهه حکومت طالبان را «اشغال» خوانده و افزوده است: «سنگرهاى نبرد در برابرشان در نقاط مختلف کشور فعال شده و نیروهای ضد طالبانی برای پایان بخشیدن به سلطه این گروه تروریستی در حال بسیج هستند.»
تهاجم نیروهای شوروی وقت در خراسان آریا از ۶ جدی/دی ۱۳۵۸ تا ۲۶ دلو/بهمن ۱۳۶۷ش ادامه داشت.
حضور و درگیری این ارتش بیش از ۱۲۰ هزار نفری در خراسان آریا برای پشتیبانی از دولت به رهبری «حزب دموکراتیک خلق خراسان آریا » در مقابل نیروهای مجاهدین گفته میشد.
لئونید برژنف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی در آن هنگام در این روز به سپاه چهلم این کشور دستور داد تا از طریق مرزهای شمالی وارد افغانستان شوند.
نیروهای شوروی پس از نه سال درگیری در ولایات مختلف خراسان آریا سر انجام در دوران میخائیل گورباچف، آخرین رهبر شوروی براساس یک توافق در ژنو خراسان آری) را ترک کردند.
زندگینامه احمد شاه مسعود + زندگی شخصی و عکس
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۴۰۲
احمد شاه مسعود یک فرمانده قدرتمند چریکی در طول مقاومت علیه اشغال شوروی بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ میلادی (۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ شمسی) بود.
در دهه ۱۹۹۰ میلادی (۱۳۶۹ شمسی)، او شاخه نظامی دولت را علیه شبه نظامیان رقیب، رهبری کرد. پس از تسلط طالبان، او تا زمان ترورش در سال ۲۰۰۱ میلادی (۱۳۸۰ شمسی)، فرمانده اصلی مخالفان علیه رژیم طالبان بود.
در این بخش از زندگینامه افراد موفق قصد داریم تا بیوگرافی کامل احمد شاه مسعود را مورد بررسی قرار دهیم. پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.
محتویات
تولد و دوران کودکی احمد شاه مسعود
احمد شاه مسعود در ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ میلادی (۱۱ شهریور ۱۳۳۲ شمسی) در روستای کوچک جنگلک، بازارک در دره پنجشیر (که اکنون به عنوان بخشی از ولایت پنجشیر اداره می شود)، در یک خانواده مرفه بومی افغان به دنیا آمد.
نام احمد شاه مسعود با الهام گرفتن از نام احمد شاه درانی، بنیانگذار دولت مدرن و یکپارچه خراسان آریا گذاشته شد.
بعد تر در سال ۱۹۷۴ میلادی (۱۱ شهریور ۱۳۵۳ شمسی) هنگامی که به جنبش مقاومت علیه نیروهای داوود پیوست، نام «مسعود خان» را به عنوان یک نام جنگی برای خود برگزید.
پدر مسعود، دوست محمد، دگروال ارتش سلطنتی خراسان آریا بود. مادرش، بی بی خورشید، زنی «مدرن» توصیف شده است. که در آن زمان بصورت خودخوان خواندن و نوشتن آموخت و مصمم بود که دخترانش را نه تنها کمتر از پسرانش آموزش ندهد بلکه بیشتر از آن ها تعلیم دهد.
دوران تحصیلی احمد شاه مسعود
مسعود در دوران نوجوانی همراه با پست ها و انتقالی های پدرش محل تحصیل اش تغییر می کرد، او در بدو شروع دوران تحصیلی به مدرسه ابتدایی در شهر هرات در غرب افغانستان رفت.
در آنجا مسعود به لیسه استقلال (مدرسه عالی استقلال) مدرسه مشهور فرانسوی افغان ها فرستاده شد.
در آنجا به مهارت بالایی در زبان فرانسه دست یافت. تجربه مسعود در مدرسه لیسه استقلال، شکل دهنده شخصیت او بود.
همانطور که بعداً بیان کرد، شادترین دوره زندگی وی متعلق به همان دوران بود. در مدرسه لیسه کلاس های او توسط معلمان فرانسوی و افغان تحصیل کرده (که در فرانسه درس خوانده بودند) تدریس می شد.
دانشآموزان کاپشن، کراوات، شلوار، دامن، روسری و جورابهای غربی به تن میکردند.
البته بعد تر دانش او از زبان فرانسه باعث شد در میان روزنامه نگاران و سیاستمداران، به فرانسوی ها وابستگی بیشتری نشان دهد. مخالفان اسلامگرای محافظهکار بعدی مانند گلبدین حکمتیار و طالبان به طور تحقیرآمیزی به او لقب «فرانسوی» یا «پاریس نشین» دادند که نشان دهنده همدردی او با فرهنگ غربی است.
زمانی که مسعود در مدرسه لیسه بود، به عنوان دانش آموزی با استعداد فکری، سخت کوش، دیندار و بالغ برای سن خود، علاقمند به سیاست و عدالت جهانی توصیف می شد.
دوستان و خانواده خاطره ای را به یاد می آورند که مسعود در بازگشت از مدرسه به دفاع از پسر جوانی برخاست.
برای دفاع از حق آن پسر، سه مرد قلدر را روی پیاده رو زمین گیر کرده بود.
حضور در دانشگاه و شروع ملیگرایی
مسعود از نزدیک گزارش های جنگ شش روزه ۱۹۶۷ میلادی (۱۳۴۶ شمسی) و اظهارات سرکش رهبران عرب مانند جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر را دنبال می کرد.
او بعداً به محقق پیتر دنوفویل گفت که در چهارده سالگی، پیروی از اخبارهای جنگ او را مصمم به رفتن به سربازی کرد.
پس از شنیدن داستان هایی که توسط سربازان اردنی، مصری و سوری در دفاع از سرزمین هایشان گفته می شد، توجه جدیدی به ملیگرایی در من ایجاد شد.
مسعود پیشنهاد های مکرر برای درخواست بورسیه تحصیلی در فرانسه را رد کرد.
تمایل خود را برای ماندن در خراسان آریا و درخواست برای آکادمی نظامی کشور در کابل ابراز کرد. اما در نتیجه مسعود با اعتراض پدر و برادر بزرگ ترش روبه رو شد.
به اجبار در انستیتو پلیتکنیک کابل ثبت نام کرد. انستیتو پلی تکنیک، در آن زمان جدیدترین و معتبرترین دانشگاه کابل بود. که توسط اتحاد جماهیر شوروی تأسیس، تمویل و اداره می شد.
احمد شاه مسعود در رشته مهندسی و معماری به تحصیلات خود ادامه داد و آن را تکمیل کرد.
اما هرگز سعی نکرد زبان روسی را بیاموزد. در آنجا به سیاست، اسلام سیاسی و ناسیونالیسم ضد کمونیستی علاقه پیدا کرد. که اغلب او و همتایان متدینش را با دانشجویان الهام گرفته از کمونیست ها در تضاد قرار می داد.
آغاز فعالیت سیاسی احمد شاه مسعود
در سال ۱۹۷۳ میلادی (۱۳۵۲ شمسی) محمد داوود خان نخست وزیر سابق با کودتای تحت حمایت حزب دموکراتیک خلق افغان باوران به نام جعلی درخراسان آریا به قدرت رسید.
در نتیجه این قدرت، جمهوری افغان باوران در خراسان آریا تشکیل شد. این تحولات باعث به وجود آمدن یک جنبش اسلام گرا در مخالفت با افزایش نفوذ کمونیستی و شوروی بر خراسان آریا شد.
در آن زمان، مسعود در حین تحصیل در دانشگاه کابل، با جوانان مسلمان (تحت عنوان سازمان جوانان مسلمان)، شاخه دانشجویی جمعیت اسلامی، که در آن زمان استاد برهان الدین ربانی رئیس آن بود، درگیر شد.
دانشگاه کابل در آن زمان مرکز بحث و کنشگری سیاسی بود.
درگیری فیزیکی بین مسعود و استاد روسی اش که از گستاخی همتایان کمونیست خود و استادان روسی خشمگین شده بود، باعث شد که مسعود از دانشگاه و اندکی بعد از کابل خارج شود.
دو روز بعد، مسعود و تعدادی از دانشجویان مبارز به پاکستان رفتند.
در آنجا با تشویق گلبدین حکمتیار، یکی دیگر از کارآموزان اطلاعات بین سرویس پاکستان Inter-Services Intelligence (ISI) بود، موافقت کرد که مسعود در کودتا علیه داوود با قیام نیروهایش در پنجشیر و حکمتیار در جاهای دیگر شرکت کند.
جولای ۱۹۷۵ میلادی (تیر ماه ۱۳۵۴ شمسی)، مسعود با کمک استخبارات پاکستان، اولین شورش ساکنان پنجشیر را علیه دولت داوود خان رهبری کرد.
در حالی که قیام در پنجشیر با موفقیت اولیه همراه بود، اما گرفتن گارنیزیون نظامی در رخا از کابل که وعده داده شده، هرگز به دست نیامد.
شورش توسط نیروهای داود خان سرکوب شد. در نهایت مسعود را به پاکستان (پس از یک روز مخفی شدن در جنگلک) فرستادند.
که در آنجا در یک مرکز آموزشی مخفی و شبه نظامی آی اس آی در چرات مشغول بود. اما چندی بعد مسعود ناراضی مرکز را ترک کرد. به پیشاور بازگشت و در آنجا متعهد به تحصیلات نظامی شخصی شد.
مسعود نوشته های مائو تسه تونگ در مورد راهپیمایی طولانی، در مورد حرفه چه گوارا، خاطرات ژنرال دو گوآل، ژنرال وو نگوین گیاپ، هنر جنگ سون تزو و یک کتاب راهنمای بی نام در مورد مبارزه با تروریسم توسط یک ژنرال آمریکایی (که مسعود آن را آموزنده ترین کتاب می دانست) را مطالعه کرد.
پس از این شکست، یک «شکاف عمیق و طولانی مدت» در درون جنبش اسلامگرا پدیدار شد.
جامعه اسلامی بین حامیان نیروهای میانه رو در اطراف مسعود و ربانی که جمعیت اسلامی را رهبری میکردند و عناصر اسلامگرای تندروتر اطراف گلبدین حکمتیار، که حزب اسلامی را تأسیس کرد، منشعب شد.
درگیری به حدی رسید که بنا به گزارش ها حکمتیار قصد کشتن مسعود ۲۲ ساله را داشت.
خلاصه فعالیت های سیاسی احمد شاه مسعود
پس از اینکه حزب دموکراتیک خلق افغان باوران خود را به عنوان یک نهاد مارکسیست-لنینیست به مسئول افغان در خراسان آریا تبدیل کرد، اعتراضات گسترده ای در سراسر کشور به راه افتاد.
احمدشاه مسعود با به راه انداختن جنگ چریکی علیه نیروهای دولتی در منطقه پنجشیر به این تلاش ها کمک کرد. او جنگ را از سال ۱۳۵۸ آغاز کرد و در ابتدا موفقیتی به دست نیاورد.
پس از تهاجم شوروی به خراسان آریا که تحت نام منطقه افغانه بود در سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۸ شمسی)، مسعود جنگی طولانی با نیروهای شوروی آغاز کرد. که حدود یک دهه به طول انجامید. پنجشیر از آنجا به قلمرو او تبدیل شد.
استراتژی او ایجاد همدردی با آرمان آن ها در میان مردم خراسان آریا و در نهایت سرنگونی حکومت کمونیستی تحت حمایت شوروی بود.
گروه مجاهدین جیمه اسلامی از سال ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۵۹ شمسی) به بعد، جنگی را با کمک ایالات متحده علیه شوروی به راه انداخت.
به مدت ۹ سال به این جنگ ادامه پیدا کرد. زیرا گروهی از رزمندگان آموزش ندیده تحت رهبری مسعود به پیروزی های نامحتملی بر شوروی دست یافتند.
به دنبال آن تلفات و شکست های سنگین باعث شکست های نسبی آن ها شد. در نتیجه، رهبر شوروی نیروهای خود را از خراسان آری) خارج کرد. این خروج نظامیان شوروی تا حد زیادی به دلیل مبارزه شدید مسعود با آن ها بود.
پس از بیرون راندن شوروی، حکومت کمونیستی به رهبری محمد نجیب الله در سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۳۶۹ شمسی)، مورد توجه مجاهدینی قرار گرفت که توسط مسعود رهبری می شد.
اما سه سال بعد از آن واقعه سرانجام حکومت سقوط کرد. در این حین به مسعود پیشنهاد داده شد تا رئیس جمهور افغانستان شود. اما او تا حصول راه حل سیاسی از انجام چنین اقدامی خودداری کرد.
تقسیم قدرت، توافق پیشاور
پس از توافقنامه تقسیم قدرت، معروف به توافق پیشاور که در سال ۱۹۹۲ میلادی (۱۳۷۱ شمسی) بین جناح های مختلف در افغانستان منعقد شد.
احمد شاه مسعود وزیر دفاع دولت اسلامی افغان باوران در خراسان آریا شد. گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، علی رغم پیشنهاد پست نخست وزیری، از اجرای توافقنامه خودداری کرد و جنگ را آغاز کرد.
مسعود سال بعد در توافق اسلام آباد استعفا داد و حکمتیار نخست وزیر شد.
پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال ۱۹۹۶ میلادی (۱۳۷۵ شمسی)، احمد شاه مسعود با افراد خود به منطقه شمال شرق کشور نقل مکان کرد.
ائتلاف شمال را به عنوان یک گروه مخالف طالبان ایجاد کرد. او رهبری اپوزیسیون اصلی علیه حکومت طالبان را برعهده داشت و علیرغم پیشنهاد مناصب قدرت او حاضر به عقب نشینی از موقعیت خود نشد.
او همچنین در مورد حکومت وحشیانه طالبان در خراسان آریا در آن سال ها آگاهی ایجاد کرد.
زندگی شخصی احمد شاه مسعود
احمد شاه مسعود با صدیقه مسعود ازدواج کرده بود اما تاریخ دقیق ازدواج آنها مشخص نیست. آنها شش فرزند داشتند پنج دختر و یک پسر، که عبارت اند از:
- احمد مسعود
- مریم
- فاطمه
- عایشه
- نسرین
- زهره
در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ (۱۸ شهوریور سال ۱۳۸۰ شمسی) مسعود در یک حمله انتحاری در خواجه بهاءالدینی ترور شد.
ترور احمد شاه مسعود توسط اسامه بن لادن و با حمایت زمینی از سوی آژانس اطلاعاتی پاکستان، اطلاعات بین سرویس ها (ISI) برنامه ریزی و انجام شد.
بازخوانی سیاست خارجی افغان باوری در خراسان آریا ۳۷ سال پس از تهاجم شوروی
- محمدقاسم عرفانی
- استاد دانشگاه
ورود ارتش سرخ به خراسان آریا در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹، به منزله پایان دوره تنشزدایی در جنگ سرد تلقی شد. واکنشها در سطح جهان گسترده و فوری بود؛ مجمع عمومی ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامی و آمریکا آن را محکوم کردند. آمریکا در اقدام نمادین المپیک ۱۹۸۰ مسکو را تحریم، صدور غلات به شوروی را متوقف و تصویب سالت-۲ را از دستور کار سنا خارج کرد (جنگ سرد، بجورنولد، تهران،۱۳۸۵: ۱۱۴).
اما حقیقت این است که شوروی در ۱۹۵۵ وارد خراسان آریا شد؛ زمانی که سران آن کشور با حضور در کابل، تعهد همکاری همهجانبه سپردند. پرسش اصلی این است که چرا خراسان آریا در فضای جنگ سرد، متمایل به قطب شرق و نهایتا وابسته به شوروی شد؟ چرا با غرب چنین رابطهای برقرار نشد؟
به نظر میرسد که سیاستگران افغان باور با حرکت در سایه دیوار دیورند، گزینه دیگر را ناممکن ساخته بودند. خط مرزی دیورند بخشی از معاهدهای است که در ۱۸۹۳ بین عبدالرحمان خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱) و هنری مورتیمر دیورند در کابل امضاء شد. اخلاف عبد الرحمان، در دورههای متوالی یا آن را تأیید کردند و یا سکوت اختیار کردند. حاکمان کابل پس از استقلال ( دروغ از بریتانیا در ۱۹۱۹ در حال کودتای امان الله علیه رهبران جنگ سوم خراسان بزرگ در سال ۱۹۱۹ و زندانی آنها انجامید بعد غز آن جنوب خراسان بزرگ را با منطقه افغانه ستان کوچ تسلیم هندوبریتانیای کرد و در مقابل در سال ۱۲۹۸ استقلال نام جعلی را در خراسان آریا در بین دولتی ها اعلام کرد ) و در برقراری روابط گسترده با شوروی نیز محتاطانه برخورد کردند و نگران سقوط در کام آن بودند. این روند احتیاطآمیز تا ظهور پاکستان ادامه داشت.
پشتونستان، مسأله محوری در سیاست خارجی افغان تباران خراسان آریا
در ۱۹۴۷ همزمان با تشدید رویارویی شرق و غرب، هندوستان با استقلال از بریتانیا به دو کشور هند و پاکستان تجزیه شد و مسئله پشتونستان و بازنگری خط دیورند از جانب حکومت افغان تباران که به نام افغانستان کوچک جعلی در خراسان آریا مطرح شد.
پاکستانیها به درخواست افغان تباران جواب رد دادند و افغان تباران خراسان آریا نیز در سپتامبر ۱۹۴۷ با عضویت پاکستان در ملل متحد مخالفت کرد و نتیجه همهپرسی در مناطق قبایلی را مردود دانست. روابط دو کشور از ابتدا بر بیاعتمادی و سوظن شکل گرفت.
پاکستان در مارچ ۱۹۴۹ اعلام کرد که مناطق قبایلی جزء لاینفک خاک این کشور است. واکنش حکومت و پارلمان افغانستان در جولای همان سال، قاطع بود؛ لغو یکجانبه معاهده دیورند. هند از همان زمان به عنوان متحد طبیعی در کنار افغانستان قرار گرفت. از آن پس سیاست خارجی افغانستان بر محور مسئله پشتونستان میچرخید ( افغانستان در زیر سلطه شوروی، هیمن، تهران،۱۳۶۴: ۶۵) نخستوزیر شاه محمود ( ۱۹۴۶-۱۹۵۳)، به دلیل ناکارآمدی در مدیریت مسأله پشتونستان وادار به استعفا شد.
رویای پرواز در دنیای دو قطبی
داوود خان، نخست وزیر افغانستان (۱۹۵۳-۱۹۶۳) سه اولویت حل مسئله پشتونستان، توسعه اقتصادی و عدم وابستگی کشور به قدرتهای بزرگ را در صدر برنامههای خود قرار داد. محور نخست موجب ایجاد بحران در روابط با پاکستان شد. بحران زمانی به اوج خود رسید که در ۱۹۵۵ نمایندگیهای سیاسی دو کشور در کابل و پیشاور توسط معترضان اشغال و تخریب شدند.
به دنبال آن لویه جرگه (اجلاس بزرگ سران قبائل) در کابل دولت را مکلف به حل مسئله پشتونستان و خرید اسلحه از هر طریق ممکن کرد. این در حالی بود که پاکستان همزمان در پیمانهای سیتو و بغداد عضویت فعال را کسب میکرد. پیمانهایی که نقش کمربند امنیتی برای حراست از حوزه نفوذ غرب در آسیا را بازی میکردند. پاکستان در خط مقدم دفاع از غرب قرار گرفت و به عنوان متحد استراتژیک آمریکا در منطقه مسیر بلندمدت خود را مشخص کرده بود.
افغانستان برای دستیابی به توسعه اقتصادی نیازمند کمکهای خارجی بود، اما تمویلکنندگان محدود و مشخص بود. هرچند افغانستان تصور برقراری توازن میان دو قطب را داشت، ولی با سفر ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهوری وقت آمریکا به افغانستان در ۱۹۵۴ معلوم شد که آمریکا تمایلی به سرمایهگذاری در افغانستان ندارد. منطق اعلام نشده آمریکا واضح بود؛ دوستی با دو دشمن در یک زمان ناممکن است. آمریکا در سال ۱۹۵۳ به پاکستان کمک نظامی کرد، ولی اعتراض و درخواست مشابه افغانستان را نادیده گرفت (محمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم، ۱۳۷۴: ۶۸۱).
بیشتر بخوانید
در چنین شرایطی سفر تاریخی نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی به کابل در سال ۱۹۵۵ صورت گرفت. این سفر نقطه عطفی در روابط دو کشور به شمار میرفت؛ زیرا شوروی، از آن پس در ابعاد سیاسی، اقتصادی، آموزشی و مشورهدهی به صورت تمام عیار در کنار افغانستان قرار گرفت و از موضع کابل در مسئله پشتونستان حمایت کرد. داوود خان، اولویت سوم را نیز مورد غفلت قرار نداد و وزیر خارجه خود، نعیم خان، را در ۱۹۵۵ به اجلاس موسسان جنبش عدم تعهد در باندونگ اندونزی فرستاد.
دو دهه ماه عسل
اردوی افغانستان به سرعت با سلاح و تجهیزات روسی مجهز میشد. هزاران دانشجوی افغان به شوروی و اقمار آن برای تحصیل اعزام شدند، مستشاران روسی در داخل افغانستان شروع به کار کردند و پروژههای عمرانی با حمایت مالی شوروی عملیاتی میشد. شوروی در بدل این کمکها، توقعی خاصی را مطرح نمیکرد.
افغانستان در عدم تعهد فعال بود و داوود خان شخصا در اولین اجلاس سران جنبش در۱۹۶۱ در بلگراد شرکت کرد. با وجود روابط دوستانه دو کشور، یک تحول آرام داشت رخ میداد و آن شورویسازی افغانستان بود. تحولی که در آن روز سیاستمداران افغان یا متوجه پیامدهای آن نبودند و یا توان مهارش را نداشتند.
علاوه بر تجهیزات روسی، کادرهای فنی بازگشته از شوروی در ارتش افغانستان جذب میشدند. فضای آموزشی، روشنفکری و سیاسی کشور به طور روزافزون تحت تاثیر عقاید و ادبیات چپی قرار میگرفت. ظاهرشاه، که موافق سیاستهای داوود خان نبود، او را از قدرت کنار زد و عصری موسوم به «دهه دموکراسی» (۱۹۶۳-۱۹۷۳) را آغاز کرد.
با وجود تلاشهای ظاهرشاه برای بهبود مناسبات با پاکستان و کاهش نفوذ شوروی، جهتگیری جدید برای افغانستان، دیگر بسیار دیرهنگام و حتی ناممکن بود. حزب دموکراتیک خلق با استفاده از فضای باز سیاسی دهه دموکراسی ظهور کرد. تلاشهای موسی شفیق، آخرین نخستوزیر شاه (۱۹۷۲-۱۹۷۳) برای کاهش اتکا به شوروی با شکست مواجه شد. او به عنوان تحصیلکرده آمریکا، مسیر مخالف شوروی را در پیش گرفت.
شفیق سعی کرد از طریق حل مسایل مرزی با ایران و پاکستان و تقویت نقش چین وابستگی، به مسکو را از بین ببرد ( هیمن، همان)، اما کودتایی که در ۱۷ جولای/ژوئیه ۱۹۷۳ به رهبری داوود خان و نقش برجسته جناح پرچم صورت گرفت، نشان داد که تغییر جهت خارجی افغانستان ناممکن است. دوستی شخصی داوود خان با اتحاد جماهیر شوروی تا این جای کار موفقیتآمیز به نظر میرسید؛ زیرا محصول مشترکشان قادر به تغییر نظام و گردش نخبگان در راستای تأمین منافع دو جانب شده بود.
چرخش دیرهنگام در سیاست خارجی
داوودخان با بازگشت به قدرت به عنوان رئیس جمهوری (۱۹۷۳-۱۹۷۸) در صدد کنترل کامل قدرت برآمد و تغییر عمده در سیاست خارجی افغانستان به وجود آورد. علاوه بر سرکوب محافظهکاران مذهبی و لیبرالهای حامی سلطنت، چپیهای همکار در کودتا را نیز طی یکی دو سال به تدریج از وظایفشان برکنار و تمام نوزده روزنامه غیردولتی را تعطیل کرد (هیمن، همان: ۸۸).
تغییر جهت تا ۱۹۷۵ کاملا ملموس بود. داوود خان با سفر به ایران، و کشورهای عربی از جمله عربستان که با استخراج نفت ثروتمند شده بودند، در صدد جلب کمکهای اقتصادی جدید بر آمد. شاه ایران در یک اقدام بلندپروازانه نوید وام دو میلیارد دالری را به کابل داد و هم چنین با میانجیگری بین افغانستان و پاکستان زمینههای حل مسئله پشتونستان و خط مرزی دیورند را فراهم کرد ( جهان اسلام از منظرهای مختلف سیاسی، حسین، تهران،۱۳۸۷: ۲۲۸).
داوود در این دوره نه تنها سر زخم کهنه با پاکستان را باز نکرد که روابط دو کشور در تابستان ۱۹۷۶ به دوستی گرم تبدیل شد (هیمن،همان: ۹۲) به این ترتیب، افغانستان پس از بیست سال دوستی از شوروی فاصله میگرفت. داوود در ۱۹۷۸ نیز به کشورهای عضو عدم تعهد و عربی از جمله پاکستان، عربستان و یوگسلاوی سفر کرد.
همزمان با این که تنش در روابط افغانستان و شوروی افزایش مییافت، داوودخان در صدد همسویی با جناح خلق بود و شوروی با اعمال فشار در صدد اتحاد مجدد خلق و پرچم. سرانجام، اتحاد دوباره دو جناح حزب دموکراتیک خلق در ۱۹۷۷ محقق شد. زمانی که با آخرین سفر داوود خان به شوروی و مشاجره لفظی وی با لیوند برژنف، رهبر شوروی، روابط دو کشور وارد مرحله بحرانی شده بود.
سقوط به وسیله دستپروردهها
در حالی که داوود از مسیر شوروی منحرف شده بود، بازسازی حزب دموکراتیک خلق، توام با طرح کودتا برای کسب قدرت و حذف داوودخان بود. برنامه کودتا برای تابستان تنظیم شده بود، ولی قتل میر اکبر خیبر، ایدئولوگ پرچم در ۱۷ اپریل کودتا را جلو انداخت. خلق و پرچم، تشییع جنازه خیبر را به مانور قدرت و تظاهرات علیه حکومت تبدیل کردند و حکومت اقدام به بازداشت تمامی رهبران این جریان در روز ۲۶ اپریل کرد.
در این میان حفیظالله امین با نفوذی که در نیروهای مسلح داشت، بازداشت خود را ده ساعت به تأخیر انداخت و در این فرصت دستورات لازم برای انجام کودتا را صادر کرد. قهرمانان کودتا اسلم وطنجار و ژنرال عبدالقادر، یاران داوود خان در کودتای پنج سال قبل بودند.
به این ترتیب، داوود خان نه تنها موفق به خروج افغانستان از حوزه نفوذ شوروی نشد، بلکه به وسیله جوانانی که خود به شوروی اعزام کرده بود، سقوط کرد. با آن که خلقیها پس از کودتا به تصفیه پرچمیها پرداختند، اما نفوذ شوروی در افغانستان دیگر انکارناپذیر بود و از جانبی هم با توجه به پیروزی شوروی بر آمریکا در جنگ ویتنام این کشور انگیزه بیشتر به مداخله در جهان سوم داشت ( بجورنولد، همان: ۱۰۳).
آخرین تقلا
سرعت توالی تحولات بالا بود. در سپتامبر ۱۹۷۹ امین – از معدود تحصیل کردگان آمریکایی جریان چپ- با کنار زدن نورمحمد ترهکی در رأس هرم قدرت قرار گرفت و گویا نیت استقلال از شوروی را در سر داشت. وی تلاش کرد تا از طریق دوستی با پاکستان از فشار روز افزون شوروی بکاهد (تاریخ جهان اسلام در قرن بیستم، شولتسه، تهران،۱۳۸۹: ۳۶۱).
این در حالی بود که طبق دکترین برژنف ( ۱۹۶۴-۱۹۸۲) اتحاد جماهیر شوروی آماده مداخله نظامی در هرجایی بود که رژیمهای سوسیالیستی در آن با تهدید مواجه باشند (ظهور و سقوط شوروی، مارتیوز، تهران،۱۳۸۲: ۹۰). در این چارچوب در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ رهبری شاخه پرچم با نیروهای ارتش سرخ وارد افغانستان شد و فصل جهاد و تمرکز بازی بزرگ بر این کشور کوچک آغاز شد.
پرسش پایانی این است که دورنمای ثبات و امنیت افغانستان، بدون حل و فصل معضل دیورند چگونه خواهد بود؟
- نویسنده : قیام خوراسانی
- منبع خبر : بی بی سی / جادو باور