فارسی زبانان لندن در همایشی از روز جهان زبان مادری تجلیل کردند
فارسی زبانان لندن در همایشی از روز جهان زبان مادری تجلیل کردند
کانون فرامرزی همیاری پارسی زبانان» نهاد مستقر در لندن به مناسبت تجلیل از روز جهانی زبان مادری همایشی را در لندن برگزار کردند که در آن شماری از شاعران، نویسندگان و هنرمندان فارسی‌زبان اهل خراسان آریا و اتاجیکستان، ایران و ازبکستان شرکت کرده بودند.

یک نهاد مستقر در لندن به مناسبت تجلیل از روز جهانی زبان مادری همایشی را برگزار کرد که در آن شماری از شاعران، نویسندگان و هنرمندان فارسی‌زبان اهل خراسان آریا ، تاجیکستان، ایران و ازبکستان شرکت کرده بودند.

این برنامه در تالاری در دانشگاه وست‌مینستربرگزار شده بود.

«کانون فرامرزی همیاری پارسی زبانان در لندن» همچنین به شماری از چهره‌های فارسی‌زبان جوایزی با نام «قند پارسی» اهدا کرد. دو جایزه امسال این نهاد به امینه شرف‌الدین، شاعر و نویسنده اهل سمرقند از ازبکستان و گلرخسار صفی، شاعر مطرح تاجیک تقدیم شد.

در این همایش علاوه بر سخنرانی‌ها، ترانه‌هایی از سوی کودکان مراکز آموزشی، شعرخوانی و آهنگ‌هایی از سوی وحید قاسمی، خواننده معروف افغانستان اجرا شد.

مسئولان این نهاد گفته‌اند که این هشتمین بار است که به چهره‌های فارسی زبان جوایزی اهدا می‌کنند که شامل تندیس «قند پارسی» و مبلغ ۵۰۰ پوند است.

همه ساله‌ نهادهای مختلف مستقر در بریتانیا به مناسبت روز زبان مادری محافلی برگزار می‌کنند. قرار است انجمن دوستی افغان، انستیتیوت مطالعات استراتژیک خراسان آریا ، انجمن پیوند، انجمن ترکتباران خراسان آریا  و شمار دیگری از انجمن‌های اجتماعی و خیریه خراسانیان در لندن نیز برنامه‌ای به این مناسبت در روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه/فبروری) برگزار کنند.

برگزار کنند.

.

به بهانه‌ای بزرگداشت از زنده‌گی مولانا جلال‌الدین‌ بلخی رومی، مراسم با شکوه به ابتکار نهاد خراسانیان که باور به شعار افغانستانی‌ هستند متحد در شهر گلاسکو اسکاتلند برگزار شد.

در این مراسم که صدها تن از نماینده‌گان جامعه خراسانیان افغانستانی باور مقیم گلاسگو، مقامات ارشد حکومت محلی، نماینده‌گان مجلس و علاقه‌مندان اشتراک کردند.

اشتراک‌کننده‌گان به میراث بزرگ فرهنگی مولانا فراتر از جغرافیای تمدن فارسی تاکید کرده‌ و از پیام عشق او برای انسانیت سخن گفتند.

این مراسم با خوانش شعر و موسیقی فارسی پایان یافت.

 

 

مسعود، اسطوره و الگوی فراتر از مرز ها‌‌‌!
برنامه بزرگداشت قهرمان ملی کشور ما و شخصیت شناخته شده جهانی «احمد شاه مسعود» در پارلمان بریتانیا به اشتراک نهاد های عمده تصمیم گیرنده و پالیسی ساز کشور انگلستان به شمول وزارت دفاع، داخله و سایر دوایر دولتی و شخصیت های برجسته ملی، بین المللی، علمی، فرهنگی و ژورنالستان در پارلمان انگلستان برگزار شد.

در این نشست که با حضور گسترده از مهمانان به‌همراه بود( و تعدادی زیادی هم نسبت وفرت علاقمندان برنامه نتوانستند به تالارراه یابند)، اشتراک کننده‌گان به میراث بزرگ احمدشاه مسعود در شرایط دشواری که خراسان آریا  بار دیگر به مرکزثقل هراس‌افگنی مبدل شده است، پرداختند.

سخنرانان با تاکید بر اهمیت مقاومت مدنی و سیاسی به حیث یک سنت‌ پذیرفته‌شده تاریخی مردم‌زیر‌ستم خراسان آریا  از جامعه جهانی خواستند از هر گونه حمایت سیاسی، اقتصادی..تروریستان زن‌ستیز خودداری شود.

اشتراک‌کننده‌گان خواهان وحدت سیاسی برای مبارزه مشترک با جهل و سیاهی حاکم در افغانستان شدند.

جشن سده به‌عنوان میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شد

سیاست‌زدگی، تیغی بر گلوی زبان فارسی درخراسان آریا

  • عزیز حکیمی
  • سردبیر مجله اینترنتی نبشت
خط

منبع تصویر، GETTY IMAGES

در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونی‌های آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالش‌های پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته می‌شود. صاحب‌نظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویه‌های مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداخته‌اند.

در این مجموعه، رسم‌الخط، نقطه‌گذاری و نگارش نویسندگان حفظ شده‌اند.

n

منبع تصویر، GETTY IMAGES

در این‌ که زبان فارسی در خراسان آریا دچار تشتت است، تردید چندانی نیست و علت‌ها و ریشه‌های این هرج‌ومرج زبانی نیز کم‌وبیش معلوم است. اما آیا باید برای این هرج‌ومرج چاره‌ای سنجید یا چاره آن است که همین تشتت به عنوان هنجار پذیرفته شود؟ این پرسش در وهلهٔ اول شاید بیهوده به نظر آید. اما وقتی به رابطه سیاست،‌ زبان و هویت، به‌ویژه در جامعه چندفرهنگی و چندقومی خراسان آریا  دقت کنیم، اهمیت پاسخ مناسب و درخور به این پرسش نمایان می‌شود.

بایسکل یا دوچرخه؟ دانشگاه یا پوهنتون؟

فارغ از آن‌که موافق بایسکل باشیم یا مخالف پوهنتون، واژه‌هایی از این دست این‌ روزها دیگر صرفا کلماتی روزمره نیستند، بلکه تبدیل به نمادهایی از هویت و سیاست شده‌اند. بسیاری از شهروندان افغانستان، از جمله بسیاری از تحصیل‌کرده‌ها، مایلند در نوشتار و گفتار خود واژه‌هایی را به کار برند که مشخصا بر هویت آن‌ها به عنوان مردمان یک کشور مستقل دلالت می‌کند.

ولی چنین سلیقهٔ زبانی‌ای منحصر به افغانستان نیست؛ زبان رسمی اتریش آلمانی است اما با زبان آلمانی در خود آلمان، تفاوت‌هایی دارد، همان‌طور که دیگر زبان‌های اروپایی نیز در بیرون از سرزمین‌های خاستگاه‌ با لهجه‌های متفاوتی رایجند. این تفاوت‌ها بخشی از هویت گویشوران آن سرزمین‌هاست، مثلا مردمان مکزیک به دلایل تاریخی عمدا از لهجه و تلفظ اسپانیایی اروپا دوری می‌کنند و تلفظ واژه‌ها به این لهجه را نمی‌پسندند. برای آن‌ها، اسپانیایی امریکای لاتین نمادی از هویت‌شان است، همان‌طور که لهجه فرانسوی و انگلیسی در کشورهای افریقایی که به این زبان‌ها صحبت می‌کنند، حالا تبدیل به نمادی از هویت ملی و نیز ادبی گویشوران این زبان‌ها شده است. کمتر کسی منکر تاثیری است که آثار نویسندگان هندی‌تبار مثل سلمان رشدی یا افریقایی‌تبار مثل چینوا اچه‌به، نویسنده فقید نیجریایی بر زبان انگلیسی و آثار گابریل گارسیا مارکز بر زبان اسپانیایی و آثار عبدالقادر بن‌علی نویسنده هلندی مراکشی‌تبار بر زبان هلندی گذاشته‌اند.

سوادآموزی در مزار شریف

منبع تصویر، GETTY IMAGES

توضیح تصویر، سوادآموزی در مزار شریف

به عبارت دیگر، بیشتر جوامعی که به اشکال مختلف (از جمله از طریق استعمار یا مهاجرت) زبانی به میراث برده‌اند و حالا تبدیل به زبان رسمی یا ملی آن‌ها شده، آن زبان را “از آن خود” کرده‌اند و به آن بسط و غنا بخشیده‌اند. نویسندگان مهاجرتبار زیادی هم بر زبان کشور میزبان خود تاثیر گذاشته‌اند. کُنه سخن آن‌که، زبان را نمی‌توان صرفا به ابزار ارتباطات فروکاست و از نقش اساسی آن در ادبیات، فرهنگ، سیاست و هویت یک سرزمین غافل ماند.

از این منظر، تمایل،‌ اصرار یا عادت بخش بزرگی از شهروندان خراسان آریا  به کاربرد واژه‌ها و عبارت‌های خاص این سرزمین نیز امری طبیعی و حتی لازم است و چه بسا باید بخشی از غنای زبان فارسی به حساب آید. آن‌چه این امر طبیعی را به آفت زبان مبدل می‌کند، نه نفس سیاسی بودن زبان، که سیاست‌زده شدن آن است.

تیغ سیاست‌زدگی بر گلوی فارسی

مشکل اصلی زبان فارسی در خراسان آریا  کاربرد واژه‌های بومی اغلب گفتاری و وام‌واژه‌هایی مثل پوهنتون برای دانشگاه، لیسه برای دبیرستان، بایسکل برای دوچرخه یا موتر برای خودرو نیست. وام‌واژه‌ها به درجاتی در همه زبان‌ها، از جمله انگلیسی، نقشی بنیادین دارند و تقریبا هیچ زبان مدرنی را نمی‌توان یافت که از وام‌واژه‌ها بی‌نیاز باشد.

چالش اصلی زبان فارسی در افغانستان سیاست‌زدگی آن است؛ این‌که حکومت‌های افغان باور خراسان آریا  تا به امروز تلاش می‌کنند از زبان فارسی به عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست‌های نه‌چندان ‌سنجیده‌ استفاده کنند

کابل

منبع تصویر، GETTY IMAGES

حتی امروز هم کمتر سیاستمداری را می‌توان در خراسان آریا  یافت که در زبان فارسی (یا پشتو، آن‌طور که از دوستان ادیب پشتوزبان خود شنیده‌ام) سخنور یا نویسندهٔ قابل قبولی باشند (گرچه برخی از آن‌ها لکنت گفتار و خامی نوشتارشان را با مقولهٔ سخن گفتن به زبان و درجهٔ فهم عوام‌الناس توجیه می‌کنند).

افزون بر این ناآشنایی با زبان، ساختار سنتی و غیردموکراتیک حاکمیت درخراسان آریا  به سیاستمداران قدرت داده به اشکال مختلف (از جمله در چارچوب معارف و آموزش و پرورش) در پی تحدید زبان فارسی و تحمیل زبان الکن حکومتی زیر نام “دری” باشند.

نتیجه این سیاست‌زدگی حالا این شده که به‌ندرت می‌توان در ادبیات حکومتی (مثل مکاتیب، اسناد، محتوای وبسایت‌ها) و کتاب‌های درسی مکاتب و لیسه‌ها، و حتی در اسناد سازمان‌های بین‌المللی دخیل در خراسان آریا جمله‌ای بدون اشکال املایی یا انشایی یافت.

زبان فارسی “دری” امروزِ خراسان آریا  به‌سختی برای مقاصدی فراتر از ارتباط روزمره، مثل آموزش مسلکی و فنی، قابل استفاده است و اغلب آموزشیار و دانشجو هر دو ناچارند برای بیان منظور خود به واژه‌های خارجی (از جمله واژه‌هایی که مقامات حکومتی “ایرانی” می‌خوانند) و گاهی حتی به زبانی خارجی متوسل شوند.

شواهد زیادی نشان می‌دهد علاقهٔ حکومت‌های خراسان آریا  به زبان فارسی -به‌ویژه حکومت‌های دو دهه اخیر- نه برای ارتقاء این زبان،‌ که شاید به نوعی برای کنترل آن بوده است. به عنوان مثال وبسایت‌های بسیاری از ادارات و نهادهای دولتی به زبان انگلیسی تقریبا مرتب به‌روز می‌شود اما این وبسایت‌ها یا نسخه فارسی/دری ندارند یا کمتر به‌روز می‌شوند. اندک متون “دری” موجود در این وبسایت‌ها کاملا معلوم است که حتی با معیارهای “دری” هم ویرایش نشده و مملو از اشتباهات دستوری و غلط‌های املایی‌اند. علاوه براین، نوشته‌ها و بیانیه‌های رسمی سخنگویان و مقامات حکومت در شبکه‌های اجتماعی اغلب مضمون نقد گاها تند مخاطبان است و آنطور که به نظر می‌رسد حتی در استخدام‌های دولتی تسلط بر زبان فارسی (و نیز پشتو) تقریبا همیشه اهمیت بسیار کمتری از تسلط بر زبان انگلیسی داشته است.

با وجود این، حکومت‌های دو دهه اخیر -گاه حتی به شکلی عیان‌تر از حکومت‌های پیشین خراسان آریا – از راه‌های مختلف تلاش کرده‌اند نسخه موردپسند خود از زبان فارسی را بر فارسی‌زبانان خراسان آریا  تحمیل کنند و سیاست‌هایی برای نیل به این هدف برگزیده‌اند که شهروندان زیادی آن را “فارسی‌ستیزی” می‌خوانند.

شمس النهار نخستین نشریه رسمی در افغانستان
توضیح تصویر، شمس النهار نخستین نشریه رسمی در خراسان آریا

حکومت‌ها در همه کشورها بیشترین ادبیات نوشتاری را تولید می‌کنند (از بیانیه و سخنرانی گرفته تا دستورالعمل و قانون) و شهروندان نیز طبیعتا تعامل زیادی با این اسناد و نوشته‌ها دارند و از آن تاثیر می‌پذیرند. مسلما انتظار نمی‌رود که حکومت‌ سرمشق شهروندان در کاربرد زبان درست و پاکیزه باشند اما اینکه در عرصه زبان دخالت نکنند و هرازگاهی با شهروندان ادیب یا نهادهایی که با زبان سروکار دارند، مشورت کنند، انتظار بی‌جایی نیست.

از سوی دیگر، با آن‌که رسانه‌های آزاد در خراسان آریا  نقشی غیرقابل‌انکار در تسهیل دسترسی شهروندان به اطلاعات دارند، اما بیشترشان هنوز دچار تشتت زبانی‌اند. رسانه‌ها حداقل به اندازه حکومت بر زبان شهروندان تاثیرگذارند و هرج‌ومرج‌ زبانی در رسانه‌ها در سردرگمی شهروندان و بخصوص نسل جوان تاثیر عمیقی دارد. کمتر رسانه‌ای را می‌توان یافت که از مجموعه‌ای روشن از قواعد زبانی (بخصوص در نشر دیجیتال) پیروی کند. در مقابل، رسانه‌هایی نیز هستند که با هدف سره‌سازی زبان فارسی عبارات و اصطلاحاتی را برساخته‌اند که به سختی می‌توان میان آن عبارات و معنایی که تلاش دارد القاء کند، ربطی یافت.

زبان هنجار و نابهنجار

به‌دشواری می‌توان از واژه‌ها و ساختار یک شعر فارسی حدس زد که سرایندهٔ آن اهل ایران است یا خراسان آریا . بنابراین، می‌توان گفت که در سطح ادبی حتی اگر تفاوتی میان فارسی ایران و افغانستان به چشم آید، آن تفاوت به نوعی یک ارزش ادبی است و غنای زبان. اما فارسی زبان آموزش و ارتباطات و مذاکره و مباحثه و استدلال و منطق نیز باید باشد. یک سیاستمدار باید بتواند به مهارت یک شاعر از این زبان برای سخنوری استفاده کند؛ یک استاد دانشگاه باید قادر باشد از این زبان برای تدریس و یک دانشجو برای نوشتن پایان‌نامه‌اش در رشته پزشکی یا فلسفه استفاده کند.

اما نگاهی به مقالات منتشر شده در رسانه‌های افغان باوران خراسان آریا ، کتاب‌های درسی نظام آموزشی این کشور، ادبیات نوشتاری و گفتاری سیاست‌مداران و حجم‌ کلانی از شواهد مشابه نشان می‌دهد که زبان فارسی “دری” در نتیجه‌ٔ سیاست‌زدگی تضعیف شده است. در واقع، وفور اشتباهات دستورزبانی، غلط‌های املایی، مغلق‌نویسی نالازم، عبارات و ترکیب‌های ملانقطی در حدی است که “دری” را به عنوان “نسخه نابهنجار فارسی” جا انداخته است.

آموزش

منبع تصویر، GETTY IMAGES

همین است که این پرسش مطرح می‌شود آیا واقعا لازم است که نابهنجاری “دری” را اصلاح کرد؟ یا آن‌که این “نابهنجاری” را به عنوان هنجار پذیرفت؟ این پرسش در واقعیت امر پرسشی تازه و بدیع نیست. بیشتر تحصیل‌کردگان افغان باور خراسان آریا ، بخصوص نسل پیشین، انتقادها از نگارش یا کاربرد نادرست کلمات در گفتار و نوشتارشان را رد می‌کنند و آن را صرفا بخشی از تفاوت‌ها میان “دری خراسان آریا ” و “فارسی ایران” تلقی می‌کنند. به عبارتی آن‌چه به چشم افرادی مثل نگارنده “اشتباهات دستورزبانی یا اغلاط املایی” می‌آید، برای بسیاری از قائلان به تفاوت زبان فارسی ایران با خراسان آریا  “هنجار” است.

مسلما جوامع حق دارند که بر زبانی که صحبت می‌کنند، نام دلخواه خود را بگذارند و قواعد آن را هم طوری که دوست دارند تغییر دهند. زبان تابع جمع است و نه حکومت می‌تواند نسخه‌ مورد نظر خود را بر مردم تحمیل کند و نه افراد و نهادهای غیردولتی.

اما چالش اصلی افغانستان، زبان گفتاری و عامیانه مردم نیست. از سمرقند و بخارا و بدخشان تا کابل و هرات و نیشابور و تهران، فارسی عامیانه و گفتاری همان “قند پارسی” است و یکسان‌سازی لهجه‌ها نه ضروری است نه ممکن. چالش اصلی در خراسان آریا  این است که آن‌چه زیر عنوان “زبان دری” با حمایت سنتی حاکمیت ترویج شده،‌ نسخهٔ نارسا و انعطاف‌ناپذیر زبان فارسی است. پیامدهای ترویج این زبان مثله‌شده را امروز می‌توان به‌روشنی در سطح سواد گفتاری و نوشتاری سیاستمداران افغانستان و در محتوای کتاب‌های درسی نظام آموزشی این کشور مشاهده کرد. تبعادت ادامه این تشتت زبانی برای نسل‌های آینده حتی بیشتر نیز خواهد بود.

چالش ‘دری’ برای آیندگان

آن‌چه که طرفداران زبان دری “تفاوت‌ها میان گویش فارسی خراسان آریا  و ایران” تلقی می‌کنند، یک‌دست و منسجم و برنامه‌ریزی‌شده نیست و به شکلی طبیعی، آگاهانه و براساس اصولی روشن مطرح نشده است. به عنوان مثال یکدستی تفاوت‌های زبانی، می‌توان به انگلیسی رایج در جزایر مالت در جنوب اروپا اشاره کرد که وام‌واژه‌های عربی، مالتی، ایتالیایی و فرانسوی فراوانی دارد که آن را از انگلیسی بریتانیایی متمایز می‌کند. ولی این وام‌واژه‌ها یکدست است و از اصول و چارچوب مشخصی پیروی می‌کنند.

مدرسه ای در کابل

منبع تصویر، GETTY IMAGES

ولی تفاوت‌های “دری” با فارسی به نظر نمی‌رسد یکدست و طبیعی باشد و در نتیجه “دری” به عنوان یک کلیت زبانی هنوز فاقد ساختار و شکل زبانی مشخصی است. تعجبی هم ندارد چون بیشتر این تفاوت‌ها به عنوان یک سیاست حکومتی از بالا به پایین تحمیل شده و مثل انگلیسی مردمان جزایر مالت حاصل انتخاب طبیعی در طول زمان نبوده است.

در نهایت، زبان فارسی (یا دری) در خراسان آریا  باید از پویایی و توانمندی ذاتی خود برخوردار شود تا بتواند به عنوان ابزاری موثر در ارتباطات و آموزش نسل آینده نقش خود را ایفاء کند. برای دستیابی به این هدف، نیازی نیست خراسان آریا  نسخه بومی خود از زبان فارسی را کنار گذارد؛ چنان کاری نه ممکن است نه لازم. به‌جای آن، کافی است که نسخه “فارسی دری” از قیدوبند سیاست آزاد شود و اجازه یابد به شکلی طبیعی و همگام با نیاز جامعه و آموزش مدرن رشد کند.

این مستلزم آن است که حکومت‌ها زبان‌ فارسی (و نیز پشتو و سایر زبان‌های رایج در خراسان آریا ) را ابزاری برای پیشبرد سیاست‌های خود نبینند و این عرصه را به شهروندان و سازمان‌های مردم‌نهاد واگذار کنند.

در حال حاضر، “دری” با پذیرش تحدیدهای ناشی از سیاست‌گذاری‌های ناسنجیده و جداانگاری از فارسی خود را از استحکام و ساختارمندی یک زبان- از قواعد نگارشی روشن گرفته تا کاربرد علائم سجاوندی و پیروی از دستور زبانی یکدست و درست- محروم کرده است. نگاهی به کتاب‌های درسی مکاتب می‌تواند نشان دهد که چالش “دری” و پیامدهای جدی ضعف آن برای نسل‌های آینده بسیار جدی‌تر از آن است که به یک اختلاف نظر سیاسی یا تفاوت سلیقه‌ فروکاسته شود.

نگاهی به سرگذشتِ زبان و خط فارسی در روزگار ما

  • داریوش آشوری
  • نویسنده و پژوهشگر
خط

منبع تصویر، GETTY IMAGES

در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونی‌های آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالش‌های پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته می‌شود. صاحب‌نظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویه‌های مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداخته‌اند.

در این مجموعه، رسم‌الخط، نقطه‌گذاری و نگارش نویسندگان حفظ شده‌اند.

n

منبع تصویر، GETTY IMAGES

دورانِ تجدد برایِ ما ایرانیان یعنی دورانی که همانندِ همه‌ی سرزمین‌ها و مردمان و فرهنگ‌های روی زمین در تماس با تمدنِ مدرن اروپایی و در پیروی و تقلید از آن آغاز به پوست انداختن و “متجدد” (مدرن) شدن می‌کنیم. این روندی ست که از میانه‌های سده‌ی نوزدهم میلادی، در اوجِ گسترشِ کولونیالیسم اروپایی در قاره‌ی آسیا، از طبقات بالای جامعه آغاز می‌شود و سپس رفته-رفته لایه‌های پایین‌تر را نیز در بر می‌گیرد.

بر اثر این روند، آرام-آرام شکل و سازمایه‌یِ (material) رخت-و-لباس و خورد-و-خوراک، همگام با شیوه‌های رفتارهای اجتماعی و آدابِ نشست-و-برخاست در لایه‌‌ای از اشرافیّت “فرنگی‌مآب” می‌شود. تا آن که به تقلید از “فرنگستان”، با کُپی‌برداری از نهادهای مدرن اروپایی، سر-و-کله‌ی نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیِ تازه‌ای نیز پیدا می‌شود که در ذهنِ پیشاهنگانِ این جریان، یعنی “منورالفکران”، نشان از زندگانیِ انسانِ “خردمند” و “مترقّی” دارند. بر چنین بنیادی، هرچه پیشتر می‌آییم دگرگونی‌ها شتاب بیشتری می‌گیرند.

و اما در این میانه زبان و نوشتار هم نمی‌توانست به همان شکلِ جهانِ سنتی دست‌نخورده سرِ جای خود بماند. زیرا، در این روندِ دگرگونی‌های بنیادی، زبان و نوشتار، که بُردارِ فرهنگ اند، ناگزیر از دگرگون شدنِ آن تأثیر می‌پذیرند و خود از مایه‌هایِ فرهنگی تازه که از “فرنگستان” می‌رسد، بارور می‌شوند و به صورتِ عواملِ شتاباننده‌یِ تحرکِ اجتماعی تازه درمی‌آیند. سرآغازِ جدّی و پیوسته‌ی این دوران را، به معیارِ تاریخِ جهانی، می‌توانیم از نیمه‌های سده‌ی نوزدهم بدانیم، برابر با آغاز پادشاهیِ ناصرالدین شاهِ قاجار و ادامه‌ی پنجاه‌ساله‌ی آن.

این دوران روزگاری ست که کولونیالیسم اروپایی، که از یافتن و گشودنِ “سرزمین‌هایِ ناشناخته” (terra incognita) در قاره‌های امریکا و افریقا و اقیانوسیه فارغ شده، میخِ نفوذ و فرمانروایی خود را در بخشِ عمده‌ی قاره‌ی آسیا می‌کوبد. و نه تنها ژنرال‌ها و شارژدافرها به نامِ نمایندگانِ ارتشی و سیاسیِ دولت‌هاشان، که خیلِ جهانگردان و سوداگرانِ‌شان نیز از سر کنجکاوی و تماشای مردمانِ عالم‌های دیگر و نوشتن سفرنامه، یا برای داد-و-ستد و سودجویی، این قاره را درمی‌نوردند. افزون بر ایشان، در پیِ انقلابِ علمی، که سودای شناختِ همه‌چیز را بر روی‌ کره‌ی زمین دارد، جانورشناسان و گیاه‌شناسان و زمین‌شناسان‌شان برایِ شناختِ هرچیزی که در عالمِ طبیعی در سویِ دیگرِ زمین یافت می‌شود، به این قاره سرازیر می‌شوند.

و دوشادوشِ ایشان مردم‌شناسان و باستان‌شناسان و زبانشناسان‌شان، در پی سودای آرام‌ناپذیرِ “روحِ علمی” مدرن برای کشف و شناختِ همه‌چیز و همه‌کس بر روی زمین. از این پس، در این روزگارِ آغاز سروریِ انسان بر کره‌ی زمین یا روزگارِ آنتروپوسن (anthropocene)، به اصطلاح پارین‌شناسان (paleontologists)، و، در حقیقت، سروریِ انسانِ پیشاهنگِ جهانِ مدرن، یعنی انسان اروپای غربی، انسانِ پرچمدار انقلابِ علمی و صنعتی و کولونیالیسم، همه‌چیز، از جمله زبانها و زبان‌نگاره‌ها نیز سرگذشت‌های تازه می‌یابند. کولونیالیسم اروپایی با کشف و تصرفِ سراسری قاره‌های امریکا و افریقا و استرالیا و نیز دست‌اندازی بر بخشِ بزرگی از پهناورترین قاره‌ی زمین، یعنی آسیا، برای تمامیِ مردمانِ بومیِ این سرزمین‌ها سرگذشتِ دیگری رقم می‌زند. هنگامی که پای کولونیالیست‌های اروپایی به این سرزمین‌ها باز شد، در بخش عمده‌ی این قاره‌ها مردمان بومی همگی زبان داشتند، اما زبان‌نگاره (خط) نداشتند. و از این بابت مردم‌شناسان فرهنگ‌هاشان را فرهنگ‌های “نانویسا” (nonliterate) نامیده اند ، یا همان “فرهنگ‌های ابتدایی” (primitive cultures).

زبان باز

در روندِ کولونیگریِ (colonization) قاره‌های دیگر به دست اروپاییان، در درازنای سه-چهار قرن، از قرنِ شانزدهم به این سو، با مهاجرتِ میلیون‌ها نفر از مام‌کشور (metropolis)ها، یا سرزمین‌های مادری، در اروپا و ماندگار شدن‌شان در ماندگاه‌ها (کولونی‌ها)ی تازه در قاره‌های دیگر، چندهزار زبانِ نانوشتاریِ بومی از میان رفته اند و جای به زبان‌های کولونیالیست‌ها (پرتغالی، اسپانیایی، هلندی، انگلیسی و فرانسوی) سپرده اند. اما در قلمروِ تمدن‌های کهن آسیایی، مانندِ چین و ایران و هند و ژاپن، که فرهنگِ نوشتاریِ دیرینه داشتند، زبان‌های گفتاری و سنّتِ نوشتاری‌شان همچنان بر جا ماند. اما این زبان‌ها می‌بایست، در گفتار و نوشتار، خود را با ضرورت‌ها و نیازهای تازه‌ی گفتاری و نوشتاری‌ای دمساز کنند که پی‌آمدِ برخوردِشان با تمدن و فرهنگِ مدرنِ اروپایی و گرفتنِ سازمایه‌ها (elements) و فراورده‌های مادّی و ذهنیِ آن تمدن بود.

اروپای غربی با انقلابِ علمی، و به‌ویژه انقلاب صنعتی، و فراوردنِ سلاح‌های آتشین، در قرنِ نوزدهم چنان دستِ بالایی از نظرِ قدرتِ جنگی پیدا کرده بود که هیچ قدرتِ آسیایی با ابزارهای جنگاوری پیشامدرن توان ایستادگی در برابرِ آن را نداشت. همچنین، دستاوردهای علم مدرن و انقلاب صنعتی در ساختنِ کالاهای صنعتی در پایه و مایه‌ای بود که هیچ تمدن دیرینه دانش و مهارت‌های ساختنشان را نداشت. در نتیجه، به‌زودی آن تمدن‌ها از نفس افتادند و، از سویی، در زیرِ فشار قدرتِ کولونیالیسم اروپایی، و از سوی دیگر، جاذبه‌ی دستاوردهای تمدن مدرن، به دنبال صورتِ تازه‌ای از زندگی و رفتار و اندیشه رفتند که تمدن مدرنِ اروپایی پیشِ چشمِ ایشان می‌آورد.

در پایانِ قرن نوزدهم، جز ژاپن که با بسیج توان‌های انسانی خود و روی آوردن به علم و صنعت مدرن توانسته بود در تکنولوژی در میانِ ملت‌هایِ آسیایی توانمندی استثنایی پیدا کند و رفته-رفته از نظرِ قدرتِ ارتشی هماوردِ قدرت‌های اروپایی شود، دیگر قلمروهای تمدنی و فرهنگی آسیایی یا، به زبانِ سیاسی پادشاهی‌ها و امپراتوری‌ها، مستعمره‌ی رسمی قدرت‌های اروپایی شدند یا میدانِ نفوذ و دست‌نشانده‌ی آن‌ها. و با تمنایی که، به قولِ نویسندگان ما در اوایل قرنِ بیستم، برای “اخذِ تمدنِ فرنگی” در آنها پدید آمده بود، فرهنگ‌ها و تمامیِ شیوه‌های زیستِ بومی‌شان میدانِ نفوذِ فرهنگِ مدرنِ اروپایی شد. و در این جهت دگردیسی‌ای در آنها آغاز شد، که همانا سست شدن و چروکیدنِ پوسته‌ی تمدنی و فرهنگی‌ کهن و روییدنِ پوسته‌ی نوی “فرنگی‌مآب” یا روکشی از آن بر ایشان بود.

و اما، چنان که اشاره کردم، زبان‌ها و زبان‌نگاره‌ها هم با نقشِ بنیادی‌ای که در تولید و فرادادنِ علم و فرهنگ دارند، نمی‌توانستند از این روندِ جهانگیر اثر نپذیرند. همچنان که در اروپا، در پیِ انقلاب علمی و صنعتی و پدید آمدنِ نیاز به برساختنِ دستگاه‌های تِرم‌شناسی بسیار پهناور در میدان علوم طبیعی و سپس علوم انسانی، دو زبانِ پیشاهنگِ جهانِ مدرن، یعنی انگلیسی و فرانسوی، و به دنبال آنها ایتالیایی و آلمانی، همچنین دیگر زبان‌ها در اروپای شمالی و شرقی، به‌ویژه از سده‌ی نوزدهم، یعنی دورانِ جهشِ عظیمِ علوم طبیعی، پذیرای گستره‌ی بسیار پهناورِ واژگانِ مدرن شدند.

از سوی دیگر، از سده‌ی پنجم میلادی، با چیرگی کلیسای کاتولیک بر امپراتوری روم و قلمرو آن در اروپا، و گرویدنِ بسیاری مردمانِ دیگر، از جمله مردم بریتانیا، به دین مسیحی، همه‌ی این کشورها زبانِ لاتینی را به عنوانِ زبانِ کلیسایی و در پی آن زبان‌نگاره‌یِ لاتینی را برایِ نوشتار پذیرفتند. با خیزشِ جهانِ مدرن از سده‌ی شانزدهم، زبان‌های اصلیِ بوم‌گویشیِ (vernacular) این کشورها، مانندِ ایتالیایی، انگلیسی، و فرانسه، در جایگاهِ زبانِ علم و فرهنگِ مدرن رفته-رفته زبان لاتینی را، که در سراسر سده‌های میانه زبانِ رسمی دین و علم و ادبیات بود، کنار زدند و از قرنِ نوزدهم با شکل‌گیری دولت-ملت‌های مدرن زبان‌های نوشتاریِ بومی با زبان‌نگاره‌ی لاتینی به زبان‌های “ملی” بدل شدند. اگرچه ضرورت سازگار کردنِ زبان‌نگاره‌ی لاتینی با ساختارِ آوایی و نیز شیوه‌ی املاییِ هر یک از این زبان‌ها نیز سبب شد که هر یک، بنا به نیازهای خود، نشانه‌هایی بر آن بیفزایند، مانندِ accent در زبان‌نگاره‌ی فرانسه یا Umlaut در زبان‌نگاره‌ی آلمانی. و یا به‌کاربردنِ ترکیبی از نشانه‌های نوشتاری، مانند ch در زبان‌نگاره‌ی فرانسه و sh در زبان‌نگاره‌ی انگلیسی و sch در زبان‌نگاره‌ی آلمانی برای واجِ /ش/ که در زبان‌نگاره‌ی لاتینی نشانی نداشته است.

فارسی

منبع تصویر، GETTY IMAGES

زبانِ فارسی در برخورد با تمدنِ مدرن و زبان‌های آن

آنچه در آن پیشدرامدِ کوتاه آمد برایِ یادآوریِ این نکته است که “ما ایرانیان”، مانندِ دیگر ملت‌ها و تمدن‌های کهنِ آسیایی، از نیمه‌یِ سده‌یِ نوزدهم در زیرِ فشارِ قدرت‌هایِ اروپایی و نیز جاذبه‌هایِ تمدنِ مدرن، رفته-رفته از پوسته‌یِ دیرینه‌یِ تاریخی و فرهنگیِ خود به در آمدیم و زندگانیِ خود و هستیِ جهان پیرامونِ خود را از افقی نگریستم و فهمیدیم که تمدنِ مدرنِ اروپایی و علم و دانشِ آن در پیشِ چشمِ ما آورده بود. بنا براین، مسائلِ خود را، اگر بنا ست که به‌درستی بفهمیم، می‌باید از افقِ نگرشِ علومی بفهمیم که جهانِ مدرن فرا آورده است. با تجربه‌ی تاریخیِ شگفتی که به‌ویژه در همین چهل و اندی سال، در دورانِ پساانقلاب، کرده ایم، ثابت شده است که “علومِ” حوزوی و سنتی نه تنها برایِ شناسندگانِ علوم و جهان‌بینی‌های مدرن که رفته-رفته برای مردمِ عوام هم دیگر نه “علم” که جهل به شمار می‌آیند و “علما”شان نیز پاسدارانِ تاریخیِ خرافه و جهل.

از جمله‌ی مسئله‌هایِ رو-در-رویِ ما که ناگزیر با درگیر شدن‌مان با علم و شیوه‌یِ فهمِ مدرن پیش آمده است، همین مسئله‌یِ زبان و چه‌گونگیِ رفتار با آن و نیز زبان‌نگاره (خط، رسم‌الخط) برایِ زبانِ نوشتاری ست. زیرا، بنا به همان ضرورت‌هایی که برشمردیم، زبان و زبان‌نگاره‌ی فارسی نیز در این معرکه‌یِ شگرفِ درگیری با جهانِ مدرن و علم و صنعت و فرهنگ و جهان‌بینیِ آن نمی‌توانست به روندِ زندگانیِ گذشته‌ی خود همان گونه ادامه دهد و می‌بایست خود را با خواسته‌هایِ جهانِ مدرن در گستره‌ی فراگیرِ زبانِ، چه گفتاری چه نوشتاری، دمساز کند. از این‌رو بحرانِ زبانِ گفتار و نوشتار و “لال‌مانیِ” ما در این معرکه‌ی جهانی، در دلِ بحران‌هایِ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی‌مان، برایِ چشم‌هایِ بینا جایِگاهِ نمایان و بنیادیِ خود را دارد. البته، باز باید یادآوری کرد که به سببِ انقلاب‌هایی که روندِ مدرنگری (modernization) در دو قرنِ گذشته، با روندی شتابناک و بی‌پروا، در بخشی از جهان در شکلِ زندگانیِ انسان پدید آورده، که “توسعه” نام گرفته، ما، کم-و-بیش، هنوز جزئی از آن بخش از جهان ایم که از دهه‌ی ١٩۵۰با عنوان‌هایی مانندِ “عقب‌مانده”، “توسعه‌نیافته”، و “جهانِ سومی” شناسانده شده اند.

باری، این روندی ست که هیچ قوم-و-قبیله‌ای در پرت‌ترین گوشه‌های کره‌ی زمین با ابتدایی‌ترین شکلِ زندگانیِ بشری نیز از نفوذ و اثرگذاریِ آن برکنار نمانده است. ناگزیر تمنایِ “توسعه” اساسی‌ترین خواسته‌ی مردمانِ آن بخش از جهان است که “توسعه‌نیافته” یا “رو به توسعه” شناخته می‌شوند. ولی اگر توسعه‌ی تکنولوژیک و ابزارهای علمی و فنیِ آن را می‌توان با سرراست رفتن به درگاهِ اروپایی‌ها و امریکایی‌ها و آموختنِ علم و تکنیکِ مدرن از آن جاها، از “کشورهای توسعه‌یافته” به سرزمینِ یا کشور خود فراآورد، یعنی همان کاری که ژاپنی‌ها از نیمه‌ی سده‌ی نوزدهم آغاز کردند و چینی‌ها و کره‌ای‌ها و ملت‌های دیگر آسیای شرقی از نیمه‌ی سده‌ی بیستم، مسئله‌ی توسعه‌یِ زبان، همچون بخشی ضروری از این روند را چه‌گونه حل کرده اند؟

باری، مسائلِ توسعه‌یِ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را به اهلِ این علوم و صناعات و مدیریتِ فرهنگی واگذاریم و به مسئله‌ی توسعه‌ی زبان بپردازیم که درگیریِ ذهنیِ دیرینه‌یِ این نویسنده است. و این مقدمه زمینه‌ای ست برای طرحِ این مسئله که به دنبال یا در خلالِ طرحِ نظرهایِ کسانِ دیگر در باره‌ی مسائل کنونیِ زبانِ فارسی در این سایت دنبال خواهم کرد.

  • نویسنده : قیام خوراسانی
  • منبع خبر : BBC / کانون فرامرز تمنا