سپاس فراوان از اینکه وقت میگذارید. شما در حکومت قبلی وزیر معارف افغانستان بودید. ممکن است وصف کلییی از آن وزارت بدهید؟ در آن زمان وزارت معارف چطور بود؟
من از هفته اول وظیفه ما در وزارت معارف تا امروز تقریبا در هر فرصتی به خصوص از طریق مطبوعات و رسانههای دیداری، وضعیت معارفی را که من عهدهدار آن شده بودم، گفتهام. باز هم چکیدهی آن را در پاسخ به پرسش شما عرض میکنم. یک وزارت کاملا سیاستزده، متورم، فرسوده و از چشم حکومت و مردم و حتا نهادهای بینالمللی حامی تعلیم و تربیت افتاده بود. به بیان یکی از همکارانم در معارف که گفته بود: «ما یک وزارتی بهنام معارف داریم که برای فرزندان افغانستان خدمات تعلیمی ارائه نمیدهد». برای من این سخن از همان ابتدا معقول افتاد و نقطه تکان من برای آستین برزدن اصلاحات معارف شد.
بهصورت مشخصتر، این وزارت چه مشکلاتی داشت؟
خوب است اگر سؤال میکردید، وزارت معارف چه مشکل نداشت؟ من در «طرح اصلاحات دهه معارف» که یک سند جامع اصلاحات میباشد و در نتیجه جلسات متعدد و تلاشهای شبانهروزی همکاران با حضور حدود هزاران تن اهل معارف و کارشناسان عرصههای مختلف اداره بدست آمده است، از سیاستگذاریهای ملی تعلیم و تربیت گرفته تا بحث بودجه براساس برنامه، توزیع عادلانه منابع، شفافیت در اجرائات، عرضه خدمات یکسان برای شهروندان، بهبود جایگاه معنوی معلم، بازتعریف ماهیت نهادهای مرکزی و مکاتبی که تا سطح قریه خدمات تعلیمی و تربیتی ارائه میکردند، شاخصهای اصلی تعلیم و تربیت مانند شاگرد، معلم، مکتب، نصاب تعلیمی، فضای مکتب، مدیریت مکتب، بودجه و قابل دسترس بودن خدمات در سطح محل را برای وزارت تعلیم و تربیت افغانستان بهعنوان مجتمع آموزشی از نو و از صفر برنامهریزی کرده بودیم که از سیاستگذاری تا روند تطبیق و نظارت از تطبیق، همه بازتعریف شدهاند.
بزرگترین مشکل معارف سیاستزدگی آن بود. همه به معارف بهعنوان یک منبع عظیم رأی و کارزارهای انتخاباتی نگاه میکردند و از این جهت مداخله و دستهبندیهای سیاسی در آن بسیار جدی بود. ثانیا، سوءاستفاده مخالفان مسلح دولت از منابع مالی معارف در سطح ولسوالیها مانع بزرگی بود.
شما بهعنوان وزیر معارف چه کارهایی را برای رفع این مشکلات انجام دادید؟
من در حدود نیمه اول سال ۱۳۹۷ هجری، تمام تلاش خود را متمرکز بر اجرا و تطبیق استراتژی سوم معارف که قبل از من تهیه و به منصه اجرا گذاشته شده بود، کردم. چون آمدن من مصادف به سال معارف در افغانستان بود و رئیسجمهور در زنگ مکتب همان سال، ۱۳۹۷ را «سال معارف» نامگذاری کرده بود.
شاید مشکل باشد تا جزئیات اقدامات برای رفع مشکلات فوق را در این مصاحبهی کوتاه توضیح بدهم. در گزارش سالانهی فعالیتها و دستاوردهای وزارت معارف در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸، جزئیات دستاوردها آمده است. اما بهصورت کل به چند اقدام عمده اشاره میکنم که در راستای حل مشکلات فوق بودند:
- ارائه طرح اصلاحات دهسالهی کل نظام تعلیم و تربیت افغانستان؛
- انتقال وظایف غیرتعلیمی از وزارت معارف به سکتورهای مربوط آن، مانند: اعمار مکاتب و استخدام معلمین و انکشاف سیستمهای تکنولوژی؛
- راهاندازی اولین امتحان ملی معلمان و کارکنان اداری که در دو مرحله صورت گرفت و دهها هزار معلم زن و مرد و همچنان کارکنان اداری تا سطح قریه از طریق امتحان الکترونیک جذب معارف شدند؛
- آموزش معلمان براساس قابلیتها و توجه اختصاصی به ارتقای مسلکی معلمان ولسوالیها؛
- توسعه برنامه انجمنهای والدین و مکاتب؛
- طرح و آغاز برنامه «مکتب سبز»؛
- اصلاحات و ارائه نصاب تعلیمی جدید «نصاب قابلیتمحور»؛
- نزدیکسازی مدارس به مکاتب در چوکات تعلیمات عمومی؛
- انجام بایومتریک کارمندان و معلمین مکاتب در سطح ۳۴ ولایت و مرکز؛
- ثبت دیجیتالی و نقشهبرداری مکاتب و مدارس افغانستان؛
- طرح و آغاز تطبیق حمایت از تعلیمات دختران؛
- افزایش حضور زنان در سطح رهبری ارشد، مدیریتی و اجرایی تا سطح ولایات و مکاتب؛
- طرح و تطبیق پالیسی گردش وظیفهای در سطح مدیریتی تعلیم و تربیت؛
- ارائه و تطبیق مدل مدیریتی پایین به بالا در نظام معارف با محوریت مکتب؛
- آغاز تطبیق «مکتب مجتمع یادگیری»؛
- حمایت از تحصیلات خصوصی و مکاتب قابل استطاعت؛
- دیجیتالیشدن شهادتنامهها؛
- کاهش کابلمحوری در بودجه و دادن صلاحیتهای بیشتر برای معارف ولایات و ولسوالیها؛
- برنامه و استراتژی جدید ایجاد تأسیس مکاتب براساس نفوس و درصدی جنسیتی؛
- طرح و آغاز تطبیق مکاتب کوچیها و جوگیها؛
- تهیه و تطبیق برنامهی گسترده مبارزه با فساد.
این مواردی هستند که در ذهنم خطور کردند.
در آن زمان تشکیل وزارت چگونه بود؟
یک تشکیل متورم در وزارت معارف وجود داشت که در آن توزیع نیروی بشری براساس وظایف اصلی معارف صورت نگرفته بود. جنگ، ناامنی، عنعنات ناپسند، سنتهای کهنه و فرسوده و در نهایت سلیقه مدیران ارشد نظام تعلیم و تربیت باعث شده بود تا تشکیل بهصورت تلماسه بین کابل و ولایات امن و مورد توجه رهبری معارف متراکم شود.
تداخل وظیفه در میان بخشهای مختلف وزارت وجود داشت. در یک ارزیابی میدانی و حضوری، ما در معارف متوجه شده بودیم که گاهی یک وظیفه را شش اداره انجام میدهد و در نهایت ورودی و خروجی آن مبهم و نامعلوم میشد. مسئول واضح نبود و مسیر کار بوروکراتیک و فرایند اداری یک مسأله در نیمه را گم میشد. یا بهطور مثال، در جریان ترتیب سند دهه معارف و مطالعات میدانی، مأموری را پرسیدم که در طول هفته کارهای را که انجام داده است، فهرست کند و در نهایت پاسخ داد که این هفته او وظیفهای نداشت. این در حالی بود که تعدادی دیگر از منابع بشری وزارت معارف با انبوه کار و مراجعین مواجه بود و تمام روز در دفتر مشغول و تمام شب در ذهن خود درگیر امور اداری بودند.
نتیجه اینکه تشکیل وزارت معارف پاسخگو نبود و کارایی لازم را در جهت مدیریت مؤثر تعلیم و تربیت و فرایند اداری نداشت.
چه تعداد کارمند و چه تعداد معلم زن در نظام آموزشی افغانستان نقش داشتند؟
بهصورت کل، معارف ۶۸ درصد کل خدمات ملکی افغانستان را تشکیل میداد. در میان نهادهای اداره عامه کشور، معارف بزرگترین نهاد بود و با سروکار با متعلمین در سراسر کشور که بهصورت غیرمستقیم وزارت محسوب میشدند و روزانه از طریق مکاتب خود حاضری داشتند، کلانترین وزارت افغانستان محسوب میشد.
مهمترین بخش مأمورین وزارت معارف بدون شک معلیمن بودند که هدف غایی تعلیم و تربیت از طریق آنان اجرا میشد و فلسفه وجودی وزارت معارف را این قشر توجیه میکرد. در حدود ۲۲۲ هزار معلم در سراسر کشور وجود داشت که از آن میان نزدیک به ۴۰ درصد آن را کارکنان و معلمان زن تشکیل میداد.
تشکیل معارف در یک نگاه قرار ذیل بود: در حدود ۲۲۰ هزار معلم، ۳۵ هزار اجیران ماهر و غیرماهر و در حدود ۱۳ هزار کارکنان اداری فعالیت داشتند که این ارقام هرساله نظر به ورودی و خروجی معلمان، کارکنان و اجیران متغییر بود. بر علاوه تشکیل رسمی وزارت معارف، به منظور تقویت بدنه معارف در سطح اداره محلی و رفع نیازمندی مکاتب و اشتغالزایی، در حدود ۳۰ هزار معلم حقالزحمه با معاش کم فعالیت داشتند.

عکس: وزارت معارف
با تفکیک جنسیت چه شمار دانشآموز بودند؟
آمار یک مشکل بسیار جدی در کل نظام افغانستان بود. از نفوس کشور تا یک اداره نسبتا کلان آمار دقیق نداشت. قسمتی از آن را ناامنی و نوسان در اوضاع امنیتی کشور، فقر و غیره تشکیل میداد. چون وزارت معارف -ورودی دو سال که من مسئول آن بودم- در حدود یک میلیون بود که در کتاب حاضری دانشآموزان ثبت میشد اما پس از مدتی وقتی امتحان سالانه در مکاتب اخذ میگردید، این آمار خیلی متفاوت بود. پس ما یک آمار ثبت نام داشتیم و یک آمار متعلمین حاضر. اما آمارگیریهایی که وزارت معارف به کمک یونیسف و یواسآیدی در سال ۱۳۹۷ انجام داد، در حدود ۳۸ درصد متعلمین از نُه میلیون را دختران تشکیل میدادند.
چه شمار مکتب وجود داشت؟
آمار مکاتب بهصورت تخمینی ۱۸ هزار باب بود. چون مسأله آمار مکاتب با آمدن من یک موضوع حساس بین حکومت افغانستان و نهادهای بینالمللی کمککننده به معارف افغانستان تبدیل شده بود، از این جهت، آمارگیری دقیق مکاتب را بهعنوان یک اولویت در برنامه کاری خود قرار دادم. انکشاف سیستم MIS جهت ثبت آمارها در معارف در اولویت کار من قرار گرفت. شاخصهای چون مکاتب، معارف، کارمند، معلم و متعلم در این سیستم تعریف شد. قرار شد، تمام مکاتب در سراسر افغانستان دوباره آمارگیری شوند. برای این که آمار جدید وزارت معارف از تعداد مکاتب بهصورت نزدیک به دقیق اعلام شود، قرار بود شیوههای مؤثر را در این زمینه دنبال کنیم. بنابراین، سه روش را برای انجام این روند آغاز کردیم:
یک، فهرست مکاتب موجود در سراسر کشور وارد سیستم دیجیتالی MIS میشد. دو، پس از آن ریاستهای معارف ولایتی در سراسر کشور فهرست بهروزشدهی مکاتب را با امضا و پذیرش مسئولیت به مرکز میفرستاد. سه، شوراهای ولایتی فهرستهای ارسالشده از جانب ریاستهای معارف ولایتی را از طریق شوراهای محل و مردم تثبیت کرده و یک فهرست جدید به وزارت معارف ارسال میکردند که در آن یک جدول با فورمت مشخص بود که همهی مسایل پیشبینیشده بود.
من در روزهای آخر وظیفهی خود در معارف وقتی در مورد پیشرفت کار پرسیدم در حدود نُه ولایت نهایی شده بود و باقی ولایات زیر کار بود. فرایند وقتگیر بود، چون از یک طرف مکاتب با یک نام در وزارت معارف ثبت بود و اما در محل مکتب تغییر نام داده بود، از طرف دیگر مکتب منحل شده بود و تعدادی از این مکاتب پس از مدتی دوباره شروع به فعالیت کرده بودند. همچنان در آن زمان هفتاد ولسوالی در سراسر کشور ناامن و زیر اداره طالبان بود که آمار دقیق دریافت نمیشد.
آیا امکانات برای این شمار دانشآموز بسنده بود؟ اگر نبود، چه مشکلاتی را در روند آموزشی به وجود آورده بود و چه اندازه بر کیفیت آموزش اثر میگذاشتند؟
فضای تعلیمی در افغانستان در دهههای اخیر اصلا قابل قبول نبوده است. من در سند دهه معارف نخستین وظیفه خانگی که خودم انجام دادم، مطالعه مدلهای مکتب در سراسر جهان و به خصوص کشورهای بود که با افغانستان امکانات مشابه داشتند، اما آن کشورها پیشرفتهای خوب داشتند. با آنکه زحمتکشی معلمان عزیز ما قابل قدر است، اما نتیجهای که گرفتم این بود که مکاتب افغانستان مثل «گدام» است. در گدامها اموال و اجناس بهصورت موقت انبار میشود و بعد در یک زمان موعود منتقل میشود. مکاتب ما همچنان روزانه متعلمین را در مکتب جمع میکردند و پایان ساعت رخصت میشدند. این ضعیفترین مدل مکتبداری در جهان و در کشورهای توسعهنیافته بود که در بعضی کشورهای افریقایی دیده میشد. نه فضای تعلیمی استاندارد داریم، نه مدیریت عالی مکاتب، نه معلمان مسلکی، نه رابطهی بین والدین و مکاتب و نه نصاب تعلیمی قابلیتمحور.
من پس از مطالعات و رایزنی با متخصصان تعلیم و تربیت در داخل افغانستان و خارج، به این نتیجه رسیدم که وزارت معارف طرح دهه معارف را برای اصلاحات نهاد تعلیم و تربیت و آموزش کیفی از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۸ روی دست بگیرد که با یک رویکرد پایین به بالا (از مکتب به وزارت)، مکتب را به «مجتمع آموزشی» تبدیل کند.
دیگر مشکلات جدی همچنان در مورد مکاتب بوده است؛ مثلا مکاتب فعلی افغانستان بیرویه و براساس شرایط کشور تأسیس شده است. در یک محل دو مکتب در فاصله یک کیلومتری وجود دارد برای عین جنس و عین دوره؛ اما در یک محل دیگر کشور تا ۲۰ کیلیومتر یک باب مکتب وجود ندارد. بنابراین، روی سیاستگذاری تأسیس و ایجاد مکاتب یک برنامه مهم را در دهه معارف روی کار گرفتیم تا به همکاری اداره احصائیه مرکزی و وزارت انکشاف دهات، مکاتب را براساس میزان نفوس با تفکیک جنسیت ایجاد کنیم و در عین حال در مناطق کوهستانی که روستاهای پراکنده داشت، مکاتب و صنوف سیار ایجاد شود و در آخر دهه معارف مکاتب معیاری.
